🔴در ساعات آخر، اين گونه علي عليه السلام را از شهادت و مرگ خويش خبر داد:
🔺"يا اَبَا الْحَسَنِ رَقَدْتُ السَّاعَةَ فَرَأَيْتُ حَبِيبي رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله في قَصْرٍ مِنَ الدُّرِّ الْاَبْيَضِ فَلَمَّا رَاني قالَ صلي الله عليه وآله: "هَلُمّي اِلَيَّ يا بُنَيَّةَ فَاِنّي اِلَيْكِ مُشْتاقٌ" فَقُلْتُ وَاللَّهِ اِنّي لَاَشَدُّ شَوْقاً مِنْكَ اِلي لِقائِكَ، فَقالَ: "اَنْتِ اللَّيْلَةَ عِنْدي " وَهُوَ الصَّادِقُ لِما وَعَدَ وَالْمُوْفي لِما عاهَدَ؛
🔻اي ابا الحسن! در همين ساعت به خواب رفتم. حبيبم رسول خدا را در قصري از مرواريد سفيد ديدم. پس زماني كه مرا ديد، فرمود: دخترم! به نزد من بشتاب كه سخت مشتاق توام. پس جواب دادم: به خدا قسم اشتياق من براي زيارت و ملاقات شما شديدتر است. در اين هنگام [پدرم ] فرمود: "تو امشب در پيش من خواهي بود." و او هر چه وعده دهد، راست است و به عهد خود وفا مي كند.
🔴از جمله ادعیه صدّیقه کبری «سلاماللّهعلیها» در مثل این ایّام...
📍در روایتی امام باقر علیهالسلام فرمودند: وقتی که بیماری حضرت فاطمه دختر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شدّت گرفت، از جمله دعاهایی که هنگام شِکوه به درگاه الهی، بر زبان جاری مینمود، این بود که میفرمود:
🔺« یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ بِرَحْمَتِکَ أَسْتَغِیثُ فَأَغِثْنِی؛ اللَّهُمَّ زَحْزِحْنِی عَنِ النَّارِ وَ أَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ وَ أَلْحِقْنِی بِأَبِی مُحَمَّدٍ » 🔺یا حیُّ یا قیّوم، به واسطه رحمتت، از تو یاری میطلبم پس مرا یاری فرما! پروردگارا، مرا از آتش جهنم دور نگه دار و به بهشت وارد گردان و به پدرم محمّد صلیاللهعلیهوآله ملحق گردان؛
▪️ امیرالمؤمنین علیهالسلام با شنیدن این جملات، به فاطمه زهرا سلاماللهعلیها میفرمودند: خداوند تو را عافیت داده و نگه میدارد.
▫️اما فاطمه زهرا سلاماللهعلیها میفرمود:
🔺یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا أَسْرَعَ اللَّحَاقَ بِاللَّهِ 🔻ای اباالحسن، پیوستن من به خدا چه سریع اتفاق میافتد...
📍فاطمه زهرا سلاماللهعلیها با چه حالی بر سر قبر مطهر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله حاضر شدند ...
🔴در نقلی آمده است: در آخرین روزهای عمر شریف حضرتزهرا سلاماللهعلیها بود که در یکی از شبها به امیرالمومنین علیهالسلام فرمودند: اگر شما اجازه بدهید میخواهم بر سر قبر پدرم بروم تا قبل از رفتنم از این دنیا با او وداع کرده باشم؛ چرا که وقت جدایی دیگر نزدیک شده است ای پسرعمو.
▪️در اینجا بود که مولا علی علیهالسلام به گریه افتادند و فرمودند:
🔺 إنّكِ بِهٰذِهِ الحالةِ لَم تَستَطيعِي القِيام!؟ 🔻 شما با این حال حتی توانایی ایستادن را هم نداری؟
▪️ صدیقه کبری سلاماللّهعلیها فرمودند: چارهای نیست دیگر؛ پس به پا خواستند و به سمت قبر مطهر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله راه افتادند.
🔺فَتارةً تَقومُ و تارةً تَطيح،حتّى وَصلَتْ إلىٰ قَبرِ رَسولِ اللهِ صلیاللهعلیهوآله وَ مَعَها علیّ علیهالسلام 🔻 صدیقه کبری سلاماللّهعلیها در بین راه مکرّر زمین میخورد و باز بلند میشد تا اینکه به قبر مطهر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله رسید.
🔺 فَلَمّا نَظَرَتْ إلىٰ القَبرِ أنَّتْ أنّةً تَزَلزَلتْ لَها الأرَضين 🔻 پس همینکه نگاهش به قبر پدر افتاد چنان نالهای زدند که زمین به لرزه افتاد.
🔺 و قالت: يا أبتاه! سَكنتَ التُرابَ و فارَقتَ الأحبابَ و أسلَمتَنا لِلخُطوبِ و فَوادحِ الكُروبِ و بَكَتْ حتّى اِنصَدَعَ قَلبُها. 🔺 سپس فرمودند: ای پدرجان! ساکن خاکها شده ای و از دوستان جدا شدهای و ما را تسلیم سختی ها و مصیبتها نمودی؟! سپس آنچنان گریستند که نزدیک بود قلب آن حضرت از هم پاشیده شود.
▪️امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: زهرای من! کم گریه کن که می ترسم خودت را با این گریه ها از بین ببری؟!
▫️فاطمه زهرا سلاماللهعلیها فرمود: ای پسر عمو! مرا معذور بدار؛ چرا که فراق و خصوصا فراق پدرم، بد کامم را تلخ نموده است.
🔺 ثُمّ أخَذَتْ قَبضةً مِنْ صَعيدِ قَبرهِ الشّريف و وَضعَتْها علىٰ أَنفِها و عَينِها و شَمَّتْها، و أنشَأتْ عليهاالسّلام: 🔺 سپس آن بانوی مکرمه مشتی از خاک قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله را برداشته و روی چشم ها گذارده و بوییدند و اشعاری چنین فرمودند:
⚫️در ساعات آخر، اين گونه علي عليه السلام را از شهادت و مرگ خويش خبر داد: 🔺"يا اَبَا الْحَسَنِ رَقَدْتُ السَّاعَةَ فَرَأَيْتُ حَبِيبي رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله في قَصْرٍ مِنَ الدُّرِّ الْاَبْيَضِ فَلَمَّا رَاني قالَ صلي الله عليه وآله: "هَلُمّي اِلَيَّ يا بُنَيَّةَ فَاِنّي اِلَيْكِ مُشْتاقٌ" فَقُلْتُ وَاللَّهِ اِنّي لَاَشَدُّ شَوْقاً مِنْكَ اِلي لِقائِكَ، فَقالَ: "اَنْتِ اللَّيْلَةَ عِنْدي " وَهُوَ الصَّادِقُ لِما وَعَدَ وَالْمُوْفي لِما عاهَدَ؛
🔻اي ابا الحسن! در همين ساعت به خواب رفتم. حبيبم رسول خدا را در قصري از مرواريد سفيد ديدم. پس زماني كه مرا ديد، فرمود: دخترم! به نزد من بشتاب كه سخت مشتاق توام. پس جواب دادم: به خدا قسم اشتياق من براي زيارت و ملاقات شما شديدتر است. در اين هنگام [پدرم ] فرمود: "تو امشب در پيش من خواهي بود." و او هر چه وعده دهد، راست است و به عهد خود وفا مي كند."