خودم را میان موهایت جا گذاشته ام انجا که لای یک به یک بافته مو را باز میکردی هنوز آینه یاد واپسین لبخندت را بر من می گشاید ندارمت امارنگین کمانی میرقصد قلم به عصیان می نگارد تا به آغوش کشم خاطره ها را همچنان به باز جُست خوانش چشمانت در سکوت خسته گی ها را باز مینمایم و دوباره عاشقت میشوم تا سالی دیگر سر آمد غلتیدن بر سبزبهار نو باشد ...م.ن #منوچهرافتخارزاده #لحظات_بکام #شاعرانه_های_من #بانام_صاحب_اثرنشردهیم #امروزتون_مملو_از_شادی_و_آرامش_و_سلامتی @loverScarecrow می شد اگرم به جای همه عاشقانه هایم پوچ پایه گی ، خاموش می بودم ...م.ن
بر ای از تو نوشتن هزار واژه باردار از زبان می خواران ویار کرده باشند شمیم گلستان یا که الوان چم و خم شکوفه بهارا ن وای اگر دستم رسد بر برگ ریزان همان فصل و امید دلدادگان بپرسم جمله کوتاه گون ازآن قاصدک های بر باد سواران مهر دلداری به دل پنهان چگونه باز گویند آن بی زبانان منم در بستر کنکاش و دانه چینان شدم مدهوش به مهر یارب بلا از جان دلدارم بگردان ...م.ن
بر ای از تو نوشتن هزار واژه باردار از زبان می خواران ویار کرده باشند شمیم گلستان یا که الوان چم و خم شکوفه بهارا ن وای اگر دستم رسد بر برگ ریزان همان فصل و امید دلدادگان بپرسم جمله کوتاه گون ازآن قاصدک های بر باد سواران مهر دلداری به دل پنهان چگونه باز گویند آن بی زبانان منم در بستر کنکاش و دانه چینان شدم مدهوش به مهر یارب بلا از جان دلدارم بگردان ...م.ن
نت تنهایی می نوازد تا به شماره در آیند ساعت هایی را که گویی هر دقیقه به ماژور می چرخد پاندول روز در گذرد!!؟ تمام نمی شود چگونه است این زیستن پوچ ،پیوسته...م.ن
ظهر یعنی حسرت خندهی دلدار ظهریعنی یاد خاطره های با دلدار ظهریعنی خوانش حدیث عشق دلدار ظهریعنی روبرو نشسته رخسار دلدار ظهر یعنی بخیر شود دعای خوش دلدار ظهر یعنی طعم خوش بوسه دلدار ظهر تون آکنده از عشق دلدار با من نهار می خوری
درون خورجین خاطره وا جور میکنم آغوش را تا به شایدی سوار بر موجی پرتپش زبان بر کام گریز سوره ای باشم بر آیه آیه با تو بودن خوش طعم تر از خوانش چشمانت ؟چیست به دیر نمی انجامد سیراب بر دنیای زیست گردم که در آسمانی نیست !نه گلیمی مخدوش کند؟خواب آرام ابد را بی پشمانی ...م.ن #منوچهرافتخارزاده #لحظات_بکام #بانام_صاحب_اثرنشردهیم @loverScarecrow
آمد کمی دیر تر بوسیدم اش تنوره کشید تنم لحظه ای پیش تر خام گشته بود سر انگشتانم غم باد درون سینه را به تشویش وا می داشت آن غایب از نظر هم نشین مدام دل گویی هیچ گاه به شماره نزده بودم قدم هایش را تکیه بر درختی مات سردی مکان و زمان رخنه در وجودم آوند کش حسرت به شاید بود آهای شما یی که عاشق اید !!؟کسی نیست مرا بیدار کند از این رویا...م.ن
آمد کمی دیر تر بوسیدم اش تنوره کشید تنم لحظه ای پیش تر خام گشته بود سر انگشتانم غم باد درون سینه را به تشویش وا می داشت آن غایب از نظر هم نشین مدام دل گویی هیچ گاه به شماره نزده بودم قدم هایش را تکیه بر درختی مات سردی مکان و زمان رخنه در وجودم آوند کش حسرت به شاید بود آهای شما یی که عاشق اید !!؟کسی نیست مرا بیدار کند از این رویا...م.ن
آمد کمی دیر تر بوسیدم اش تنوره کشید تنم لحظه ای پیش تر خام گشته بود سر انگشتانم غم باد درون سینه را به تشویش وا می داشت آن غایب از نظر هم نشین مدام دل گویی هیچ گاه به شماره نزده بودم قدم هایش را تکیه بر درختی مات سردی مکان و زمان رخنه در وجودم آوند کش حسرت به شاید بود آهای شما یی که عاشق اید !!؟کسی نیست مرا بیدار کند از این رویا...م.ن