امروزه این نظرات اغلب به دلایل زیستمحیطی نقد میشوند. گفته میشود این دیدگاه مارکس که وفور در نتیجهی تکامل نیروهای مولد قابلدستیابی است، وجود محدودیتهای طبیعی، ابژکتیو و ناگزیر رشد را ــ که به واسطهی معیارهای زیستمحیطی تعیین میشوند ــ نادیده میگیرد. رشد لاینقطع، هدفی ناپایدار است. این امر مسائل پیچیده و عظیمی را مطرح میکند که من نمیتوانم در اینجا به آنها بپردازم. اما واضح است که باید بتوان به شیوهای پایدار به رشد رسید و مارکس کاملاً به این امر آگاه بود. مارکسیسم شکلی از ماتریالیسم است؛ پس خطاست که گمان کنیم به وجود محدودیتهای زیستمحیطی بیاعتناست. در حقیقت کمونیسم باید به خوبی قادر باشد که این مسئله را در نظر بگیرد. برای انجام این کار نیاز به توانایی برنامهریزی و کنترل اقتصاد داریم که تنها در صورتی امکانپذیر است که سازماندهی آگاهانهی زندگی اقتصادی که با کمونیسم به دست میآید جایگزین بینظمی بازار شود.
افراد به دلایل دیگری نیز تردید دارند که بتوان از طریق رشد اقتصادی به وفور دست یافت. اغلب گفته میشود که نیازها بسیار سریعتر از توانایی ما برای برآوردهکردنشان گسترش مییابند و این گسترش نامحدود است. ما همیشه بیشتر از آنچه داریم خواهیم خواست. وفور و در نتیجه توزیع بر حسب نیاز هرگز با رشد تولید به دست نمیآید. تنها با تأملی اندک میتوان دریافت که این استدلالِ بسیار بحثبرانگیزی است. وفور آنقدرها هم که تصور میشود ناممکن نیست. درست است که نیازهای انسان در طول تاریخ با رشد نیروهای مولد به طور مداوم رشد کرده است و شکی نیست که همچنان هم رشد خواهد کرد. اما در هر دورهی تاریخی، بسیاری از نیازهای ما، و در حقیقت بخش اعظم آنها، محدود هستند و برآوردهکردنشان کاملاً امکانپذیر است.
https://t.center/marzockacademy