سوفار | وحید حلّاج

Channel
Logo of the Telegram channel سوفار | وحید حلّاج
@soofar_channelPromote
1.55K
subscribers
🔰تأملاتی در فلسفه و دین🔰 ادمین: @vahidhallaj 🎓 دانش‌آموخته‌ی فلسفه‌ی دین وبلاگ سوفار: www.soofar.blog.ir
💠 قَدْ صَرَفْتَ الْعُمرَ فی قیلٍ وَ قال
یا نَدیمی قُمْ، فَقَدْ ضاقَ الْمجال


وحید حلاج

🔻در آن روزهای آخر عمر، در سکرات موت، امام‌الحرمین جوینی، که عمری ممحض در کلام بود و همه عمرش را در جدل گذرانده و به جنگ مخالفان عقیدتی و دینی خود رفته بود، پشت بسیاری را به خاک مالیده و در نهایت عزت و احترام، سال‌های سال استاد بلامنازع نظامیه نیشابور بود، از پرداختن به «کلام» نادم شده بود. می‌گفت: به کلام مشغول نشوید، اگر می‌دانستم کلام مرا به کجا می‌کشد هرگز بدان اشتغال نمی‌جستم.

اما مگر کلام او را به کجا کشانده بود؟ نقل است که در سکرات موت گفته بود: «می‌میرم و نمی‌دانم به چه چیز باور دارم. ای کاش مثل پیرزنان نیشابور می‌مردم که دست کم می‌دانند که به چه چیزی باور دارند. من هر حرفی را و هر اصلی را ده دلیل علیه آن و ده دلیل له آن دارم و در این میان نمی‌دانم حق کدام است و باطل کدام.»

البته منظور جوینی چیز دیگری بود و من چیز دیگری می‌خواهم بگویم. جوینی حسرت آن آرامش و اطمینان قلب پیرزنان عامی را می‌خورد، اما من می‌خواهم به اهمیت عمل به جای دل‌مشغولی صرف به نظر توجه بدهم.

🔻 کاهنی هندو از بودا سؤالاتی فلسفی-الاهیاتی پرسید: درباره خدا، درباره جهان، حدوث یا قدم؛ بودا گفت «که او مانند مردی است که با نیزه‌ای زهرآگین زخمی شده است و تا نام مهاجم و دهکده او را نداند، حاضر به درمان نیست. او ممکن است بمیرد، پیش از آنکه این اطلاعات کامل بیهوده را به دست آورد. دانستن اینکه جهان را خدایی آفریده است، چه تفاوتی ایجاد می‌کند؟ رنج، نفرت، اندوه، و افسوس همچنان وجود دارند. این مسائل مسحورکننده بودند، اما بودا بحث درباره آن‌ها را رد می‌کرد، زیرا نامربوط بودند.»

🔻 ویلیام جیمز در آن مقاله معروفش، اراده معطوف به باور، سه شرط برای یک موضوع واقعی [و جدی] گذاشته بود: زنده باشد، گریزناپذیر باشد، و خطیر باشد. خطیر باشد یعنی چه؟ یعنی وقت برای بحث نظری نداری، دست نجنبانی فرصت از دست رفته است. اگر کودکی در آب دارد غرق می‌شود و تو آنجا باشی، فرصت بحث اخلاقی و فیزیکی و حقوقی نیست، معطل کنی، بچه مرده است.

🔻 کیرکگور می‌گفت ما دو جور مواجهه با مسیحیت [ و در اینجا دین] داریم: یکی آفاقی است: «آیا مسیحیت بر حق است؟»، آن‌یکی انفسی است: «ارتباط فرد [انسان] با مسیحیت چیست؟».

رویکرد آفاقی با گزاره‌ها سر و کار دارد، مثل گزاره‌های هر علم دیگری؛ شیمی، تاریخ، فیزیک و ... . اما رویکرد انفسی با توی انسان کار دارد. یعنی تو چه ارتباطی با دین برقرار می‌کنی؟ کجای زندگی تو می‌نشیند؟ رابطه وجودی‌ات با دین چیست؟

کیرکگور می‌گفت پژوهش آفاقی هیچ‌وقت به قطعیت نمی‌رسد، هیچ‌وقت حصول به یقین ندارد، و همیشه راه برای تحقیق باز است.

او ایمان را «دلبستگی بی‌حد و حصر به سعادت ابدی» تعبیر می‌کرد و از طرفی می‌گفت که اگر سعادت ابدی آنقدر اهمیت دارد، باید بر یقینی استوار باشد و تکیه ایمان بر امور آفاقی که هیچ‌گاه به یقین نخواهد رسید، راهی به ترکستان است.
کیرکگور ایمان را یک تصمیم شورمندانه می‌دانست که از جنس عمل است؛ تصمیم بگیر و بپر.

🔻 پاسکال گفته بود: در انتخاب بین دینداری و بی‌دینی، یک ترازو بگذار و بسنج تا ببینی کدام به سودت است، همان را برگزین. و منظورش این بود که دینداری سود بیشتری دارد. بعدها بر او ایراد گرفتند که دینداری اگر به نیت شرط‌بندی باشد، اساسا دینداری نیست؛ خدا به مخلصان جزا می‌دهد، نه به قماربازان.

جیمز در پاسخ به منتقدان و در مقام مفسر پاسکال گفته بود اینجا عمل دینی مقدم است بر باور دینی؛ «پس بروید و آب مقدس را بگیرید و عشای ربانی را به جا آورید؛ اعتقاد خواهد آمد و بر تردیدهای شما چیره خواهد شد.» یعنی که عمل دینی را آغاز کنید، باور هم بعدش خواهد آمد.

🔻فیلسوفان دین، معمولا بین دو نوع باور فرق می‌گذارند: believe that و believe in.
اولی باور گزاره‌ای است. مثل این که شما باور داشته باشید دو به علاوه دو می‌شود چهار. اما دومی درگیر کردن وجود است؛ فرزندتان امتحان دارد و شما به او می‌گویید من باور دارم که تو موفق میشوی. این باور از جنس ایمان است، گزاره صرف نیست بلکه آمیخته است با عمل، شاید مثل رانندگی که با تمرین‌کردن به دست می‌آید. شاید باید ایمان را زیست به جای سر و کله مدام‌زدن با گزاره‌های pآنگاهq طور.

🔻 در نمایشنامه دیر راهبان، گفتگوی مفصلی بین راهبان درباره کفش‌های پاپ و پابرهنگی مسیح و مشیت خداوند درباره کفش شکل می‌گیرد و هرکس چیزی درباره رابطه کفش با ایمان به مسیح و مشیت خداوند می‌گوید، اما به قول پدر روحانی مافوق: «کفش را باید پوشید، نه اینکه به آن فکر کرد.»

@soofar_channel
🔻زمانی می‌رسد که آخرین مسواکتان را می‌زنید، برای آخرین‌بار موهایتان را کوتاه می‌کنید، برای آخرین‌بار سوار ماشینتان می‌شوید، برای آخرین بار چمن باغچه‌هایتان را می‌زنید یا لی‌لی بازی می‌کنید.

زمانی خواهد رسید که برای آخرین بار صدای بارش باران را می‌شنوید، به بالا آمدن ماه نگاه می‌کنید، بوی ذرت بوداده به مشامتان می‌خورد، گرمای تن کودکی را که در آغوشتان خوابیده حس می‌کنید و زمانی می‌رسد که برای آخرین بار عاشق می‌شوید. روزی از همین روزها، برای آخرین بار غذا می‌خورید و اندکی پس از آن آخرین دم زندگیتان را فرو می‌دهید... .

🔻با فکر کردن به سرشت ناپایدار این جهان، ناگزیر در می‌یابیم که هربار دست به کاری می‌زنیم، ممکن است آخرین بارمان باشد. پی‌بردن به این موضوع، اهمیت و شور و حرارتی به آن کار می‌دهد که در غیر این صورت هرگز حسش نمی کردیم... .

غذایی که برای آخرین بار در این رستوران می‌خوریم بهترین غذایی خواهد بود که تا به حال در آنجا خورده‌ایم و بوسه خداحافظی، یکی از عمیق‌ترین تجربه‌های تلخ و شیرین زندگی مان را رقم خواهد زد.

📚از کتاب:
فلسفه‌ای برای زندگی، نوشته ویلیام اروین

@soofar_channel
🔻چطور می‌شود خدا از همه چیز خبر داشته باشد، بداند که ما در آینده چکار می‌کنیم، چه باوری داریم، چه چیزهایی داریم و چه چیزهایی نداریم، و بعد ما اختیار هم داشته باشیم؟ خیام می‌گوید:
مِی خوردن من حق ز ازل می‌دانست
گر مِی نخورم علم خدا جهل بود

آیا واقعا اینطور است؟ اگر خدا از ازل بداند که من مِی خواهم خورد، قدرت این را دارم که نخورم؟ اگر نخورم پس علم خدا چه می‌شود؟ و اگر مجبور باشم که بخورم، تکلیف اختیار چیست؟

🔻این سوال برای همه ما آشناست. شاید برای خودمان هم مسئله باشد، کما اینکه ذهن فیلسوفان را هم به خود مشغول کرده و بعضا مباحث پیچیده‌ای چون بحث زمان را درگیر این پرسش کرده است.

اما

در ادبیات فلسفه دین و کلام خداوند با سه صفت اصلی شناخته می‌شود: قادر مطلق، عالم مطلق، و خیرخواه محض.
درباره محدوده قدرت مطلق خداوند، برخی گفته‌اند که خداوند صرفا هرآنچه را منطقا شدنی باشد، می‌تواند انجام دهد. سوال معروفی است که آیا خداوند می‌تواند سنگی  بیافریند که خودش نتواند آن را تکان دهد؟ چه پاسخ بلی بدهید، چه پاسخ خیر، عجز را وارد کرده‌اید. یا خداوند می‌تواند کره زمین را در تخم مرغی جای دهد، بدون آنکه زمین کوچکتر شود و تخم‌ مرغ بزرگتر؟
می‌بینیم که پرسش شامل محالی منطقی است، یعنی منطقا محال است که کره زمین در تخم مرغی جای شود، و این خدشه‌ای بر قدرت خداوند نیست، چون موضوعا از بحث قدرت خارج است.

درباره علم خداوند هم برخی همین راه را رفته‌اند، یعنی علم خداوند به چیزهایی تعلق می‌گیرد که منطقا متعلق علم باشند. اگر اختیار واقعی باشد، یعنی الف واقعا مختار باشد که بین a و b انتخاب کند پس محال است که علم پیشین به آن تعلق گیرد. بنا بر این خداوند نمی‌تواند به آینده افعال یا باورهای موجودات واقعا مختار علم داشته باشد.

چنان‌که می‌بینید درباره قدرت خداوند و علم خداوند از روشی یکسان استفاده شده است، اما ظاهراً پذیرش قدرت محدود به امکان منطقی آسانتر است تا پذیرفتن علم محدود به امکان منطقی، چرا؟ چرا ما به راحتی می‌پذیریم که خداوند نمی‌تواند زمین به اندازه واقعی را داخل تخم مرغ به اندازه واقعی جای دهد، ولی دشوار است که بپذیریم خداوند نمی‌تواند به آینده موجودات واقعا مختار علم قطعی داشته باشد؟.

🔻به نظرم پاسخ را باید در مؤونه سنگین این پذیرش جست، یعنی مواجه شدن با تبعات سنگینی که این پذیرش دارد. اما چرا تبعات سنگین؟

در متون مقدس دینی، تأکیدم بر اسلام است، فراوان آیه و روایت داریم که از علم خداوند نسبت به آینده خبر می‌دهد، از داستان‌های پیامبران بگیرید که خداوند به پیامبری خبر از آینده او می‌دهد، تا فراوان روایت که از آینده یک شخص یا نوع انسان خبر می‌دهد.

اگر کسی علم محدود به امکان منطقی خداوند را بپذیرد و بخواهد همچنان مؤمن و دیندار باقی بماند، با این آیات و روایات چه باید بکند؟ یک یا دو مورد نیست که بگوییم می‌شود تاویل کرد. اگر بخواهد تمام این شواهد درون متنی را تاویل کند، در بنیان‌های اعتقادی‌اش لرزه‌های بزرگ اتفاق می‌افتد و ترک‌های عمیق برمیدارد، تا آن‌جا که احتمالا باید طرحی نو در اندازد.

همین مؤونه سنگین، مانع روانی مهمی در پذیرش باور جدید است، یعنی تا جایی که بشود یا بتواند سعی می‌کند باور پیشین خود را با هم سازگار نماید بدون آنکه دست به بنیان‌های اعتقادی خود بزند.

🔻حرف من این نیست که نظریه مذکور درباره علم خداوند درست است یا غلط، این نوشته ناظر به این بود که چرا پذیرفتن قدرت مقید به محالات منطقی خداوند نسبت به پذیرش علم محدود به امکان منطقی خداوند آسان‌تر است. پاسخ را باید در تبعات سنگین باور به هرکدام از آن‌ها جست.

@soofar_channel
🔻داستایوفسکی در جوانی، عضو گروه پتراشفسکی بود که با آرمان سوسیالیسم علیه تزار فعالیت می‌کردند. دستگیر شدند و محکوم به اعدام. درست لحظه شلیک جوخه اعدام پیامی از تزار رسید و داستایوفسکی بخشیده شد و به زندان رفت. تمام شاهکارهای او متأثر از این تجربه عجیب نزدیکی به مرگ بوده است.

🔻در رمان ابله، پرنس میشکین، لحظات یک محکوم به اعدام را توصیف می‌کند. گویی خود داستایوفسکی از تجربه خویش می‌گوید.

لحظاتی نفس‌گیر برای خواننده. رمان ابله را ببینید، صفحات ۳۷ تا ۴۰، به ترجمه سروش حبیبی.

🔻‏در میانه متن می‌گوید:

«... می‌دانی و به یقین می‌دانی که یک ساعت دیگر، بعد ده دقیقه دیگر، بعد همین حالا، در همین آن روحت از تنت جدا می‌شود و دیگر انسان نیستی و ابدا چون و چرایی هم ندارد. ... سرت را می‌گذاری درست زیر تیغ و صدای غژ‌غژ فرودآمدن آن را می‌شنوی...

‏کشته‌شدن به حکم دادگاه به قدری هولناک است که هیچ تناسبی با کشته‌شدن به دست تبهکاران ندارد. شاید باشد کسی که حکم اعدامش را برایش خوانده باشند و عذابش داده باشند و بعد گفته باشند "برو، گناهت بخشوده شد" شاید چنین کسی می‌توانست آنچه کشیده است وصف کند.
... به فکر آدم نمی‌گنجد که روح آدم در این چند دقیقه چه می‌کشد، تشنجش به کجا می‌رسد، این اهانت است به روح انسان و غیر از این هیچ نیست... نه، انسان را نباید اینطور شکنجه کرد.»

@soofar_channel
سوفار | وحید حلّاج
«‏قدیس مانوئل نیکوکار شهید» کشیش دهکده بود. ایمان و باورش به خدا و مسیح و کلیسا را از دست داده بود، ولی برای مردم وعظ می‌کرد و از ایمان می‌گفت. و مردم بسیار دوستش داشتند و به او تکیه می‌کردند.
شما اگر جای قدیس مانوئل بودید چه می‌کردید؟
سوالی دیگر:
آیزایا برلین میگوید پدرم، که یک یهودی مومن بود، در بستر مرگ از من پرسید پسرم! به زندگی پس از مرگ باور داری؟ نداشتم، اما میدانستم او دوست دارد مرا پس از مرگش هم ببیند، گفتم بله پدر، باور دارم. و پدرم آسوده مرد.
اگر جای برلین بودید چه میگفتید؟
Final Results
89%
همان که برلین گفت
11%
راستش را می‌گفتم
«‏قدیس مانوئل نیکوکار شهید» کشیش دهکده بود. ایمان و باورش به خدا و مسیح و کلیسا را از دست داده بود، ولی برای مردم وعظ می‌کرد و از ایمان می‌گفت. و مردم بسیار دوستش داشتند و به او تکیه می‌کردند.
شما اگر جای قدیس مانوئل بودید چه می‌کردید؟
Final Results
43%
همان که مانوئل کرد
57%
ظاهر و باطنم را یکی می‌کردم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻درباره این روایات، که در متون روایی فراوانند، چه می‌توان گفت؟ از طرفی شهود عرفی ما آنها را عجیب می‌داند، از طرف دیگر برای مومنان همین‌که در متون روایی معتبر آمده می‌تواند قرینه خوبی، لااقل برای عدم نفیشان، محسوب شود، اما آیا می‌توان دلیلی هم بر نفی اقامه کرد؟ به نظرم می‌توان.

🔻فرض کنید شما ویروس کرونا گرفته‌اید، و هیچ بو و مزه‌ای متوجه نمی‌شوید. برای شما فرقی بین شکر و فلفل نیست، چون یا گیرنده‌های حسی شما دچار اختلال شده یا مغزتان در پردازش طعم‌ها مختل است. از این چه نتیجه‌ای می‌توان گرفت؟ اینکه شیرینی یا شوری یا تلخی، صفت اشیاء نیست، بلکه این ذائقه ماست که آن‌ها را شیرین یا تلخ می‌فهمد. در جهان بیرون از ذهن ما اساسا چیزی به نام شیرینی یا تلخی وجود ندارد، بلکه این ما هستیم که شیرینی می‌فهمیم یا تلخی. در اصطلاح فلسفی به اینها کیفیات ثانویه گفته می‌شود، یعنی کیفیاتی که وجودشان وابسته به وجود مدرِک است.

🔻با این وصف اساسا این سخن که شیرینی یا تلخی وابسته به اقرار ولایت یا اقرار هر چیز دیگری باشد موضوعا خارج است، چون طعم و بو کیفیت اولیه نیست که در ذات شیء باشد.

@soofar_channel
باشگاه_اندیشه_پرسش_از_نسبت_اخلاق_و_دین_۲_حلاج_صفائی_حائری_مطالعات.MP3
25.9 MB
فایل صوتی
نشست دوم پرسش از اخلاق و دین:
درآمدی هستی‌شناسانه به نسبت دین و اخلاق

با حضور
وحید حلاج
عباس صفایی حائری


چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲
به‌میزبانی مدرسه مطالعات دین باشگاه‌اندیشه

#مطالعات_دین #رویداد #اخلاق_دین #دین_اخلاق #حائری #حلاج #باشگاه_اندیشه
@diinschool
@bashgahandishe
سوفار | وحید حلّاج
. مدرسه مطالعات دین باشگاه‌اندیشه برگزار می‌کند: نشست دوم پرسش از اخلاق و دین: درآمدی هستی‌شناسانه به نسبت دین و اخلاق با حضور وحید حلاج عباس صفایی حائری چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۱۸:۳۰ خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، شبستان…
.
📝درباره‌ی نشست درآمدی هستی‌شناسانه به نسبت دین و اخلاق

🔖وحید حلاج و عباس صفایی حائری (پژوهشگر فلسفه)

دکتر ابوالقاسم فنایی در کتاب «دین در ترازوی اخلاق» چهار نوع نسبت بین دین و اخلاق آورده است: نسبت هستی‌شناختی، نسبت معرفت‌شناختی، نسبت زبان‌شناختی، و نسبت روان‌شناسانه (انگیزشی).

جلسه نخست از سلسله جلسات «نسبت دین و اخلاق» به ذکر مقدمات گذشت. وحید حلاج و عباس صفایی حائری تلاش کردند تا جغرافیای بحث را نشان دهند و مخاطبان نیز پرسش‌هایی از وجوه مختلف نسبت دین و اخلاق را مطرح کردند.

در جلسه دوم از این سلسله نشست‌ها به رابطه‌ی هستی‌شناختی دین و اخلاق با این پرسش‌ها پرداخته خواهد شد: آیا دین و اخلاق در ذات وجودی خویش وابسته به یکدیگرند یا مستقل از هم؟ آیا یکی از دل دیگری بیرون آمده یا هریک منشأئی جداگانه دارند؟ این جلسه نخستین جلسه از سه‌گانه‌ی بررسی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، و روان‌شناسانه‌ی نسبت دین و اخلاق خواهد بود.

#مطالعات_دین #رویداد #اخلاق_دین #دین_اخلاق #حائری #حلاج #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
.
مدرسه مطالعات دین باشگاه‌اندیشه برگزار می‌کند:

نشست دوم پرسش از اخلاق و دین:
درآمدی هستی‌شناسانه به نسبت دین و اخلاق

با حضور
وحید حلاج
عباس صفایی حائری


چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲
ساعت ۱۸:۳۰


خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، شبستان اندیشه

حضور برای عموم آزاد و رایگان است.
پخش از
صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه


📝درباره‌ی نشست را این‌جا بخوانید.

#مطالعات_دین #رویداد #اخلاق_دین #دین_اخلاق #حائری #حلاج #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
باشگاه_اندیشه_پرسش_از_نسبت_اخلاق_و_دین_حلاج،_صفائی_حائری_مطالعات.MP3
22 MB
فایل صوتی نشست

پرسش از نسبت اخلاق و دین
اگر خدا نباشد همه‌چیز مجاز است؟

ضیافت قهوه و گفت‌وگو با حضورِ

وحید حلاج
عباس صفایی حائری

چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲
به‌همت مدرسه مطالعات دین باشگاه اندیشه

#مطالعات_دین #ضیافت_قهوه #خدا_اخلاق #اخلاق_دین #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
گزارش تصویری نشست

پرسش از نسبت اخلاق و دین
اگر خدا نباشد همه‌چیز مجاز است؟

ضیافت قهوه و گفت‌وگو با حضورِ

وحید حلاج
عباس صفایی حائری

چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲
به‌همت مدرسه مطالعات دین باشگاه اندیشه

#مطالعات_دین #ضیافت_قهوه #خدا_اخلاق #اخلاق_دین #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
مدرسه مطالعات دین باشگاه اندیشه برگزار می‌کند:

پرسش از نسبت اخلاق و دین
اگر خدا نباشد همه‌چیز مجاز است؟

ضیافت قهوه و گفت‌وگو با حضورِ

وحید حلاج
عباس صفایی حائری

چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲
ساعت ۱۸:۳۰

نشانی: خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، شبستان اندیشه

حضور برای عموم آزاد و رایگان است.
پخش از صفحه اینستاگرام لایو باشگاه اندیشه

#مطالعات_دین #ضیافت_قهوه #خدا_اخلاق #اخلاق_دین #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
‏اگر به شما بگویند که یک کودک را شکنجه شدید کنید تا به جای آن همه انسان‌های روی زمین به مقدار قابل توجهی خوشبخت‌تر شوند، آیا این کار را می‌کنید؟
Final Results
9%
بله، می‌کنم
83%
خیر، به هیچ‌وجه
8%
خودم نمی‌کنم، ولی اینکار اخلاقی است
💠‏قاعده طلایی در اخلاق باور

🔻هر مقدار شواهدی که برای توجیه/اثبات باور خودت کافی می‌دانی، برای توجیه/اثبات باور مخالفت هم کافی بدان.
و
🔻هر مقدار شواهدی که برای توجیه/اثبات باور مخالفت ناکافی می‌دانی، برای توجیه/اثبات باور خودت هم ناکافی بدان.

@soofar_channel
🔻در سال ۱۳۹۱ ه.ش حسین نوش‌آذر، نویسنده و منتقد ادبی، با همکاری رادیو زمانه مجموعه‌ای با نام «ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه» منتشر کردند که به معرفی زندگی و آثار نویسندگان بزرگ می‌پرداخت. این مجموعه، همان زمان، در وبسایت رادیو زمانه منتشر و در اختیار مخاطبان قرار گرفت.

🔻حال پس از گذشت ۱۱ سال از آن‌روزها و با توجه به کمیابی آن فایل‌ها تصمیم گرفتم تمام آن‌ها را در کانال تلگرامی ادبیات غرب در ده دقیقه منتشر کنم. مجموع آن برنامه‌‌ها در ۶۴ قسمت منتشر شده که به مرور در کانال قرار خواهد گرفت.

@soofar_channel
💠 شئ‌انگاری و مدرنیته

🔻دوستی، چند وقت پیش، این عکس را از موزه واتیکان استوری کرده بود. از او اجازه انتشار گرفتم تا نکته‌ای بگویم.

🔻چه چیز این عکس توجه شما را جلب می‌کند؟ معماری آن؟ نگارگری‌ها؟ یا جمعیت توریست؟ توریست‌ها را به دقت ببینید: محو تماشایند، عکاسی می‌کنند، و لذت می‌برند. اما چگونه لذت می‌برند؟ با اعمال مذهبی کلیسایی همچون یک مومن یا با فاصله‌گرفتن و از بیرون یک سنت دینی به آن نگاه‌کردن؟ مسلما دومی.
این اتفاقی است که کمابیش در جهان مدرن افتاده است: فاصله‌گرفتن و از بیرون نگریستن یا همان objectify کردن که در سنت پدیدارشناسی درباره آن بحث می‌شود.

🔻مثالی بزنم: پیشتر دوستی داشتیم دانشجوی روانشناسی. یکبار که چند نفری دور هم جمع بودیم و گعده‌ای دوستانه کرده بودیم، این دوست روانشناس، حالات ما را تحلیل می‌کرد؛ می‌گفت فلان رفتارت نشاندهنده فلان سنخ روانی است و از این قبیل. ما از معاشرت با هم لذت می‌بردیم و او از بیرون ما را تماشا می‌کرد. ما در استخر شنا می‌کردیم و او ایستاده بود و شنای ما را تحلیل می‌کرد.

🔻این تمایز گرچه گاهی لازم است؛ مخصوصا در پژوهش، ولی شخص را از لذت حضور دور می‌کند.

@soofar_channel
Telegram Center
Telegram Center
Channel