آن شب مرتضی با شرمساری کسی که پیشانی دیگران را با لب های ذغال شده بوسیده باشد به رختخواب رفت و بی آنکه چراغ را خاموش کند آنقدر به گچ دیوار های اطرافش نگاه کرد و آنقدر به سکوت دلشوره آوری که در گوشه های اتاق روی هم ریخته شده بود گوش داد، تا این که بالاخره زیر پلکهایش دفن شد.
@karkhooneh23
#دوباره_از_همان_خیابان_ها
#بیگناهان
#بیژن_نجدی