🦋🦋🦋🦋🦋هم همه گفتارها آنچنان سخت می درد
پیکره احساس را
گویی آتشفشانی بر تن آدمی ایست
جماعتی دور از منطق
شکنجه وار در هجمه خوف انگیز
مدعیان عشق
خنجر کانی بر انگشت بسته
می کوبند بر کیبرد
گویی تیز شعاع آفتاب بر کویر دل نشسنه
شرحه شرحه می کند آوند کش گل یخ را
اینان عشق را به افسانه خواندند
و کتابی بسته را مدام به نیت فالی
به شاید می گشایند
همچنان خنده بر کام بسته ، به تمسخر نشسته اند
اندوه ناکامی خویش را به کهنه بازی سن روزگار در معجری نهان می دارند
دریغا دریغ که یک دم بیش نیست و فقط یک دم
دمادمی دیگر واجور می کنند
واریز بر نهاد تنها ای دیگر را
تا معیار ارزش عشق را بر پیکره احساس دیگری بسنجند
تن عریان می کنند
تا دلبر، کس در واحه ای، پناه جوی ساعتی باشند
سوار بر زورق خیال باطل تا کجا ؟
کاش بر گُرده نمی کشیدند وجدان های خواب آلوده را ...م.ن
#منوچهر_افتخار_زاده🦋🦋🦋🦋🦋🦋#مهتاب