سخن از افراد یک جامعه در وضع طبیعی است نه جنگ میان ملت ها. هابز می خواهد با این فرضیه که در وضع طبیعی - یعنی پیش از تشکیل حکومت - افراد با هم می جنگند پس باید حکومتی بر قرار شود تا جلو تجاوز افراد را به یکدیگر بگیرد قرار داد اجتماعی خود را مطرح کند. مرحوم طباطبایی گویا ذهیت جهادی داشته و این عبارات را جعل کرده است.
سخن آخر . آیا این نقد ها بر ذهن پیروان مرحوم طباطبایی اثری دارند ؟ من به شخصه گمان نمی کنم. با نقل قولی از کتاب ارنست کاسیرر : " اسطوره دولت " صفحه 422 بحث را پایان می دهم :
" از میان بردن اسطوره های سیاسی فراسوی توان فلسفه است ؛ زیرا اسطوره از لحاظی آسیب ناپذیر است . استدلال های عقلی بر آن بی اثرند و نمی توان آن را با قیاس های منطقی ابطال کرد. اما فلسفه می تواند خدمت مهمی دیگری انجام دهد . فلسفه می تواند به ما کمک کند تا خصلت دشمن را بفهمیم. برای نبرد با دشمن باید او را شناخت. شناختن دشمن یکی از نخستین اصول یک استراتژی منسجم است. شناختن دشمن فقط دانستن ضعف ها و نقایص او نیست بلکه شناختن نیروی او نیز هست.
همه ی ما دچار این خطا بوده ایم که نیروی اسطوره را دست کم بگیریم. هنگامی که برای نخستین بار اسطوره های سیاسی را شنیدیم آنها را آن قدر پوچ، ناهمساز، تخیلی و مضحک یافتیم که به دشواری توانستیم بر ارزیابی خود غلبه کنیم و آنها را جدی بگیریم. اکنون برای همه ما روشن شده است که ناچیز گرفتن نیروی اسطوره، اشتباه بزرگی بوده است. این اشتباه را نباید دوباره تکرار کنیم. بلکه باید منشأ، ساختار و روش ها و فن اسطوره های سیاسی را به دقت مطالعه کنیم و دشمن را رو در رو ببینیم تا دریابیم که چگونه باید با او بجنگیم."