#الف🏷 پزشکیان زیرآبمیزند!🖊 شورای سردبیری:مدتیاست دوجریان موذی در کشور مشاهدهمیشود که نمیتوانیم به آنها ظن توطئهی داخلی نداشتهباشیم: ایندوجریان که از یکآبشخور سیرابمیشوند و هردو ردای ملیگرایی افراطی بهتندارند بسیارمشکوک و پرداختهی یکتوطئهی واحد بهنظرمیآیند که میباید دربارهشان روشنگریکرد.
اولینشان را بهطور خلاصه میتوان «پانترکیسم باسمهای» نامگذاشت که پیامبران و ایضاً فعالانش بیشتر شارلاتانهای در جستجوی منابعمالی بهنظرمیرسند تا اشخاص جاافتادهی فکور و آگاه از تاریخ. هرچند که صدای آنها دربلندگوهای بیرون از ایران انعکاس مییابد اما ریشهی آنها در داخل است. تحرکات آنها البته ناچیز و کمبُرد است و غیراز ظاهر و حرف ایناشخاص که جذابیتی ندارد عللل بنیادینی نیز برای نگرفتن یخشان وجوددارد.
آذربایجان در گذشته نیز بهعنوان یکخطهی ترکزبان ایران هدف قابلتصاحبی بهنظررسیدهاست اما هیچگاه پیوند ارگانیکش با پیکرهی اصلی ایران گسستهنشدهاست. بخشیاز آذربایجان که در داخل ایران نیست و بهعنوان یککشور شناختهمیشود همچون بخشهاییاز گرجستان بهعنوان غرامت شکست در جنگ از سوی خاندان جهنمی قاجار به روسیه واگذارشد.
دلیل امتناعاز درخواست برای بازگشت آن به ایران در هنگام نابودی تزاریسم و بهقدرترسیدن بلشویکهای روسیه بیعرضگی قاجاریه بود. ابتدا دربرابر رفتار محبتآمیز روسها که قوایشان را از ایران بیرونبردند و از پیمان با انگلیس برای تقسیم ایران دستشستند در رودربایستی ماندیم و ادعایی برای پسگرفتن سرزمینهای ازدسترفته در دو عهدنامهی گلستان و ترکمانچای نکردیم. میشد اینکار را کرد؛ چون دولت بلشویکی هم از جانب روسهای سفید و هم از جانب انگلیس تحتفشار بود.
هنگام فروپاشی اتحاد شوروی نیز ایندرخواست قابلپیگیری بود ولی در آنزمان آقایرفسنجانی بیشتر دنبال دریافت زیردریایی دیزلی از شوروی برای جنگ با آمریکا بود تا سرزمینهای ازدسترفته.
پارهی شمالی آذربایجان به ایران بازنگشت ولی پارهی جنوبیاش هم جداشدنی نیست؛ بههماندلایل بنیادینی که ابتدای نوشته گفتیم هست:
سرعت و شدت امتزاج ایرانیان در نیمهیدوم قرنبیستم چنانزیاد بودهاست که امکان واکندن اقوام ایرانی از یکدیگر را به صفر رساندهاست. توسعهی اقتصادی دهههایچهلوپنجاه، واکنش اجتماع به سالهایاول جنگ میهنی با صدام و مهاجرتهای درونمرزیفراوان ایرانیان را در کلکشور درهمآمیختهاست.
ازسویدیگر تجربیات مکرر تاریخ نشاندادهاست جنبشهای ملی با نمودهای ناسیونالیستی درونمایهی بورژوایی دارند: بورژوازیملی خواهان سلطه بر بازارملی و بیرونراندن عنصر تجاری بیگانه است و بههمیندلیل جنبشهایملی از سوی بورژوازیملی راهبریمیشوند (یک نمونهی ایرانیاش: انقلاب مشروطه). آذربایجان ایران فاقد اینکیفیت است و علت آن ایناست که بازازملی بورژوازیآدربایجان محدود به شهرهای ترکزبان نیست بلکه تهران، مشهد، اصفهان و سراسر ایران است. بیاعراق نیمیاز بازار تهران را بازرگانان بزرگ آذربایجانِ ایران تشکیل میدهد. اینبورژوازی با هرگونه محدودشدن بازار و گسترهی فعالیتش مخالفتاکید میکند.
آنها که تجربهی بودن در آذربایجان در سالهای۵۷و۵۸ را دارند بهچشم دیدهاند که چگونه بازار تبریز توطئهی ملیگرایانهی سیدکاظم شریعتمداری را برای جداساختن آذربایجان پسزد؛ درحالیکه آنهنگام پیشافتادن آخوندها و بهدنبالکشیدن ملت مدروز و بسیارآسان بود ولی بورژوازی تجاری و صنعتی آذربایجان تجربه و افتخار جلوداری انقلاب مشروطه را در کولهی تاریخ خود داشت.
الغرض درآوردن ادای جداسری و بهقول امروزیها پانترکی حداکثر میتوانست و شایدبتواند توجه حکومت را بهاختصاص بودجهی بیشتر برای حفظ و اشاعهی فرهنگ غنی آذربایجان جلبکند؛ وگرنه مبانی مادی برای آنکه تحرک انشقاقی در اینخطه از ایران صورتگیرد وجود خارجی ندارد.
اما جنبهی توطئهآمیز اینجریان که مدنظر ماست از محدودهی آذربایجان بیرون و در تهران است. ایدهی اصلی شکلدهندهی آن ایجاد دشمنیهای خیالی و تفرقه برای تداوم حکومت است. انشعاباندازی برای جلوگیری از سیل است: وقتی دبی رودخانه بالامیزند و امکان سرریز و ازبینرفتن کاسبیهای کنارهی رودخانه هست(!) سعیمیکنند در بالادست بخشیاز جریان آب را به مسیر انحرافی بفرستند و فشار را کمکنند.
برای ما آشکار است که دستهای خبیث (که تعدادشان در حکومت از تعداد دزدان حکومتی کمتر نیست) پشت اینجریان پانترکی ایستادهاند. ملاقات پزشکیان با جوانان تبریزی که گویا به فارسها فحش میدهند درواقع زدن زیرآب اینجریان خبیث است.
جریان موذی دوم و بخشدیگر این توطئه را که اشاعهی افغانستیزی کور است به الف دیگری وامیگذاریم تا خستهنشوید!
🆔@jameeno