منم تجربه مشابه داشتم. 😂 یک بار دندون شیریام رو قورت داده بودم مونده بودم الان چی میشه 😂 یا مثلا یک جایی اگه نمیخواستم برم میگفتن بیا بریم اینجا پل تو عه یا کوه تو عه 😂 تا یک مدت طولانی فکر میکردم جدی جدی کوه دارم. 😂🏔️
میخواستم این زیبا رو بگیرم بعد دیدم خیلی شبیه حاضر شو بریم باشگاه عضله بسازیم نیست و بیشتر به پیکنیک رفتن میخوره. :)) بروکس توی برندهای ورزشی سوگولی قلبم محسوب میشه. :))
بابابزرگ من دستهای خیلی بزرگی داشت. یکی از قشنگترین خاطرات کودکی من اینه که روی یک دست بلندم میکرد و تکونم میداد و با دست دیگهاش بشکن میزد و برام این آهنگو میخوند. 💘
امروز هم مثکه آخرین جلسه کلاس زبانه و غمگینم که داره تموم میشه انقدر خوب بود فکر کردم تازه نصف دوره تموم شده بعد یک نگاه کردم دیدم نه بابا امروز جلسه آخره. 🚶🏻♀️➡️ امیدوارم زود دوباره استارتش بخوره که منتظرم. این دو دوره که رفتم تجربهی معلمهای داغون که حتی بلد نبودن فیدبک بدن یا اعصاب آموزش دادن نداشتن و کلا سرزنشگر بودن رو شست برد حقیقتا. یک معلمی داشتم متاسفانه که مثلا تلفظ یک چیزی رو اشتباه میگفتی میگفت چی؟ چی گفتی؟ این چه مدل تلفظه و کلی سرزنشت میکرد. 😂 کلا دو سه جلسه باهاش بیشتر ادامه ندادم چون به انگیزه و اشتیاقم کاملا داشت ضربه میزد و بیزار شده بودم ولی این معلمم واقعا انقدر حرفهای، مسلط، صبور و ساپورتیوه و کاملا مشخصه کارش و شاگرداش براش خیلی مهمن که میخوام ادامه بدم هر جور شده.
بعدا نوشت: مثکه دو جلسه دیگه مونده و دوازده جلسه است. 😂 خوشحال شدم.
امروز یک مقدار پاکسازی کردم نوتیفیکیشنها و پیامها رو و الان ذهنم آرومتره. 💆🏻♀️ چند تا پیام کاری هم جواب دادم. کلا اینکه خلوت باشه یک کمکی که میکنه اینکه پیامهای مهمتر رو زود جواب بدین و استرس پیام زیاد داشتن و اجتناب کردن رو ازتون میگیره.
حالا کلا موضوع جلسه بعدی ما جرم و جنایت و قانونه و یاد فیلم funny games و انتقادی که هانکه به نشون دادن خشونت در مدیا داره که باعث میشه در نهایت آدمها براشون نرمال بشه خشونت یا اگر هم نشون داده میشه به جای تاکید روی جنبهی ترسناک ماجرا، خشونت glamorize بشه. اگر خواستین این فیلم رو ببینین حتما نسخهی اتریشی و قدیمی فیلم رو ببینین و بدونین که واقعا اذیتکننده است ولی ارزش دیدن داره.
داشتم برای کلاس زبانم تمرین میکردم و دنبال ایده برای سوال بودم یک چیزی یادم اومد که بنظرم خیلی جالبه. «کاتارسیس» یک مدل برونریزی احساسی هست که ممکنه بعد از ترس یا غم زیاد ناشی از خوندن چیزی یا دیدن فیلمی پیدا کنین یا حتی مواجهه با یک اثر هنری. یک واژه یونانی هست که معنیاش میشه cleansing یا purification و در عمل هم همین کار رو میکنه و انگار ریستت میکنه. از اینجا هم به وجود اومده که مخاطبهای تراژدیها بعد از غلیان احساسی و برونریزیای که تجربه کردن براش کلمه درست شده.
یک چیزی راجع به دوستی سمی دیدم و یادم از تجربه خودم افتاد. یک چیزی که امسال یاد گرفتم بیان درست نیازهام و ناراحتیهام بود و اینکه بیشتر به احساساتم کردیت بدم و معتبر بدونمشون. این تجربه هم اینجوری بود که من از دست یکی از دوستام ناراحت بودم سر چند تا اتفاق که بنظرم اصلا کاری که کرد اوکی نبود یا حتی بیاحترامی و بیملاحظگی بود یا بیمسئولیتی ولی هی نمیگفتم و اینطوری بودم که حالا نگم و ناراحتش نکنم و ارزشش رو نداره و خلاصه سرکوب! تا اینکه یک اتفاقی برای این آدم افتاد و من شوآپ کردم براش تا یک جایی و تسکین دادن و این صحبتا ولی یکم که گذشت دیدم دیگه با تکتک سلولهای بدنم نمیخوام کاری براش بکنم چون من تا حالا بارها براش شوآپ کردم توی موقعیتهایی که نیاز داشته ولی این آدم در حد بدیهیات رابطه چند وقتی هست که رعایت نکرده و چه بسا که قبلش هم اوکی نبوده ولی چند وقت اخیر به دلیل رابطهی بیشتر متوجه شدم. خلاصه گذاشتم این قضیه بگذره و بعدش که گفت بریم بیرون توی گروه و دید من جوابی ندادم اومد پیوی که آره از دست من ناراحتی؟ دلم برات تنگ شده و اینا. منم شروع کردم گفتن موقعیتها و علت ناراحتیم به تفضیل و حتی تاکید کردم که ببین اینا نقطه نظر منه ممکنه تو بنظرت جور دیگهای باشه و بیا بگو و مکالمه کنیم یعنی اینجوری نبودم که من ناراحت شدم و اینم علت ناراحتی و خداحافظ. بعد در این حین دوست دیگهمون که اومده بود ایران هم چون این خانم خودشو گرفته بود و با من بیرون نمیومد از چشم من قضیه رو میدید و از من انگار ناراحت بود. :)) بعد طرف گذاشت خوب که اون دوست دیگهمون رفت دوباره از ایران پیام داد که من فکر میکنم دیگه دوستیمون مثل قبل نیست و نیازی هم نمیبینم چون نمیخوام رابطهمون رو ادامه بدم بهت توضیحی بدم برای رفتارم. :)) همینقدر پررو. :)) یعنی فکر کنم حتی بنظرش رفتارشم مشکلی نداشته. حالا طرف تا سه هفته پیش داشت میگفت دلم تنگ شده برات بعد که دید نه مثکه من برای خودم احترام قائلم و رفتارش اوکی نیست اومد گفت بنظرم ما خیلی وقته دیگه رابطهمون مثل قبل نیست. :)) حالا جالبه که در این بین اون دوست به ایران برگشته هم میگفت تو دراما درست کردی و این مدلش اینه. :)) در صورتی که دقیقا برعکس بود و این آدم دراما آورد توی زندگی من. الان که دایره اطرافم واقعا امنه، احترام و محبت و فان داره میگم هر کی بهتون گفت جلوتر خبری نیست حالا رابطه چند ساله رو خراب نکن اشتباه میکنه اتفاقا جلوتر همیشه خبریه وقتی به خودتون احترام میذارین و دایرهای از آدمهای امن برای خودتون میسازین و اجازه ندین شخص ثالثی این وسط احساس شما رو بیاعتبار کنه اگه چیزی براتون اوکی نیست و راجعبهش فکر کردین خب اوکی نیست نیازی نیست بقیه هم حتما تاییدش کنن و اینکه آدمهای مختلف ارزشهای مختلفی ممکنه داشته باشن و دوستها ممکنه ارزشهاشون فرق داشته باشه ولی نباید آدم ارزش دیگری رو بیاعتبار کنه. میخوام بگم شاید بیمسئولیتی یا بیاحترامی برای یکی مهم نباشه یا راحتتر بگذره ولی برای من هست.
خلاصه قضیه اینه که آدما شاید بتونن علت رفتار یکی رو درک کنن ولی دلیل نمیشه دلشون بخواد در معرض اون رفتار باشن و در عین حال بهتره آدم اطراف کسی که حتی نمیشه بهش گفت چیزی رو و انقدر بالغ نیست که بتونی باهاش مکالمه کنی سر یک ناراحتی نباشه. زندگی کوتاهتر از این حرفاست و طولانی بودن یک رابطه هم لزوما به معنی خوب بودنش نیست و اینو بدونین که همون وقت رو میتونین روی یک رابطهی امن بذارین که عمیقا خوشحالتون میکنه.
در راستای معرفی مقالههای خوب این مقاله از گوگل خیلی جالبه و راجع به Transformer هست که یک مدل هوش مصنوعی عه که مخصوصا توی ارتباط پیدا کردن در یک توالی خیلی کاربرد داره مثلا اگه بخواین اینتراکشن بین T-cell و Antigen و MHC رو بررسی کنین و نکتهاش اینه که حتی آمینواسیدهای دورتر از همدیگه رو هم بررسی میکنه و باعث میشه در نهایت شما بتونین آنتیژنی طراحی کنین که affinity بیشتری برای اتصال داشته باشه و مخصوصا در cancer immunotherapy خیلی کاربرد داره. البته توی این مقاله بیشتر راجع به کاربردش در ترجمه صحبت شده ولی به جز اون یک مزیتی که داره نسبت به مدلهایی مثل recurrent neural network یا convolutional neural network یک مزیت خیلی مهمش اینه که با بزرگتر شدن اسکیل کار دقت کار هم میره بالا و خروجی بهتری بهتون میده.
منتظرم قابها و آلبومی که سفارش دادم برسه و اگر خوب بود هم بیام معرفیاش کنم هم قابهای بیشتر برای اتاقم بگیرم. من خیلی قاب دوست دارم نمیدونم چرا تا الان انقدر دیوار اتاقم خالی مونده.
غافلگیری ماجرا رو خراب کردم ولی خیلی خوشحال شدم. 😂 همین چند روز پیش این پسر داشت میگفت امسال دیگه عمرا بتونی کادوهات رو حدس بزنی (هر سال این بازیکن به درستی حدس میزنه).😂 دیدن نتایج: