#سومین_سالگرد_درگذشت_زنده_یاد_مهدی_بهلولی#گاهنامه_فرهیزش، شماره چهارده، بهار 1403
فرهیختگی چیست؟
استیو دنینگ،2011
برگردان : مهدی بهلولی، روزنامه همدلی،21 فروردین 95
گفتن ندارد که همه ی کتابخانه ها،ویژه ی پاسخ به این پرسش اند. تا همین چند سال پیش،هیچ کس تصور نمی کرد که فرهیختگی با هنر شگفت پاسخ های پیش بینی پذیر دادن به آزمون های استاندارد،پیوندی داشته باشد. در نوشته ی تازه ای گفته بودم که فرهیخته بودن(به عنوان یک پاسخ کوتاه) دربرگیرنده ی : توانایی نمود یافته در به دقت گوش دادن،در سنجشگرانه اندیشیدن،در وارسی باریک بینانه ی واقعیت ها،در تحلیل گرانه اندیشیدن،در آفرینشگرانه خیال ورزیدن،در بیان کردن شفاف پرسش های گیرا،در جست و جوی دیدگاه های جانشین،در پایداری در کنج کاوی اندیشگی،و در گفتن و نوشتن اقناع کننده، می باشد. اگر به اینها،آشنایی با گنجینه های تاریخ،ادبیات،تئاتر،موسیقی،رقص،و هنرهایی که از تمدن های پیشین به ما رسیده است را نیز بیفزاییم به معنای فرهیخته بودن،نزدیک شده ایم.
چه تعریف های دیگری وجود دارد؟
اگر ما این پرسش را به گوگل بدهیم یکی از نخستین پاسخ هایی که بالا می آید پاسخ خواندنی الفی کوهن است :
"هیچ کس نباید،بی آنکه همسر مرا دیده باشد،درباره ی معنای فرهیختگی یا درست آموزش دیدگی سخنی بگوید... امروزه او یک پزشک شاغل است- و خیلی هم ممتاز در آن کار،از بازخورد بیماران و همکارانش می گویم. اما اگر شما از او بپرسید هفت هشت تا می شود چند، دست و پایش را گم می کند به این خاطر که او هرگز جدول ضرب را یاد نگرفته. خیلی چیزها را هم درباره ی دستور زبان("مرا و او را امروز در خانه اش استقبال شدیم" کمابیش عادی است) و ادبیات ("فالکنر کیه؟") فراموش کرده است. پس از 12 سال،هم تیزی ذهن او و هم چیزهای زیادی که نمی داند،برای من عادی شده است." من همسر کوهن را ندیده ام. او یک عضو کاملا موفق جامعه است بدون توانایی به کارگیری درست زبان انگلیسی یا این که حتی بتواند یک حساب ساده را انجام دهد. الفی کوهن ادامه می دهد : "بجای کوشش برای تعریف معنای فرهیختگی یا درست آموزش دیدگی،ما باید از «هدف های آموزش و پرورش» بپرسیم." کوهن،ضمن کنار نهادن چند تعریف آشکارا به دردنخور،همانند "این که شخص از یک مدرسه خوب آمده باشد" یا "داشتن نمره های خوب آزمونی" یا "به یادسپاری حقایق دسته بندی شده" یا "گذراندن عمر در کلاس درس" چند تعریف زیر را پیشنهاد می دهد :
1. پرورش هوش،که قاعدتا توانمندی های زبانی،ریاضی و تحلیلی را دربرمی گیرد.
2. تولید افراد توانا،دلسوز،مهربان،و دوست داشتنی.
3. پدید آوردن و حفظ جامعه مردم سالار
4. سرمایه گذاری در تولید کارگران آینده برای نیروی کار و در نهایت منافع جمعی.
با سنج 1 ،خانم کوهن در آموزش دیدگی و فرهیختگی رد می شود اما شاید با هر سه سنج دیگر،قبول شود. تعریف مقدماتی خود من،بیشتر با تعریف 1 ، یعنی جنبه های اندیشگی تعریف فرهیختگی،همسو می شود و به دلسوزی،مهربانی،و دوست داشتنی بودن تعریف 2 وزن کمتری می دهد. این خودش یک بی توجهی است. من موافقم که افزودن "نشان دادن همدلی" به تعریفم،کار درستی است. اما از افزودن ویژگی تعریف 4 : "تولید کارگران آینده برای نیروی کار" بیزارم چرا که ما به راستی از آنچه که نیروی کار آینده به آن نیاز خواهد داشت،آگاهی نداریم. 15 سال پیش،بخش بزرگی از پیشه های امروز،وجود نداشتند و ما تنها می توانیم حدس بزنیم که این آهنگ کهنه شدگی،افزون خواهد شد.
https://s8.uupload.ir/files/img_20240604_095739_132_dma.jpgهمه این برگردان را میتوانید در
اینجا بخوانید
https://t.center/farhizesh_mag