🟠تغییر جهت سیاستگذاری علم از پارادایم آگاهی به پارادایم فرهنگ یک ضرورت است؛ پارادایم فرهنگی که در آن، دانشگاه دلشوره شهر را دارد، مستقل است، مرجعیت دارد و دانشگاه مسئول است.
🔴دانشگاه در پارادایم فرهنگ، به وسیله فرهنگ مرجعیت پیدا کرده است و پدیدههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را فرهنگبنیان مییابد و اظهار میدارد در بن هر رفتار سازمانی و غیر سازمانی، فرهنگی پنهان یا آشکار حضور جدی دارد. این دانشگاه که کانون فرهیختگی است نه کانون صدور مدرک، به سیاستمدار و اقتصاددان، راه را نشان میدهد.
🔵فلسفه دانشگاهی نیز در پارادایم فرهنگ میتواند به تولید فکر و نظریه اثربخش رهنمون شود. افزون بر آن، فلسفه به طور عام و فلسفه صدرایی به طور خاص نیز میتواند به حرکت دانشگاه به سمت پارادایم فرهنگ کمک کند.
🟣توجه به وجود و نگرش وجودی در تفکر ملاصدرا میتواند ظرفیت قدرتمندی را در زایایی علم و فکر به همراه داشته باشد و ما را از آنچه غیر علم است برهاند؛ رقابتهای ناسالم علمی، تولید مقالات بیکیفیت، بیتوجهی به مشکلات و معضلات جامعه، بیتفاوتی در قبال از دست رفتن یا تضعیف مرجعیت دانشگاه، و دور شدن از کارویژههای اصیل دانشگاه، به نوعی دور شدن از وجود و سرگرم شدن به غیر وجود است.
🟢 آییننامه ارتقای استادان در پارادایم آگاهی شکل گرفته است؛ پارادایمی که در آن، پژوهش و آن هم صورت خاصی از پژوهش یعنی مقالات علمی پژوهشی دال مرکزی است و حالت وتویی به خود گرفته است و تصور میشود با وزن زیاد دادن به مقالات علمی پژوهشی ما در مسیر تولید علم قرار میگیریم.