▫️به گزارش گروه شعر فارسی خانهی فرهنگ گیلان؛ نشست «دالهای شناور» با سخنرانی علی جهانگیری شاعر و منتقد عصر یکشنبه بیست و پنج شهریور با حضور جمعی از هنرمندان و هنردوستان در خانهی فرهنگ گیلان برگزار شد. در ابتدا دبیر نشست، اعظم اسعدی - شاعر - به معرفی سخنران پرداخت و سپس از ایشان دعوت بهعمل آورد تا به ایراد دیدگاهها و نظرات خود بپردازد. جهانگیری در ابتدا بیان داشت که منتقدان امروز بهرگههای نظریهی ادبی در ما اشارهای نمیکنند و نمیتوان هم بدون نظریهی ادبی رنسانسی ایجاد کرد.
سپس این شاعر به عبدالقاهر جرجانی اشاره کرد و افزود که او ملقب به امامالمعنا است. «طبق بررسیهایی که داشتم، متوجه شدم او دو کتاب اصلی دارد: یکی اسرارالبلاغه و دیگری دلائل الاعجاز. کتاب اول در مورد مجاز، استعاره، کنایه، تشبیه و تمثیل بوده که بارها منتشر شده؛ و کتاب دیگر فقط یک بار چاپ شد. در این کتاب نظریاتش فقط مبتنی بر متن است. آنجایی که جرجانی با آرایهها و بدیع کار دارد، نگاهش کاملاً متفاوت از زمانی است که با بیان و متن کار دارد.»
سپس شاعرِ مجموعه شعر «کجا» بیان داشت که بهتر است جنگ میان فرم و محتوا را همینجا خاتمه بدهیم و وارد بحثمان نکنیم، چرا که فرم همان محتوا است. او سپس به بحث سنت پرداخت و افزود: چیزی مربوط بهگذشته نیست که بهعنوان تکیهگاه به آن افتخار کنیم، بلکه همان متنی هست که همواره خوانده میشود، مانند حافظ و مولانا.
او سپس با اشاره به دریدا و لکان بیان داشت: «آنها میگویند معنا هیچگاه به پایان نمیرسد. مثلاً میوهای مانند خرمالو را در نظر بگیرید. در نظر هرکس، این خرمالو معنایی دارد. هیچ معنایی خودبسنده نیست و همه به هم وابستهاند.»
سپس جهانگیری به هرمنوتیک اشاره کرد و افزود که هرمنوتیک سویههای اثباتی دارد و دنبال تکثر معناها است. «اما دالهای شناور چیز اثباتی ندارد. دال قرار نیست چیزی را نمایندگی کند. مثلاً وقتی میگوییم فارماکون، از دو سویهی پدیدار شناختی حرف میزنیم: زن/مرد، بالا/ پایین، این جهان/ آن جهان. بالا/ پایین دو سوی پدیداری شناختی به نام مکان هستند.»
سپس نویسندهی کتاب «آسیمههای معنا» افزود: چگونه میتوانیم دالها و دلالتها را شناور کنیم: «با مکانیسمهای مختلفی چون پارادوکس. سوسور اعتقاد دارد که رابطهی دلالتها مستقیم و اثبات شده است. متفکر دیگری هم داریم به نام «چارلز پیرس» که معتقد است این دوگانگی وجود ندارد. یک مورد تأویلی هم میان دال و مدلول است که بستگی به بسیاری چیزها دارد: مانند فرهنگ و... بنابراین هیچ معنای مطلقی وجود ندارد.»
جهانگیری افزود که قبل از جرجانی جنگ لفظ و معنا بود که او حلش کرد. «او ابتدا اندیشههای قبل از خود را نقد کرد و درگیری میان اشاعره و معتزله را خاتمه داد و سپس روی این شالودهها دیدگاه خود را استوار کرد.»
او سپس به رمزگان هنری اشاره کرد و افزود: «یک واژه تبدیل بهاستعاره میشود. یک معنا بهواژه اضافه میشود. لباسها عاریتی میشوند. اما جرجانی پا را فراتر میگذارد و میگوید فکر کنید اینها وقتی وارد متن میشوند، لباسهای خود را در میآورند، دالها رها میشوند، لفظ رها میشود. دلالتها باقی میمانند و برهنهها هستند که یکدیگر را میپوشانند، مکانیسم را میبینیم، اما انتها را نه.»
در ادامه او از نیما یوشیج» نام برد و بیان داشت که نیما استقلال را از بیت و مصرع گرفت و به طولِ روایت داد، یعنی کاری که جرجانی کرد و آن دادن استقلال به متن بود. «موسیقی در مصرع و بیت تمام میشد. نیما این را از بین برد. او متوجه شد که در ترکیبها، معنای معنا میایستد، جنس این معنا اثباتی است، یعنی میتوان آن را به معناهای مختلف منطبق کرد و یا نسبت داد.»
او سپس افزود که جرجانی مانند فرمالیستها اعتقاد دارد متن خودبسنده است. «نیت مؤلف را کنار میگذارد. چون او دربارهی قرآن صحبت میکند، نمیتواند دربارهی نیت مؤلف صحبت کند. البته این نکته هم حائز اهمیت است که جرجانی قائل به معنا است، در حالی که فرمالیستها اینگونه نیستند. آنها پوزیتیویست هستند.»
جهانگیری در آخر سخنان خود بیان داشت یکی از شاعران بزرگ ما که بسیار تحت تأثیر جرجانی بود حافظ است. «مثلاً به این بیت حافظ دقت کنید که میگوید:
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
در شعر حافظ معنا اصلاً نمیایستد و مدام دورتر و دورتر میشود. دهها مثال از حافظ وجود دارد که اینگونهاند.»
در بخش پایانی نشست نیز پرسخ و پاسخی میان حاضران و سخنران شکل گرفت.
@kfgil🔻🔻🔻