. اے دو چشمانت رهے روشن بہ سوے شهر زیبایی اے نگاهت بادهاے در جام مینایی آه،بشتاب اے لبت همرنگ خون لالہ خوشرنگ صحرایی رہ، بسے دور است لیڪ در پایان این رہ قصر پر نور است ...
دردناکتر از هرچیزی اینه که حضور داشته باشی ولی دیگه به هیچکس نتونی اعتماد کنی دیگه مثل قبل نباشی ...