خیلی زود، خیابان از مرتضی خالی شد. موسیقی دلشوره آور باران و بوق اتومبیلها و رفت و آمد مردم آنقدر ادامه یافت تا اینکه باز هم پشت لکه های سرخ پیراهنش ، مرتضی، لاغر ، با موهای ریخته روی گوشهایش، چشمهای غمگین و تنگ و ترکمنی،
گونه های استخوانی و سرما زده و زخم و خون مردگی بدون نوار چسب صورتش پیدایش شد.
روبروی گیشه و مردم، توی صف، کنار پیاده رو نشست. مقوای بزرگی را به سینه اش تکیه داده بود که روی آن اسم بیگناهان نوشته شده بود .... و قاتل.
لاهیجان خرداد ۱۳۷۳
@karkhooneh23#دوباره_از_همان_خیابان_ها #بیگناهان#بیژن_نجدی