ا
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼ا
🍃🌺🍂ا
🌿🍂 ا
🌸.
#خاطرات_حاجتروایی_شهیدنویدصفری#خاطرات_حاجتروایی_از_شهداحاجت روایی از هدیه ی زیارت عاشورا ب
شهید نوید صفری و
#شهید_یوسف_قربانی و
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری عزیز
مژده شهادت
من دختری بودم که نعوذبالله ب باور ناخدایی رسیده بودم کفر میگفتم نعوذبالله
به اهل بیت توهین میکردم و فکر میکردم ساخته ذهن قدیمیا و داستان بقیس حتی چنان درگیر این باتلاق شده بودم که روز تولد حضرت معصومه تودانشگاه اعصابم خورد شد گفتم ب ما چ ربطی داره جشن عربا
😭😭😭خدا منو ببخشه خلاصه دراین حد بودم و اعتقادم کاملا بریده بود تااینکه تو آذرماه نامزدم رو ازدست دادم درست روز سالگرد آشناییمون ازاین دنیای زشت که خودشم هیچوقت میلی بهش نداشت رفت باشهادت درراه خدمت هم رفت
شهید معلم شد
اون روز دل کندم ازاین دنیا اما همه چیز برعکس پیش رفت من ب جای دور شدن ازخدا اون روز بعد چندسال اولین نمازم رو خوندم دست خودم نبود رفتارم ۱۸۰ درجه چرخیدم ب اون طرف ازاون روز شروع شد من کم کم ب خدا نزدیکترشدم توبه کردم ازاون روز چندین گناه کبیره رو گذاشتم کنار اینا تو توان من نبود اما من انگار اون من نبودم انگار تمام دنیا بسیج شده بودن ک من عوض بشم و کم کم شدم هرروز ک پیش میرفتم نسبت ب دیروزم چقدر باایمان تر میشدم باشهید نوید اتفاقی آشنا شده بودم ولی باهم رفاقتی نداشتیم تااینکه تویکی از روزهای بهمن ماه بود که صدای اسپیکر عروسی که خیلی هم بلند بود روشن شد با شنیدن اون صدا من کنترلم رو ازدست دادم و منی ک دلشکسته و داغ دیده بودن قلبم به یکباره مچاله شد قشنگ تیکه تیکه شدن قلبم رو حس میکردم ب یاد عروسی که نامزدم قراربود بگیره و نشد قلب من مچاله شد چشام میبارید و من نمیتونستم قلبم رو آروم کنم هرلحظه بیشتر مچاله میشد رفتم تویک اتاق تنهایی و شروع ب زجه کردم با سه تاشهید
شهید نوید صفری و
شهید یوسف قربانی که روز تولدشون ب طور اتفاقی گوگل اسمشون روسرچ کردم و فهمیدم روزتولدشونه و
شهید عبدالمهدی مغفوری که ب امامزاده شهدای کرمان معروفه متوسل شدم و گفتم آقا من این دنیا رو نمیخام من میخام بیام اونجا پیش شماها اما نه روسیاه نه من میخام باشهادت بیام میخام روسفید بیام انقدر با قلب مچاله شده و تیکه تیکه شده قسم شون دادم ب حضرت زهرا و ..... که یه وساطتی کنن منم
شهید شم منم قول شرف میدم که هرروز ب نیابت از
شهید نوید و
شهید قربانی و
شهید مغفوری زیارت عاشورا میخونم و ایمان داشتم دعای با دل شکسته بی جواب نمیمونه چندین بار بهم ثابت شده بود اون شب خوابیدم نزدیکای نمازصبح بود بیدارشدم نمازخوندم وبعد نماز دعا کردم که شهادت رو خدا بهم ببخشه همون موقع یه صدایی شنیدم انگار یه صدای درونی گفت این کارهارو میکنی که
شهید شی گفتم آره یعنی میشه
شهید ف...ب.... اسم خودم رو با حالت سوالی تکرار کردم همون لحظه همه جا خاموش شد و این دفعه نه توهم نبود بلندگویی دم گوشم با صدایی که هیچ خواننده ی خوش صدایی تواین دنیا نداره صدایی که نورانی بود گرچه لفظ نورانی برا صدا برا کسایی که تجربه نکردن سخته تصورش اما اون صدای نورانی اون صدای شایسته اون صدای سرتا سر آرامش که بلند بود و کاملا رسا و زیبا و بلند اما بلندیش گوشم رو اذیت نمیکرد مطمئنم مثلش تودنیا شنیده نشده گفت بله شهیییید ف...ب... انقدر هم با طمأنینه و آرامش لفظ
شهید و اسمم رو ادا میکردن که سرتا سر آرامش و عشق میبارید انگار زمان داشت کند میگذشت یا سرعت تفکر من زیادش شده بود چون اون صدا فعلا تا اسم من رسیده بود شهیییید ف.....و هنوز فامیل من رو ادانکرده بود اما من انقدر ذوق زده بودم که فقط دوست داشتم زودتر کلامشون تموم بشه و ب قول بچه ها بپرم هوا و شادی کنم ازاین مژده اون لحظه فکر نکردم این صدا کیه آیا وجود پاک مهدی جانمونه یا صدای
شهید نوید یا
شهید قربانی یا مغفوری اون موقع ها فقط خوشحالی میکردم ب خاطر این مژده تااینکه یک ماهی گذشت و من فهمیدم که چون حجت روی زمین درحال حاضر حضرت مهدی هست و برآورده شدن همه حاجت ها امضاش دست ایشون هست شاید وجود پاک ایشون بود یا صدای یکی از شهدا نمیدونم واقعا کی بود اما ازاون روز هرروز دارم بهترازقبل میشم تاروزی که این شایستگی رو ب دست بیارم و برم و پای قولم ب اون سه
شهید هرروز براشون زیارت عاشورا هدیه میکنم تحت هرشرایطی باشم پای قولم هستم میخاستم بگم ببین خدا چقد خداست که من روسیاه که فقط دوسه ماه از توبه نصفه نیمه ام میگذشت رو ارزنده ترین خیر عالم رو بهم بخشید همون خدایی که بنده ای که تو قعر جهنم بود رو از کفر به مژده شهادت رسوند این خدا خیلی خداست.
.•°°•.
💞.•°°•.
💛 💚 `•.¸ ༄༅
@khaterate_namazshab114 💖