میانمایگی

Channel
Logo of the Telegram channel میانمایگی
@myanmayegiPromote
161
subscribers
یادداشت‌های مسعود مددی کوچ سازمانی‌و‌فردی، دوره چهاردهم! عضوهیأت‌مدیره گروه‌مالی‌دانایان آیدی تلگرام: @Masoudmadadi
به خود بی توجهی می کنیم و نام آن را «قوی» بودن می گذاریم، اما این چیزی نیست جز «خشم گرفتن»بر خود.

‏⁧ #جان_فردریکسون

https://t.center/myanmayegi
وصال نامنتظره
میانمایگی
داستان کوتاه وصال‌نامنتظره

نویسنده: یوهان پتر هبل
موسیقی: فردریک شوپن
خوانش: مسعود مددی

میانمایگی
درود

ضمن عرض تسلیت به مناسبت چهلمین روز حادثه تلخ معدن طبس،
داستان کوتاه زیر به عنوان کمترین هم‌دردی تقدیم می‌شود.


#معدن_طبس
#معدن #چهلم #چهلم_معدن_طبس
#میانمایگی
فرمانروایی که پای در راه دائو گذارد، هرگز دست به خون نخواهد شست. که جنگ مصائب بسیار دارد، یتیمی و فحشا، قحطی و طاعون و روزگار نگون‌بختی.

توانمندی، نجنگیدن است و پیروز شدن.
استاد رزم، خصم را به تیغ نگاه می‌تاراند نه به برق شمشیر.

#تائو
#دائو_دجینگ
#میانمایگی
#جنگ #نه_به_جنگ
Cant tell me nothing
Kanye West
MyanMayegi

از فواید و یا عوارض چرخیدن با نسل جدید!

گوش جان بسپارید و مستغرق شوید.

میانمایگی
«گاه در نوشتن و گفتن گریزم، تا وجود برنخیزد،
گاه‌گاه در گنگی و لالی، تا وجود در حمایتِ خاموشی بمانَد.»

#عین‌_القضات_همدانی

@myanmayegi
دکلمه فوق تقدیم به روح شادروان جناب سیدحسن حسینی، که بسیاری از شناخت‌هایمان از بیدل‌دهلوی را مدیون ایشان هستیم.

https://fa.m.wikipedia.org/wiki/سید_حسن_حسینی

- تصویر فوق، از نسخه «رامپور» غزلیات بیدل‌ می‌باشد.
هجوم گریه
Myanmayegi
نبوَد به غیرِ نامِ تو وردِ زبانِ ما
یک حرف بیش نیست زبان در دهانِ ما

چون شمع دم ز شعلهٔ شوقِ تو می‌زنیم
خالی مباد زین تب‌ِ گرم استخوانِ ما

عرض فنای ما نبود جز شکستِ رنگ
چون شعله بر گریز ندارد خزانِ ما

گَردِ رمی به روی شراری نشسته‌ایم
ای صبر بیش ازین نکنی امتحانِ ما

از برگ و سازِ قافلهٔ بیخودان مپرس
بی‌ناله می‌رود جرس‌ِ کاروانِ ما

می‌خواست دل ز شکوهٔ خوی تو دم‌ زند
دودِ سپند گشت سخن در دهانِ ما

ما معنی مسلسلِ زلفِ تو خوانده‌ایم
مشکل‌ که مرگ قطع‌ کند داستانِ ما

چون سیل بیخودانه سوی بحر می‌رویم
آگه نه‌ایم دست‌ِ که دارد عنانِ ما

ما را عجوزِ دهر دوتا کرد از فریب
زه شد به تارِ چرخ ز سستی‌ کمانِ ما

از طبعِ شوخ این همه در بندِ کُلفَتیم
بستند چون شرار به سنگ آشیانِ ما

آه از غبارِ ما که هواگیرِ شوق نیست
یعنی به خاک ریخته است آسمانِ ما

بیدل هجوم‌ِ گریهٔ ما را سبب مپرس
بی‌مقصد است‌ کوششِ اشکِ روانِ ما

شعر: #حضرت_بیدل
آهنگ:#Gibran_Alcocer
خوانش : #مسعود_مددی

هجدهم مهر ۱۴۰۳

https://t.center/myanmayegi
Channel photo updated
عموم افراد باور دارند به رابطه‌ای که شایسته‌ی آن است نمی‌رسند.

برای برخی، این علتِ رنجی بی‌پایان است و برای برخی موجبِ میلی بی‌پایان.

‏مونوگامی
آدام فیلیپس
تحلیف برای خودم!

امروز فردا مراسم تنفیذ و تحلیف رییس‌جمهور منتخب است، مراحلی که در پی قدم‌های قبلی ناشی از انتخابات و رأی طبق روال پیش می‌رود. می‌دانم که می‌دانید من از این چیزها خیلی سردر نمی‌آورم و چیزی درین موارد نوشتن از بنده بعید است😊؛ بلی! من دغدغه‌های خود را به این بهانه‌ها با خط‌خطی زیر دنبال می کنم:

آدمهایی را می شناسم که برایشان مهم نیست مدتهاست یک گفتگوی عمیق با عزیزانشان نداشته اند، با فرزندشان صمیمی‌تر نشده‌اند، با همسرشان با دوستانشان... آدمهایی را می‌شناسم که نمی‌دانند چطور قطع‌ارتباط کنند، چگونه با خودشان خلوت کنند... آدمهایی را می‌شناسم که برایشان مهم نیست چقدر به خودشان دروغ می‌گویند، چقدر به خودشان گوش می‌دهند، چقدر خودشان را مشاهده می کنند... آدمهایی را می شناسم که برایشان مهم نیست شغلی ناخوشایند را تکرار کنند، آدمهایی را می‌بینم که برایشان مهم نیست در بین خطوط رانندگی کنند و یا از سمت راست سبقت نگیرند... آدمهایی را می‌بینم که برایشان مهم نیست فیلتر‌سیگارشان یا آشغالشان را در خیابان بیندازند... اما

اما خیلی برایشان مهم است که رأی بدهند یا رأی ندهند حتی برایشان خیلی مهم است که دیگری را راهنمایی کنند که چرا باید رأی بدهد یا ندهد.

تلاش کرده‌ام برای هر چیزی به اندازه ارزشش وقت و انرژی بگذارم، اگر می خواهم ده واحد درآمد داشته باشم به اندازه ده واحد کار و تلاش مایه بگذارم، نه اینکه آن را با صد واحد تلاش و کار بدست بیاورم.
دراین ماجرا هم همین حس را دارم، گویی ما داریم زورمان را، وقتمان را جای نادرست خرج می کنیم، اشتباه نکنید منظور بنده این نیست که رأی بدهیم یا رأی ندهیم یا به دیگران توصیه بکنیم یا نکنیم، می‌خواهم بگویم حواسمان باشد برای چه چیزی چه مقدار وقت و انرژی صرف می کنیم.
 
زیاده جسارت است و شما را با سخنی از جناب کیرکگور دانمارکی تنها می‌گذارم: خطرکردن و تلاش‌کردن به والاترین معنای کلمه همان آگاه‌شدن از خویش است.
 
برق چشمانتان مستدام.
 
#میانمایگی
#رابطه
#کوچینگ
میانمایگی
Photo
«ادبِ دوستی»
 
بدون مقدمه!
- بنظرم این موضوع انقدرها هم مهم نبود که با تودر میون بذارم
- بنظرم اومد اگه بهت می گفتم جز اینکه ذهنتو درگیر کنم، فایده دیگه ای نداشت
- گفتم تو رو به زحمت نندازم
- میدونی من آدم درونگرایی هستم و حرف زدن برام سخته!
- عجب گیری دادی ها، تو دوستی های مردونه این حرفها زده نمیشه، معمولا خانم‌ها ازین حرفها میزنن!
- و…

فکر کنم یکی از این جملات یا مشابهش تا حالا به گوشتان خورده و یا شاید حتی خودتان گوینده یکی از آنها بوده‌اید، احتمالا موضوعی هم که می خواهم بگویم را حدس زده‌اید. موضوعی که ممکن است دوستی، این درّ گران را مخدوش کند.
دوستی و رفاقت آداب گونه‌گون و مهمی دارد، امروز اجازه می‌خواهم یکی از آنها را یادآور شوم:
«دوست می باید اتفاقات مهم زندگی‌اش را باطلاع دوستش برساند.»

وقتی شما متوجه می شوید، واقعه، تصمیم، اتفاق یا موضوع حائزاهمیتی برای دوستتان رخ‌داده و به شما چیزی نگفته است، چه حالی می شوید؟
احتمالا به رابطه‌تان صدمه می خورد، نیاز به شنیدن توضیح می‌بینید، شاید مدتها ذهن خود را با این مشغول کنید که برای این ماجرا بهانه و علتی بتراشید، ممکن است خودتان را محق یا غیرمحق در دانستن موضوع بدانید ولی ماجرا به همین خاطر که نشخوار ذهنی درست کرده یعنی چیزی درست نیست! همین قدرساده.
(شقّ دردناکی هم ممکن است گاهی پیدا بکند این داستان، که واسش اسم ویژه هم گذاشتنexclusion عدم شمول، اینکه 5 تا رفیقتون یه جا جمع شن و به شما خبر ندن یا پدرمادر یه بچه رو بذارن خونه و بچه دیگه رو ببرن مهمونی... که موضوع مستقیم ما نیست ولی خیلی تلخه. موراکامی هم تو شاهکارش، سوکورو تازاکی بی‌رنگ ازین مفهوم استفاده کرده، بگذریم.)
احتمال دارد این چیزساده خیلی پیچیده شود و قسمت درستش بشود این که نیاز به گفت‌وگو داریم.
 
گفتگو بابت اینکه چه چیزهایی برای شما مهم است، گفتگو بابت اینکه هم‌سطحی در رفاقت را چه تعبیر می‌کنید، و خلاصه اینکه در دوستی‌مان به شناخت بیشتری از هم نیازمندیم.
در این نوشته روی سخن من با نگویندگان! در رفاقت است. شاید اسم این ادب را اگر بگذاریم «ادب از حال هم خبر داشتن» خیلی هم بی‌ربط نباشد. همانطور که اولین چیزی که از هم می پرسیم حال و احوال یکدیگر است.
القصه، عزیزجان! دوستت را در جریان زندگی‌ و احوالاتت بگذار، خیلی رابطه ساز است.
 
آنها که خوانده‌ام همه از یاد من برفت
الا حدیث دوست که تکرار می‌کنم

#ادب_دوستی
#دوست #رفیق #ادب_رفاقت
#کوچینگ_رابطه #کوچینگ #میانمایگی
 #شیخ_اجل
 
به حواشی ماجرا کار ندارم، اینکه این صحنه بسیار حماسی‌ست،
انکارشدنی نیست.
Dele Harjaei
Aref Ghazvini & M.R Lotfi & Shahram Nazeri & Sheyda Ensemble
دل هرجایی (تصنیف افشاری)

شاعر و آهنگساز : عارف قزوینی
تنظیم کننده : محمدرضا لطفی
خواننده : شهرام ناظری
اجرا : گروه شیدا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همون! سعدی بهترین شاعره😉😉

دکتر شفیعی‌کدکنی
* دل را غم وداعِ تو در خون نشانده بود
حال خوشی نداشت که گویم چه حال داشت


* نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد
قصه دل می‌نویسد حاجت گفتار نیست

#حضرت_بیدل
#شیخ_اجل

#تطبیق
قابیل و هابیل بعد از مرگ هابیل به هم رسیدند. داشتند از میان صحرا می گذشتند و همدیگر را از دور شناختند، چون هر دوشان خیلی قدبلند بودند. دو برادر روی زمین نشستند، آتش درست کردند و غذایی خوردند. هر دو ساکت نشستند، همانطور که آدم های خسته وقتی تاریکی فرا می رسد، ساکت می شوند. ستاره ای در آسمان درخشید، با این که هنوز اسمی به آن داده نشده بود. در نور آتش، قابیل بر پیشانی هابیل جای زخم سنگ را دید؛ لقمه نانی را که می خواست به دهان ببرد، انداخت و از برادرش طلب بخشایش کرد.
هابیل جواب داد:« این تو بودی که مرا کشتی یا من تو را کشتم؟ دیگر به خاطر نمی آورم؛ فعلاً که در این جا با هم هستیم، درست مثل سابق.»

قابیل گفت:« اکنون می دانم که واقعاً مرا بخشیده ای، زیرا فراموش کردن،بخشیدن است. من هم سعی می کنم فراموش کنم.»

هابیل به آرامی گفت:« آری، تا وقتی پشیمانی باقی است، گناه هم باقی می ماند.»


( در ستایش تاریکی | نویسنده: خورخه لوئیس بورخس | ترجمه: مانی صالحی علامه؛ انتشارات کتاب پارسه)

https://t.center/myanmayegi

+نقاشی: "پشیمانی”
نقاش: بیل اون
میانمایگی
Photo
درود!

خوانندگان عزیز این مطلب، امیدوارم حال همه‌تان خوب باشد و علی‌رغم وجود علل و دلایل مختلفی که برای سخت‌کردن گذران زندگی عادی، کم هم نیستند، روزگار به سلامت جسم و جان بگذرانید.
مدتی بود موضوع کوچک ولی خیلی مهمی از ایام نوروز گوشه ذهنم را اشغال کرده بود که به بهانه این نوشته خدمتتان عرض می‌کنم.آن موضوع از این قرار است که وقتی فرصت دیدارها بیشتر و طولانی‌تر می‌شود(مثل ایام نوروز)، ابتدای گپ‌و‌گفت‌ها اوضاع خوب و آرام است و با حوصله و مهربانی حرف‌ها پیش می‌رود، کمابیش هم حرف آب‌و‌هوا و گرانی واخبار است! ولی با عمق پیدا کردن حرف‌ها، اختلاف‌نظرها زیاد می‌شود و حتی ممکن است شبی درسفری، همسفران برسر اختلافی در گفتگویی، کدورت‌ها به‌دل بگیرند و صدایشان را تا آخرین ولوم بالا ببرند!

یکی از دلایل اصلی که من در ایجاد این دلخوری‌ها کشف کردم، نحوه «بازخورددادن» یا فیدبک است(که البته در سازمان‌ها و شرکت‌ها هم خیلی با آن گرفتاریم).
درین نوشته اصلا بدنبال لیست‌کردن اصول بازخورددادن موثر! در پنج دقیقه نیستم، فقط می‌خواهم توجه شما را به یک نکته ساده که می‌دانم همه‌تان به آن آگاهید جلب کنم و آن را یادآوری نمایم.

اگر در گفت‌و‌گویی، شخصی تعریفی از مفهومی ارایه داد یا رفتار و کردار درستی را شرح کرد، برای بازخورددادن به او اجازه نداریم بحث را از سطح ایده و گفت‌وگوی کلی به خود شخص برگردانیم؛ یعنی چه؟
یعنی اینکه اگر مثلا شما گفتی به نظر من آزادی یعنی این، من اجازه ندارم از شما بپرسم، حالا با این تعریف آیا خودت آزاد هستی؟
اگر من شرح دادم فلان رفتارها ریاکارانه است، شما اجازه نداری بگویی با این شرح خودم ریاکار هستم یا نه.
چکیده کلام اینکه اگر خواستید به کسی فیدبک بدهید و این بازخورد قرار بود به خود شخص برگردد(نه به ایده کلی مورد گفتگو) باید حتما از آن شخص اجازه بگیرید و اگر مطمئن نشدید که او به شما مجوز داده، در بازخوردتان راجع‌به خود شخص چیزی نپرسید و نگویید.
به عنوان یک چالش کوچک همین یک نکته را تا آخر اردی‌بهشت‌ماه جلالی مراقبت کنید هم در فیدبک‌دادن و هم در فیدبک‌گرفتن.

ریه‌هاتان پر از عطر بهاران بادا…
حق یارتان

#بازخورد #فیدبک
#کوچینگ
#مسعود_مددی
#coaching #feedback

https://www.instagram.com/masoud.madady?igsh=MjMyMGVyank0YXVs&utm_source=qr
Telegram Center
Telegram Center
Channel