یدالله موقن

Channel
Logo of the Telegram channel یدالله موقن
@motochakerPromote
2.52K
subscribers
پادکست ۲ چهار خوانش
اثر شهرام اتفاق با صدای نویسنده
⭕️ پادکست ۲

«چهار خوانش از طباطبایی»
اثر شهرام اتفاق

📂 مطالعه «فصل اول»
      از پاره اول کتاب
    «خوانش» یعنی چه؟

🎤 با صدای نویسنده
مدت زمان: ۲۵ دقیقه
📚 ناشر کتاب: ایران آکادمیا
🎧 ناشر صوتی: صدانت
👈 دسترسی به کتاب
↙️ جلسات قبلی

افزوده  🔻
اظهار نظر ابراهیم صحافی درباره کتاب چهار خوانش

@Sedanet
@ArchiveOfLiberalism
.
پادکست ۱ چهار خوانش
اثر شهرام اتفاق
⭕️ پادکست ۱

«چهار خوانش از طباطبایی»
اثر شهرام اتفاق

📂 «سخن‌آغازین‌و‌مقدمه»
       و ماجرای انتشار کتاب

🎤 با صدای نویسنده
مدت زمان: ۲۲ دقیقه
📚 ناشر کتاب: ایران آکادمیا
🎧 ناشر صوتی: صدانت
👈 دسترسی به کتاب
↙️ جلسات قبلی

@Sedanet
@ArchiveOfLiberalism
.
🔰 کتاب «چهار خوانش از طباطبایی»
اثر شهرام اتفاق

کتاب «چهار خوانش از طباطبایی» در قالب یک مجموعه شنیداری تدوین شده است و از این پس، هر شنبه، یک یا دو فایل صوتی آن‌ به‌ صورت‌ منظم منتشر خواهد شد. در این منظومه شنیداری، بخش‌هایی از متن کتاب خوانده شده و در اغلب اوقات، مطالبی افزون بر محتوای کتاب نیز در آن گنجانده شده است. در نتیجه، این مجموعه شنیداری حاوی محتوایی افزون بر متن کتاب است.

👈 دسترسی به خود کتاب
👈 دسترسی مراسم رونمایی کتاب
👈 نقد اندیشه ایرانشهری به‌قلم کاظم علمداری
👈 دسترسی به فایل‌های صوتی: بزودی

@ArchiveOfLiberalism
سخن از افراد یک جامعه در وضع طبیعی است نه جنگ میان ملت ها. هابز می خواهد با این فرضیه که در وضع طبیعی - یعنی پیش از تشکیل حکومت - افراد با هم می جنگند پس باید حکومتی بر قرار شود تا جلو تجاوز افراد را به یکدیگر بگیرد قرار داد اجتماعی خود را مطرح کند. مرحوم طباطبایی گویا ذهیت جهادی داشته و این عبارات را جعل کرده است.
سخن آخر . آیا این نقد ها بر ذهن پیروان مرحوم طباطبایی اثری دارند ؟ من به شخصه گمان نمی کنم. با نقل قولی از کتاب ارنست کاسیرر : " اسطوره دولت " صفحه 422 بحث را پایان می دهم :
" از میان بردن اسطوره های سیاسی فراسوی توان فلسفه است ؛ زیرا اسطوره از لحاظی آسیب ناپذیر است . استدلال های عقلی بر آن بی اثرند و نمی توان آن را با قیاس های منطقی ابطال کرد. اما فلسفه می تواند خدمت مهمی دیگری انجام دهد . فلسفه می تواند به ما کمک کند تا خصلت دشمن را بفهمیم. برای نبرد با دشمن باید او را شناخت. شناختن دشمن یکی از نخستین اصول یک استراتژی منسجم است. شناختن دشمن فقط دانستن ضعف ها و نقایص او نیست بلکه شناختن نیروی او نیز هست.
همه ی ما دچار این خطا بوده ایم که نیروی اسطوره را دست کم بگیریم. هنگامی که برای نخستین بار اسطوره های سیاسی را شنیدیم آنها را آن قدر پوچ، ناهمساز، تخیلی و مضحک یافتیم که به دشواری توانستیم بر ارزیابی خود غلبه کنیم و آنها را جدی بگیریم. اکنون برای همه ما روشن شده است که ناچیز گرفتن نیروی اسطوره، اشتباه بزرگی بوده است. این اشتباه را نباید دوباره تکرار کنیم. بلکه باید منشأ، ساختار و روش ها و فن اسطوره های سیاسی را به دقت مطالعه کنیم و دشمن را رو در رو ببینیم تا دریابیم که چگونه باید با او بجنگیم."
بعضی ها معتقدند که طباطبایی سلطنت طلب بوده اما نه یک سلطنت طلب معمولی بلکه سلطنت طلبی که به فره ایزدی شاهان اعتقاد داشته و برای آنان مقام ولایت مطلقه قائل بوده است. به قول هگل در ایران باستان نوع حکومت " پادشاهی تئوکراتیک " بوده است. در پادشاهی تئوکراتیک دین و حکومت در هم تنیده شده اند و از یکدیگر جدا شدنی نیستند . طباطبایی هم هوادار چنین حکومتی بوده است. و باز هم به قول هگل "در شرق فقط یک نفر آزاد بوده و هست." طباطبایی هم خواهان چنین پادشاهی بوده است. پس ادمی بوده است سنت پرست و گذشته گرا با ذهنی پیش مدرن و ضد روشنگری.
کاسیرر در کتاب " فلسفه روشنگری " ( صفحات ۲۷۷ و ۲۷۸) می نویسد :


"ولتر میگوید در عصری زندگی میکنیم که خرد هر روز بیشتر از روز پیش هم در کاخ های مجلل بزرگان مهمان است و هم در فروشگاه های شهروندان و حجرۀ بازرگانان. این پیشرفت توقف ناپذیر است و سرانجام میوه های خرد خواهند رسید و باید هم برسند. احترام به گذشته و سنت نباید مانع چیدن این میوه ها شود، زیرا قانون اساسی جهان عقلی این است که این جهان تنها هنگامی وجود پیدا میکند و مستقر میشود که هر روز آن را از نو بیافرینیم. «زمان های گذشته چنان اند که گویی هرگز وجود نداشته اند. همیشه ضروری است که از نقطه ای که در آن ایستاده ایم و ملت ها بدان رسیده اند آغاز کنیم.»
این گفته برخاسته از اندیشه‌هایی است که فقط ولتر می‌توانست آن را با چنین ایجاز و وضوحی بیان کند. این جمله گویای تمام اعتقادات و گرایش‌های عقلی عصر روشنگری است."


سید جواد طباطبایی می نویسد : " از سده ها پیش ، نویسندگان بنیاد گذار سیاسی جدید از هابز تا روسو و بسیاری پس از آنان گفته اند که در مناسبات میان ملت ها وضع طبیعی هرگز از میان نمی رود ." ( طباطبایی : ملت ، دولت و حکومت قانون ؛ جستار در بیان نص و سنت ، تهران ، ، مینوی خرد ، 1398 ، صفحات 312 - 313 ).
در اینجا وضع طبیعی یعنی "ملت ها گرگ یکدیگرند."

این نقل قول کاملا نادرست است. نخست این که روسو هیچ گاه سخن از این که " انسان در وضع طبیعی گرگ انسان است" نزده است. فقط هابز گفته است که : " در وضع طبیعی انسان گرگ انسان است " یعنی پیش از تشکیل حکومت. طباطبایی می گوید هابز و روسو و نیز بسیاری دیگر از نویسندگان سیاسی گفته اند : " ملت ها گرگ یکدیگرند. " در عصر اینترنت می توان به سایت گوگل رفت و پرسید آیا هابز گفته که : ملت ها گرگ یکدیگرند ؟ پاسخ گوگل به من :
“There are three reasons for conflicts appear in Thomas Hobbes' state of nature: competitiveness, diffidence, and glory. These characteristics lead people to fight one another for material gains, safety, and reputation. Ultimately, people need to create a government to protect themselves from one another.”
ونیز
“Hobbes also considers humans to be naturally vainglorious and so seek to dominate others and demand their respect. The natural condition of mankind, according to Hobbes, is a state of war in which life is “solitary, poor, nasty, brutish, and short” because individuals are in a “war of all against all.”
کشور‌های بزرگ جهان اکنون بر سر تسخیر سیارات منظومۀ شمسی با یکدیگر رقابت می‌کنند ولی بعضی‌ها در ایران می‌خواهند زندگی عشیره‌ای ایرانیان دوران باستان را الگو قرار دهند. تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
گویی بویی از روشنگری و اعلامیه حقوق بشر به مشام مرحوم طباطبایی و پیروانش و نیز به مشام مرحوم علی شریعتی و مریدانش نر‌سیده است. این گروه را باید کهنه‌پرستان و گذشته‌گرایان و مرتجعانی دانست که به قدرت تفکر و خلاقیت اندیشۀ ایرانیان امروزی اعتقادی ندارند.

در اندیشۀ سید جواد طباطبایی سنت نقش برجسته ای دارد. همین موضوع می تواند دلیلی بر ذهنیت اسطوره ای او باشد.
کاسیرر در کتاب : " اسطوره دولت " صفحه 150 --149 می نویسد :
" در همه ی جوامع بدوی، سنت قانون نقض ناشدنی و لازم الاجرایی است؛ و اندیشه ی اسطوره ای نیز جز سنت هیچ مرجع دیگر یا عالیتری نمی شناسد.
آنچه در اسطوره بالاترین مقام را دارد و بسیار محترم است، به سخن والنشتاین یکی از قهرمانان شیلر، «دیروز جاودان» است:
آنچه هماره بوده است
هماره باز میگردد
آنچه را تا امروز اعتبار بوده است
فردا هم اعتبار است.
شکستن قدرت «دیروز جاویدان» از نخستین و اصلی ترین وظایف نظریه ی سیاسی افلاطون شد. اما در این جا افلاطون میبایست قوی ترین مقاومت را درهم شکند، حتی در فلسفه ی جدید و حتی به وسیله ی مدافعان بزرگ خردگرایی، غالباً گفته میشود که رسم و عادت، سازندگان واقعی زندگی سیاسی و شرایط ضروری آن هستند. هگل در رساله ی تحقیقی خود که درباره ی روشهای علمی در بررسی حقوق طبیعی است میگوید:
" تلاش فرد برای رسیدن به اخلاقی از آن خود، عبث و بیهوده است و بنابر سرشت واقعی اخلاق دست نیافتنی. درباره ی اخلاق، تنها گفته ی درست، گفته ی داناترین مردان باستان است: اخلاقی بودن، یعنی زندگی کردن طبق سنت های اخلاقی کشور خویش."
اگر این گفته درست می بود، نمیتوانستیم افلاطون را جزو داناترین مردان باستان محسوب کنیم؛ زیرا وی همواره این نظر را رد میکند و به آن حمله می برد. وی اعلام می دارد که بنا نهادن زندگی سیاسی و اخلاقی بر پایه ی سنت به معنی برپاداشتن آن بر ریگ‌های روان است. افلاطون در کتاب خود، فیدروس میگوید: هر کسی که به قدرت سنت اعتماد کند و فقط با عمل و رسم پیش برود، مانند کوری عمل میکند که باید با دست ساییدن راه خویش را بیابد."
اما نباید از حق گذشت که مرحوم طباطبایی روانشناسی بعضی از ما ایرانیان را خوب شناخته بوده است. حرف‌های گنده گنده و تو خالی ولی دل خوش کنک زدن تا تخیل را تحریک و شخص را مجذوب گوینده‌اش کند.
طباطبایی می‌نویسد: «در اندیشه سیاسی تُماس قدیس، سیاست، به عنوان حوزه تامین مصالح مرسله، اگر به درستی فهمیده شده باشد، عین دیانت است...در واقع، پادشاه خدای روی زمین است و چنانکه گفته خواهد شد، در تدبیر امور دنیا اقتدار یا ولایت مطلقه دارد و این ولایت را خداوند از طریق مردم به او تفویض کرده است تا آنان را به کمالی که برای زندگی در دنیا مقدر شده، هدایت کند.» (طباطبایی : مفهوم ولایت مطلقه در اندیشۀ سده های میانه ، نشر نگاه معاصر ، ، 1381صفحات 38 و 39 )
ونیز می گوید :
" از نظر آکویناس پادشاهی مطلقه بهترین نوع حکومت است که در آن «یک فرد ، فرمانروا و او شبانی باشد که در جستجوی خیر عمومی جمع است و نه نفع خصوصی خود.»(طباطبایی : ماخذ پیشین صفحۀ 33)
مرحوم طباطبایی طبق معمول سخنان توماس آکویناس را تحریف و مسخ کرده است. اصطلاح " ولایت مطلقه " اصطلاحی مختص تشیع است نه مسیحیت. از اینرو به کار بردن آن در مورد اندیشه سیاسی توماس آکویناس خلط مبحث کردن است.کاسیرر در کتاب " اسطوره دولت " صفحه 189 در باره اندیشه سیاسی توماس آکویناس می نویسد :

"توماس آکویناس اعلام کرد که مردمان ملزم به اطاعت از فرمانروایان اند؛ اما این اطاعت مشروط به جاری بودن قوانین عدالت است، بنابراین افراد ملزم به اطاعت از فرمانروایان ظالم یا غاصب نیستند. گرچه قانون الاهی فتنه را منع کرده است اما ایستادگی در برابر فرمانروایان ظالم یا غاصب، یعنی سرپیچی از فرمان «ستمگر»، قیام یا فتنه محسوب نمی شود بلکه عملی قانونی [یا مشروع] است. "
ترجمه عبارات فوق : "هنگامی که در باره مبارزۀ یونانیان با پارس ها می اندیشیم یا به فرمانروایی سترگ اسکندر می اندیشیم کاملا آگاهیم که دلبستگی ما در کدام سوست: ما ارزومندیم که یونانیان از دست بربر ها رهایی یابند و احساس علاقه می کنیم که دولت یونان پابر جا بماند و هم چنین برای فرمانروایی احساس علاقه می کنیم که در مقام فرمانده ارتشی یونانی آسیا را منقاد خویش کرد. "
هگل در بارۀ شیوۀ جنگ ایرانیان با یونانیان در همان کتاب : عقل در تاریخ " صفحات 314 -313 می نویسد:
"چون سراسر سپاه ایران( ... ) می‌خواست رهسپار نبرد شود، نخست فرمان احضار همۀ مردمان آسیایی داده می شد. هنگامی که همۀ جنگنجویان گرد می‌آمدند، لشکرکشی با آن حالت ناآرامی و خوی کوچ‌نشینی که ویژۀ پارسیان بود آغاز می‌شد. بدینسان بود که ایرانیان بر سرزمین سکاها و تراس و سرانجام یونان، که مقدر آن بود که در آنجا نیروی شگرف ایشان در هم شکسته شود، تاخت بردند. این‌گونه لشکرکشی بیشتر به کوچ کردن می‌مانست، زیرا خانواده‌های سربازان با آنان به راه می‌افتادند. هر قومی ویژگی‌ها و ساز و برگ قومی خود را نمایش می‌داد و به صورت گروهی رهسپار کارزار می‌شد. هر یک نظم و شیوۀ پیکار ویژۀ خود را داشت. هر‌دوت از این چشم‌انداز رنگارنگ بدان‌گونه که در لشکرکشی بزرگ ملت‌ها در زمان خشایارشا نمایان بوده پرده‌ای استادانه کشیده است [گویا دو میلیون تن در لشکرکشی همراه او بوده‌اند] با این حال چون این اقوام از حيث نظم و نیز نیرو و دلاوری، نابرابر بودند، به آسانی می‌توان دریافت که چگونه سپاه اندک ولی آزمودۀ یونانیان که از همان روحیۀ (میهن‌پرستی) الهام می‌گرفتند و رهبری بی‌مانند داشتند توانستند در برابر آن سپاهیان پرشماره ولی آشفته ایستادگی کنند. ایالات می‌بایست ساز و برگ اسوران پارسی را که در مرکز شاهنشاهی می‌زیستند فراهم کنند. بابل می‌بایست یک سوم ساز و برگ را بدهد و از این رو به ظاهر توانگرترین ایالت بوده است. و اما دربارۀ درآمدهای دیگر نیز هر قوم می‌بایست که بهترین فرآوردۀ سرزمین خود را به پارس بفرستد: بدینسان عربستان عود می‌فرستاد، شام پارچۀ ارغوانی و جاهای دیگر، چیزهای دیگر."


پس به گفته هگل هنگام لشکر کشی ایرانیان تمامی ایل و عشیره ظاهرا به جبهه می‌رفته‌اند. گویا چیزی مانند ارتش یا نیروهای مسلح وجود نداشته است.
این اظهار نظرهای هگل با آنچه طرفداران «نظریۀ اندیشۀ ایرانشهری» از او نقل می‌کنند از زمین تا آسمان تفاوت دارند. هگل شیوۀ زندگی ایرانیان باستان را ایلاتی و عشایری می‌داند. آیا ساختار جامعه ایران در قرن بیست و یکم ایلاتی و عشایری است؟
"شهرام اتفاق گرامی در حال تهیه فایل‌های صوتی برای کتابشان : " چهار خوانش از طباطبایی" است و من هم این فایل را، با عنوان "دربارۀ اندیشۀ ایرانشهری" برای افزودن به فایل‌های مذکور تهیه کرده ام.
این روزها سخن از "ایرانشهر " و " اندیشۀ ایرانشهری " می‌رود، گویی، این هم افیون جدیدی برای بعضی‌ها شده است. شخصی به نام حسین کاظم زاده که در زمان حکومت هیتلر در برلین بود مجله ای منتشر می کرد به نام "ایرانشهر". او واژه ایرانشهر را مصطلح کرد و حتی آن را به نام خانوادگی خود افزود یعنی شد حسین کاظم زاده ایرانشهر. مرحوم سید جواد طباطبایی این اصطلاح را از حسین کاظم زاده ایرانشهر اقتباس کرده و دومین نظریه نظریه‌پرداز «ایرانشهری» شد.. کاظم زاده ایرانشهر در برلین تحت حاکمیت نازیسم می زیست و سید جواد طباطبایی هم تحت تاثیر کارل شمیت حقوقدان نازی آلمانی بود.
طباطبایی در یک «سخنرانی در سلسله نشست های اندیشه و تمدن ایرانشهری ، تهران ، خانۀ گفتمان شهر و معماری ، نشست بیست و چهارم 11 مهر 1396» می‌گوید:
“هگل در سال 1820 میلادی گفته است : تاریخ جهان با ایران آغاز می شود ، چون اولین دولت را ایرانیان تشکیل داده اند . بنابر نظریۀ هگل، «دولت جدید نطفه‌اش در ایران بسته شده است و سایر کشورها، مانند چین و مصر، در آن دوران گرفتار نظام‌های استبدادی مبتنی بر یک فرد بودند. این کشورها وحدتشان کثرتشان را نمی‌پذیرفت.»
من معتقدم که مرحوم طباطبایی به هنگام گفتن سخنان بالا مطالب زیر را از کتاب " عقل در تاریخ " هگل ترجمه حمید عنایت ( تهران ، چاپ دانشگاه صنعتی ، صفحه 311) مد نظر داشته است :

" امپراتوری ایران ، همچون امپراتوری گذشتۀ آلمان و مملکت پهناور زیر فرمرمان ناپلئون ، امپراتوری به معنای امروزی این واژه بود؛ زیر از کشور های گوناگون فراهم می امد که هر چند ( به شاهنشاهی ایران ) وابستگی داشتند ، لیکن فردیت و عادات و قوانین خود را حفظ می کردند ."
و نیز در صفحه 272 همان کتاب آمده است :
"( ...) در ایران، یگانگی جوهری به صورت ناب در آمده است. مظهر طبیعی آن روشنائی است و (مظهر) روحانیت، نیکی است. این شکل (حکومت) را می‌توانیم پادشاهی خداسالارانه بنامیم. وظیفۀ شاه آن است که نیکی را به کار بندد. ایرانیان مردمان بسیاری را به زیر فرمان خود درآورده‌اند، ولی همه آن‌ها را آزاد گذاشته‌اند تا ویژگی‌های خویش را نگاه دارند؛ از این‌رو حکومت آنان را می‌توان همانند امپراتوری دانست. در حالی‌که چین و هند در اصول خود بی‌حرکت مانده‌اند، ایرانیان (نمایندۀ) انتقال راستین (تاریخ) از شرق به غرب‌اند. هم‌چنان‌که ایران نمایندۀ انتقال به بیرون است، مصر نمایندۀ انتقال آزادی یونانی به درون است. در مصر به آن تضادی که رسالت رفعش به عهدۀ غرب است بر می‌خوریم." [پادشاهی خداسالارانه ترجمه پادشاهی تئوكراتيك است.]
بنابراین سخنی از این که " دولت جدید نطفه اش در ایران بسته شده است " در میان نیست و برداشت سید جواد طباطبایی نادرست بوده است.
شهرام اتفاق گرامی در حال تهیه فایل‌های صوتی برای کتابشان : " چهار خوانش از طباطبایی" هستند. از من هم دعوت کردند که اگر نقد و نظری در مورد نظرات مرحوم طباطبایی دارم به صورت فایل صوتی در آورم و برایشان بفرستم. در زیر متن خوانده شده در فایل یا فایل های صوتی را می گذارم :
If you have read & enjoyed Ernst Cassirer's smaller to the point book "Language & Myth", this is the Next Step! "Essay on Man" is the fuller more advance version, with greater philosophical & historical detail than the pervious gem of a book. Don't worry, it's still easy to read. Maybe a little harder to read than Karl Jasper, but this is not Hegel's Outer Limits of personal idealist words. The most important historical highlights of human expression in language is written with clear insight that only Ernst Cassirer can do. I would consider this Ernst Cassirer's intermediate book with the classic "Philosophy of Symbolic Forms" being his Opus. If I may suggest: start with "Language & Myth", than "Essay on Man", & finish with "Philosophy of Symbolic Forms".
Mentioning Ernest Cassirer the first thing comes to our mind is 'symbolic form'. This concept has been widely quoted and variously explained, particular after publication of Professor Wood's translation of Panofsky's essay on perspective. However the concept of symbolic form remains illusive. Very few had the courage to tackle Cassirer's three volume treatise. This little gem, an essay on man, is quite readable and give a wonderful introduction to Cassirer's philosophy.
This book is for anyone who wants a 30,000 foot view of human thought and being. One of the most important books you will ever read.
“The best and most mature expression of [Cassirer's] thought.”—Journal of Philosophy

"No reader of this book can fail to be struck by the grandeur of its program or by the sensitive humanism of the author."—Ernest Nagel, The Humanist

One of the twentieth century’s greatest philosophers presents the results of his lifetime study of man’s cultural achievements. An Essay on Man is an original synthesis of contemporary knowledge, a unique interpretation of the intellectual crisis of our time, and a brilliant vindication of man’s ability to resolve human problems by the courageous use of his mind.

What the thinkers of the past have thought of the human race, what can be said of its art, language, and capacities for good and evil in the light of modern knowledge are discussed by a great philosopher who had a profound experience of the past and of his own time.
Publisher ‏ : ‎ Yale University Press; Reprint edition (September 10, 1962)
Language ‏ : ‎ English
Paperback ‏ : ‎ 250 pages
ISBN-10 ‏ : ‎ 0300000340
ISBN-13 ‏ : ‎ 978-0300000344
by Ernst Cassirer (Author)
An Essay on Man: An Introduction to a Philosophy of Human Culture
فلسفه و فرهنگ. ارنست کانسیرر. ترجمه  بزرگ نادرزاد. تهران: مرکز ایرانی مطالعه فرهنگها. وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی، 1360.
Telegram Center
Telegram Center
Channel