سکنا در بیرون عالم وجود
(قسمت دوم)
در یادداشت قبلی از سکنا در بیرون عالم وجود نوشتم جناب سید احمدی
(فوق لیسانس ریاضی محض و دبیر ریاضی) درباره آن سوالاتی پرسیدند. این یادداشت حاصل پرسشهای ایشان و پاسخ های بنده است.
🌱 پرسش نخست:
اساسا انسان بیرون از خانه وجود می تواند سکنی بگزیند ؟ یعنی این که انسانی بدون اگزیستانسیل داریم ؟
🍀اگزیستانسیال و اگزیستانسیل دو ویژگی اگزیستانس اند. اگزیستانسیال به جنبه بالقوه و عام توانمندیهای آدمی و اگزیستانسیل به جنبه خاص و بالفعل او اطلاق می شود. که آدمی هر دو ویژگی را دارد گاهی توانش بالفعل او بسیار ضعیف هست اما هست. امور و حالاتی وجود دارند که ما را از توجه به جنبه خاص و بالفعل اگزیستانس یا شدن های وجودی او باز می دارد که بنده از آن به عالم غیروجود یا غیراگزیستانسیل یاد کردم.
🍀 انسان بدون اگزیستانسیل نداریم اما تفاخر و تکاثر و فریب و دروغ در قلمرو وجود جایی ندارد و انسانی که به این وادی روی می آورد در واقع به اموری توجه میکند که اصیل نیست به اموری توجه می کند که در حوزه اگزیستانسیل او جای ندارد و با آن سازگار نیست.
🍀انسان بدون اگزیستانسیل نیست به همین خاطر زمانی که به امور ناسازگار به اگزیستانسیل روی می آورد. پس از خودآگاهی به این امر، دچار اضطراب و تنهایی مخرب می شود چون در می یابد در زمین دیگری خانه کرده زمینی که هیچ ارتباطی با اگزیستانسیل او ندارد.
🍀آدمی که مراقبت نکرده و نرم نرمک از وادی اگزیستانسیل خود فاصله گرفته بزودی آلوده امور غیراصیل میشود و از این طریق متحمل رنج اگزیستانسیل می شود رنجی که بارش متوجه خود وجود اصیل اوست نه تن و احوال ظاهری او.
🍀رنج و درد اگزیستانسیل از اینجا شروع می شود که آدمی هیچگاه از اگزیستانسیل خویش تهی نمی شود و این اگزیستانسیل اقتضائاتی دارد اما فریب، تکاثر، تفاخر، دروغ ووو از اقتضائات اگزیستانسیل نیست و میل و اقتضای اگزیستانسیل که بطور سیستمی پاسخ مثبت نگیرد آدمی را چون پر کاهی به طوفان فرا می خواند.
🌱پرسش دوم:
انسانی که از هستی پرسش نمی کند از اگزیستانسش غافل می شود اما یک حادثه یا بهتر است بگویم یک نوع پرتاب شدگی داریم به نام مرگ .
هر انسان غیر اصیلی، مرگ اندیشی دارد ، مرگ انسان غیر اصیل را به اگزیستانسش باز می گرداند و او را متوجه هستی می نماید هر چند مقطعی.
اما انسان اصیل، ضمن این که مرگ اندیشی دارد، نسبت به هستی پرسش مطرح می کند و دغدغه ی هستی دارد .
بنابراین، متوجه آلودگی نمی شوم، چون به نظر می رسد که در نگاه اگزیستانسیلی، مرگ آگاهی بخش است و انسان غافل از اگزیستانس را آگاه به هستی اش می کند
🍀مراد از آلودگی در اینجا یک آلودگی اگزیستانسیل است و به هر چیزی اطلاق میشود که آدمی را از توجه به اگزیستانسیلش باز دارد. بنابراین کورمرگی یا مرگ هراسی نوعی آلودگی اگزیستانسیل است. تکاثر و تفاخر و فریب و وو از همین دست آلودگی است. اما مرگ آگاهی و بالاتر از آن، مرگ اندیشی ما را به خودمان به اگزیستانسیل ما فرا می خواند و از خودبیگانگی و آلودگی وجودی باز می دارد.
باسپاس از پرسش های خوب جناب سید احمدی
دوازدهم فروردین نود و نه
#عبداله_صلواتیلینک ورود به این کانال:
https://t.center/hekmat_salavati