https://tinyurl.com/bd38umdآنگاه که «عدو شود سبب خیر»
در حاشیهی «آزادسازیِ» دولتیِ حمید نوریکارگاه دیالکتیک | ۲۷ خرداد ۱۴۰۳
بسیاری از زندانیان سیاسیِ سابق یا جانبهدربُردگان کشتار ۶۷ که در دادگاه
حمید نوری بهعنوان شاهد شرکت کردند، به تنگنای این موقعیت متناقض واقف بودند: ارجاع به نهادهای بورژواییِ یک دولت برای طرح شکایت حقوقی از جنایات حاکمان یک دستگاه بورژوایی دیگر. آنها بهخوبی واقف بودند که کارکرد این دادگاه نهایتا میتواند کمک به بازشناسیِ قضایی آن جنایتهای هولناک باشد، نه تضمینی حقوقی برای مسئولیتپذیر کردن حاکمان ایران در قبال آن کشتار دولتی، یا مجازات آمران و عاملانش؛ درنتیجه، رویکردی تاکتیکی به این دادگاه داشتند، نه استراتژیک. حتی اگر رای دادگاه خلاف آن چیزی میبود که شد، باز هم استفاده از یک تریبون رسمی (و بینالمللی) برای روایت آن کشتار سیستماتیک، میتوانست کمکی باشد به بازشناسی عمومیتر آن.
چنین درکی از دادخواهی بر آن وجهی از عدالت تاکید دارد که پیش از هر چیز، مبتنی بر جستجو و آشکارسازی حقیقت است. این درک مغایرتی با ضرورت مجازات آمران و عاملان جنایت (بنا بر اصل مسئولیت شخصی افراد) ندارد. اما در تعریف خود از عدالت، به مولفهی حقیقت اولویت میدهد، نه به مولفهی مجازات.
از این منظر، دادگاه
حمید نوری نه صرفا دادگاهی برای
حمید نوری، بلکه محکمهای بود برای آشکارسازی ماهیت نظام جمهوری اسلامی و حاکمانش (گیریم با افق و ابعادی محدود). پس، خواه فرآیند چندین ماههی این دادگاه و خواه رای نهایی آن، موفقیتی مرحلهای بود برای دادخواهان و جنبش دادخواهی.
همین زاویهی دید را اگر پی بگیریم درخواهیم یافت که معاملهی اخیر دولت سوئد با حاکمان جمهوری اسلامی نیز به نوبهی خود اتفاق خجستهای بود که با عیانکردن عیار دموکراسی و عدالتِ بورژوایی، ناخواسته به مسیر آیندهی جنبش دادخواهی خدمت کرده است (بهسیاقِ: «عدو شود سبب خیر»). چون در فاز کنونی، یکی از شکافهای درونیِ مهم در جنبشِ ناهمگون دادخواهی، نسبت آن با مراجع حقوقیِ بینالمللی و دولتهای بهاصطلاح «دموکراتیک» است. اکنون بهلطف تازهترین معاملهی دولتها، علیالاصول امکان عبور از این شکاف بهنفع دادخواهی رهاییبخش مهیاتر شده است. چون دادخواهیِ رهاییبخش* نهفقط دولتها را فاقد عزم جدی و ظرفیت مادی برای پیجویی و اجرای عدالت میداند، بلکه آنها را حافظان نظمی میداند که جنایتهای مستمر پیامد آن، مستلزم دادخواهی و محرک جنبشهای دادخواهیست. پس، این رویداد بهسهم خود این حقیقتِ عمدتا مغفول (یا انکار شده) را آشکار کرده است که دولتها بهرغم تنشها و اصطکاکهای مشهود، در نهایت وابسته به یکدیگر و لذا پشتیبان یکدیگرند. و این بخش مهمی از حقیقتِ مناسبات سلطه و ستم (و جنایت) در نظم جهانیِ مستقر است. اگر بنا باشد جنبش دادخواهی به جنبشی عمومی برای تدارک تغییر رهاییبخش بدل شود، باور وسیع به این حقیقت (ازجمله در گسترهی ناهمگون دادخواهان) لازمهی اتخاذ استراتژی صحیح درجهت مادیتیابی پتانسیلهای رهاییبخشِ جنبش دادخواهیست.
آزادی یک جنایتکارِ دیگر (
حمید نوری) در اثر تبانی دولتها همچنین میتواند برای مخالفانِ غربپناهِ جمهوری اسلامی (طبعا آنهایی که هنوز از فرط مخالفتی یکسویه، در الگوهای بنیادی جمهوری اسلامی حل نشدهاند) حامل این پیام باشد که مراجع قدرتی که اینان چشم امید به آنها بستهاند، خود بخشی از معضلاند، نه بخشی از راهکار. مرثیهسراییِ دولتها و دولتیان در مرگ ابراهیم رئیسی (مامور مافوقِ
حمید نوری در کشتار ۶۷ و از ماموران ارشد کشتارهای دولتی طی خیزشهای مردمیِ پسا ۹۸) هم نمونهی متاخر دیگری بود با همین پیام**، که اینک با عملیات دولتیِ «نجاتِ» جنایتکاران در شکل دیگری تکرار شده است.
هر راهکاری بهسمت رهایی را باید در همبستگی مبارزاتی ستمدیدگان جستجو کرد؛ چه در جغرافیای ایران، چه در گسترهی خاورمیانه و چه در مقیاس جهانی. گرایش روزافزون به راست افراطی و عروج انگارهها و جریانات نوفاشیستی در ایران و جهان هشداریست حاکی از اینکه فرصت برای اقدامی بدیل، ابدی نیست.
-------------------------------------
پینوشت: مطالب مرتبط در کانال تلگرامی کارگاه دیالکتیک:
* دربارهی دادخواهی رهاییبخش:
مبارزهای که سر ایستادن ندارد:
دربارهی قدرت جنبش دادخواهی - و شکنندگیاش** دربارهی وابستگی و خویشاوندی دولتها:
دولتها مخاطبان و خویشاوندان یکدیگرند--------------------------------------------
#جنبش_دادخواهی#دادخواهی_رهاییبخش#وابستگی_دولتها#حمید_نوری#حقیقت_پایهی_عدالت#همبستگی_ستمدیدگان--------------------------------------------
@kdialectic