جامعه شناسی ارتباطات

Channel
Logo of the Telegram channel جامعه شناسی ارتباطات
@medialist1Promote
319
subscribers
یادداشت های ژورنالی فارغ التحصیل دکتری علوم ارتباطات اجتماعی در حوزه رسانه ، ارتباطات ، فرهنگ ، جامعه شناسی . @ali_esalati ادمین Instagram.com/m.ali.esalati
تحلیل محتوای داستان ترکیه ای " پسر کچل"

✍️ محمد علی اصالتی


🔹 داستان "پسر کچل" (KelOğlan) یک افسانه ترکیه ای است که کاراکتری شبیه به حسن کچل ، شخصیت داستان ایرانی دارد. در این افسانه ، پسر کچل یک پسر فقیر است که با پیدا کردن یک کاسه سحر آمیز که طلا تولید می کند (شبیه به غول چراغ جادو در افسانه ایرانی) صاحب طلا و ثروت فراوان شده و از این ثروت باد آورده به قدرت زیادی می رسد ، به طوریکه یک کاخ بزرگ درست کرده و مثل پادشاهان زندگی می کرده است. اما پسر کچل بعد از مدتی تغییر کرده و آدم بدی می شود و با همه رفتار و برخورد بدی می کند و هر چه مادرش او را نصیحت می کرده تاثیری در رفتار او نداشته است. در انتها یک روز در کنار رودخانه ، یک دزد ، طلاها و کاسه جادویی را از او می دزدد و او تمام ثروت و قدرت خود را از دست می دهد. این داستان نشان می دهد که قدرت ذاتا فساد می آورد و توصیه ها و نصیحت های روشنفکران و نخبگان جامعه در او اثر نداشته و دزدیده شدن کاسه جادویی نشانه این است که قدرت دیکتاتورها از ثروت دزدیده شده و بادآورده بدست می آید و این قدرت دیکتاتورها عملا یک دزدی است و آنها حکومت را از مردم دزدی اند. پسر کچل کاسه جادویی را درست در کنار همون رودخانه ای که بدست آورده بود ، از دست می دهد . این مسأله نشان می دهد که دیکتاتور همانگونه که صاحب قدرت می شود قدرت را از دست خواهد داد و قدرت برای او همیشگی نخواهد بود. داستان پسر کچل می تواند مؤید جمله معروف لُرد اَکتون ، فیلسوف انگلیسی باشد که درباره قدرت گفته است : « قدرت فساد می‌آورد و قدرت مطلق موجب فساد مطلق می شود »

@Medialist1
ادامه از 👆

🔹 راسوها تفاوت های متعددی با دیگر حیوانات دارند. از یکسو در حالیکه با شروع باران ، همه حیوانات وارد کشتی می‌شوند ، راسوها را به کشتی راه نمی دهند و زمانیکه راسوها درخواست کمک برای ورود به کشتی می کنند ، پسرهای نوح تخته ورود به کشتی را برداشته تا راسوها نتوانند سوار کشتی شوند و راسوها مجبور به شنا کردن برای رسیدن و ورود به کشتی می شوند. عدم تمایل نوح و پسرانش برای ورود راسوها به کشتی به خاطر خاصیت ذاتی بد بو بودن راسوها و در جهت افزایش بار طنز انیمیشن می باشد. مورد دیگر این است که راسوها بر عکس ورودشان ، که آخرین گونه حیوان وارد شده به کشتی بودند ، اولین گونه از حیوانات هستند که از کشتی خارج می شوند. مورد دیگر اینکه راسوها بر عکس دیگر حیوانات بدون فرزند از کشتی خارج می شوند.

🔹 میمون ها فعالیت های زیادی در قسمت های مختلف برای ساخت کشتی دارند. قطع کردن درختان ، اره کردن چوب ها ، حمل کردن سبد های غذا ، کار روی خرمن گندم ، رنگ کردن کشتی ،  میخ زدن و کمک کردن به کرگدن برای برش الوارها ، فعالیت های میمون ها در ساخت کشتی است.

🔹 الاغ تنها حیوانی است که تمایلی به رفتن درون کشتی نداشته و به زور به کشتی وارد می شود (مطابق نوشتار ادیان ابراهیمی) و نکته دیگر اینکه تمام حیوانات به صورت زوج به کشتی می روند به جز الاغ که تنها وارد کشتی می شود.

🔹 همه حیوانات به صورت زوج به همراه دو تا بچه از کشتی پیاده می شوند ، به جز راسوها که بدون بچه هستند و خرگوش ها که با تعداد بسیار زیادی بچه خرگوش پیاده می شوند.

🔹 استفاده از طنز بصری به کمک بهره گیری از صفات ذاتی حیوانات مختلف برای کمک به ساخت کشتی در انیمیشن مشاهده می شود. در ماشین یکی از پسرهای نوح که برای حمل تخته ها ساخته شده ، مارها چرخ های ماشین بوده و یک اردک بوغ ماشین است. اسب آبی با دندان‌هایش تخته را سوراخ می‌کند. زرافه با کمک گردن درازش مثل جرثقیل عمل می کند. مار به جای طناب بالابر کار می کند و جوجه تیغی ها که یک چرخ تسمه را درست کرده اند و فیل ها که الوارها را جابجا می کنند.

🔹 سازنده اثر برای افزایش بار طنز انیمیشن ،
تناقض هایی را در انیمیشن گنجانده است. دارکوب هایی که به جای سوراخ کردن چوب ، به چوب ها میخ می کوبند. همچنین در زمان طوفان ، حیوان ها به دلیل حرکات کشتی به این طرف و آن طرف پرتاب می شوند. اما ترتیب پرت شدن حیوانات تناقض داشته و بر عکس وزن شان بوده ، به گونه ای که فیل که سنگین ترین حیوان داخل کابین است ، آخر از همه پرتاب می شود.
 
🔹 کبوتر سفید با شاخه‌ زیتون در منقارش به طرف کشتی پرواز می کند تا نشان دهد که سرزمین خشک پیدا کرده است و حیوانات می توانند از کشتی پیاده شوند. کبوتر سفید نماد صلح و دوستی است. صلح پس از خشم طبیعت و پیدا شدن زمین خشک.

🔹 پس از پایان طوفان ، کشتی روی درخت نشسته و رنگین کمان ظاهر می شود. درخت نشانه حیات بوده و بیانگر شروع زندگی دوباره پس از طوفان است. رنگین کمان نیز نماد آزادی است و نشانه این است که پس از طوفان ، آدم ها دیگر برای زندگی بر روی زمین آزاد هستند.

🔹 نوح و خانواده اش (به جز عروس ها) همگی دستکش سفید "میکی ماوس" در دستشان دارند. این نشانه مولفه ای تبلیغاتی برای شرکت سازنده انیمیشن (والت دیزنی) است.


پ ن : یادداشت فوق ، صرفا تحلیل نشانه شناسی محتوای انیمیشن بوده و خالی از هرگونه نظرات شخصی نویسنده است.

@Medialist1
نشانه شناسی و تحلیل محتوای انیمیشن  "کشتی پدر نوح" اثر والت دیزنی

محمد علی اصالتی


🔹 اگرچه انیمیشن کشتی پدر نوح اقتباسی از داستان نوح است اما این انیمیشن با نگاهی انتقادی به داستان به نقد ماهیت وجودی داستان پرداخته و با قرار دادن نشانه های مختلف در اثر به نقد تاریخی داستان نوح می پردازد. نام بردن از کلمه "پدر" به جای "پیامبر" در عنوان انیمیشن واضح ترین دیدگاه اثر به داستان نوح است که نشان می دهد که انیمیشن یه اثر رسانه ای ایدئولوژیک نبوده و مخاطب با یک اثر انتقادی روبرو خواهد شد.

🔹 نوح با لباس قرمز ، اندامی بسیار چاق و ریش سفید بلند ، ظاهری کاملا مشابه شخصیت بابانوئل دارد. در این شبیه سازی ، معرفی شخصیت نوح بر اساس باور سازنده انیمیشن انجام گرفته و تشبیه نوح به بابانوئل ، به عنوان نماد مسیحیت و به عنوان یک شخصیت افسانه ای ، در راستای تلقین به مخاطب به سبب پذیرش داستان نوح به عنوان یک افسانه صورت گرفته است.

🔹 در ابتدای انیمیشن ، کشتی توسط حیوانات و خانواده نوح ساخته می شود و این یکی از اصلی ترین پیام های انیمیشن است که عدم مشارکت نوح در ساخت کشتی را وسیله ای برای نقد ماهیت داستان کشتی نوح قرار می دهد. هر یک از هفت انسان (همسر ، پسرها و عروس های نوح) و همه حیوانات ، وظایف خاصی برای انجام دادن دارند اما نوح هیچ مشارکتی نه در ساخت کشتی و نه در جابجایی وسایل ندارد. در شرایطی که پسرها در ساخت کشتی فعالیت داشته و الوار عبور را برای ورود به کشتی و خروج از کشتی گذاشته و بر میدارند و همسر نوح لیست حیوانات را یادداشت کرده و لباس ها را می شورد ، و عروس هایش در جابجایی میوه به کشتی کمک می کنند ، اما نوح هیچ فعالیتی جز آواز خواندن انجام نمی دهد.

🔹 جا نشدن فیل در کابین کشتی و بیرون زدن چند حیوان از پنجره کابین به عرشه کشتی ، طعنه انیمیشن راجع به جا نشدن همه حیوانات در کشتی و نقد داستان راجع به وجود گونه های مختلف جانوری در کشتی بوده و مسأله جا شدن تمام گونه های جانوری در یک کشتی را به چالش می کشد.

🔹 در هنگام دعا کردن نوح و خانواده اش در کشتی ، سایه نوح به شکل شیطان به تصویر در می آید. این مفهوم ، دیدگاه ایدئولوژیک به داستان نوح را با چالش کامل مواجه کرده و ماهیت داستان را با نقد تاریخی روبرو می کند.

🔹 تاریخ های روی شمع نشان می دهند که چهل روز طول می‌کشد تا شمع خاموش شود و طوفان به پایان برسد. پس از خاموش شدن شمع در چراغ ، فیتیله شمع به شکل علامت سوال در می آید. تصویر علامت سوال ، تمام ماهیت داستان نوح را با سوال مواجه کرده و در وجود داستان ایجاد شک می کند.

🔹 در هنگام شروع باران ، صاعقه به یک ابر برخورد می کند و ابر را به دو قسمت و به شکل مثانه انسان در آورده و باران به شکل آب (و نه قطره) از ابر بیرون می ریزد. ابر به شکل مثانه و باران به شکل آب تمثیلی تحقیر آمیز از داستان باران و طوفان نوح ارائه می دهد.

🔹 در یک صحنه ، آب باران از سقف کشتی به دهان نوح می ریزد. نوح از وارد شدن آب باران خارج شده از مثانه ابر حالش بهم می خورد و پنجره کشتی را باز می کند تا آب باران را بیرون بریزد اما یک رعد او را دنبال می کند و نوح از ترس خطر رعد پنجره مقابل را باز می کند تا رعد را از کشتی بیرون کند. ترس نوح از طوفان و دعا کردنش در هنگام طوفان از یکسو و ترس از رعد از سوی دیگر ، اشاره دیگری از نقد انیمیشن به داستان پیامبری نوح است.

🔹 نکته انتقادی دیگر انیمیشن ، مشارکت تعداد زیادی از هر نوع حیوان به ویژه میمون ها در ساخت کشتی است. در شرایطی که فقط دو نفر از هر نوع حیوان قرار است وارد کشتی شوند ، اما تعداد زیادی از هر نوعشان در ساخت کشتی کمک می کنند.

🔹 پسرهای نوح ظاهری مشابه داشته و تنها تفاوت آنها در رنگ مو و ریش آنهاست که موهای زرد ، مشکی و نارنجی دارند. عروس های نوح نیز هر کدام موهایی همرنگ شوهرشان دارند.

🔹 همسر نوح زنی بسیار چاق ، بی خیال و بدون استرس است. او در هر حال سرگرم فعالیت با لباس است. در هنگام ساخت کشتی در حال شستشوی لباس ها است و در هنگام طوفان در کشتی ، وقتی همه خانواده از ترس طوفان در حال دعا کردن هستند ، او بدون ترس و نگرانی در حال بافتن لباس است. شستن لباس و رفع آلودگی و ایجاد پاکی نشانه توبه و تغییر در آدم هاست. در مرحله بعد هم که در حال بافتن یک لباس است ، بافتن لباس جدید و استفاده از یک لباس جدید هم به معنای تاکید بر تغییر پس از شستشوی لباس است.

ادامه در 👇
آزادی اندیشه و عقیده در حکومت های توتالیتر

محمد علی اصالتی

🔹 با توجه به اینکه آزادی اندیشه و عقیده ، مبدا و پایه گذار آزادی‌های دیگر همچون آزادی بیان ، آزادی پس از بیان ، آزادی حق انتخاب پوشش ، آزادی حق انتخاب شغل و ... در جامعه است ، حکومت های تمامیت خواه همواره در تلاش برای سرکوب آزادی عقیده هستند تا بتوانند از ایجاد تمامی آزادی های لازم برای جامعه تحت حکومت خود پیشگیری کنند.

🔹 در کشورهایی که حکومت های آنها به آزادی اندیشه معتقد بوده و به آزادی عقیده افراد احترام می گذارند (حتی کشورهایی که نظام سیاسی آنها دموکرات نبوده و دیکتاتوری هستند) خانواده ها نیز به آزادی فرزندانشان راجع به عقیده و اندیشه احترام گذاشته و آنها را مقید به پذیرش تفکرات خود نمی کنند. مسأله قابل توجه در این کشورها این است که با وجود آزادی عقیده در این سرزمین ها ، در درصد بالایی از افراد ، عقیده فرزندان ، موافق با عقیده والدینشان است. همچنین این مسأله در سطح وسیع تر نیز وجود داشته و اکثریت افراد و خانواده ها عقیده ای برابر با ایدئولوژی حکومت دارند. همانگونه که حکومت نسبت به آزادی افراد در مورد عقیده شان به آزادی معتقد است ، خانواده نیز به آزادی عقیده فرزندانشان احترام می‌گذارند که در نتیجه در این کشورها اصولا ، هم عقیده فرزندان نزدیک به عقیده والدینشان بوده و هم عقاید افراد جامعه با ایدئولوژی حکومت همخوانی دارد.

🔹 اما در مورد کشورهایی که حکومت ها رفتارهای تمامیت خواهی دارند ، عکس این مسأله صادق است. در این کشورها ، اکثر خانواده ها همچون حکومت ، به آزادی عقیده فرزندانشان احترام نمی گذارند و نه تنها توقع دارند که فرزندان تفکرات والدین را داشته باشند بلکه در بسیاری از موارد فرزندان را وادار به پذیرش عقاید خودشان می کنند. در این جوامع اکثریت فرزندان عقایدی مخالف عقاید والدین خود دارند. حکومت ها نیز در فضاهای مختلف دستگاه های تفتیش عقاید داشته و افراد جامعه را مجبور به پذیرش ایدئولوژی خود می کنند تا جایی که بسیاری از افراد جامعه برای دریافت حقوق شهروندی خود مجبور به مخفی کردن تفکرات خود می شوند. در این جوامع  تمام تلاش های حکومت برای یکدست سازی ایدئولوژی در جامعه جواب منفی داده و در طول زمان ، اکثریت جامعه تفکری مخالف با ایدئولوژی حکومت خواهند داشت.

@medialist1
ادامه از 👆

دیوارهای آجری زندان نیمی از تصویر تابلو را گرفته و فضای سنگین اسارت در حیاط زندان را نشان می دهد. رنگ دیوارهای آجری حیاط زندان از پایین به بالا از رنگ آبی شروع شده ، سپس به سبز ، قهوه ای ، نارنجی و در انتها به زرد متمایل می شود . حرکت رنگها از سرد و تاریک به گرم و روشن ، از پایین دیوارها به بالا نشان می دهد که هر چه به سمت بالای دیوارها نزدیک شویم از خفقان ناشی از اسارت کاسته شده و به آزادی نزدیکتر می شویم.

@medialist1
نشانه شناسی تابلو نقاشی "دور زندانیان" اثر ونسان ونگوگ

محمد علی اصالتی

🔹 ونگوگ در نقاشی "دور زندانیان"  تصویری بسیار دردناک از زندگی تراژیک انسان ها و جهان هستی آنها به روی تابلو نشان داده شده است. این نقاشی چند زندانی که با چهره هایی سرشار از ناراحتی ، ناامیدی و استیصال در یک مسیر دایره ای در یک حیاط از هر سه طرف بسته و در فضایی بسیار خفه و تنگ و بسیار وحشتناک قدم می زنند را نشان می دهد. حرکت در مسیر دایره ای نماد دور بی پایان است. ونگوگ با این تصویر نشان می دهد زندانی ها بدون هدف و بدون امید به آزادی ، عمرشان را در زندان تلف می کنند. پایین بودن سر زندانی ها و شکل زانوهای پاهای زندانی ها نشان می دهد که زندانی ها بسیار خسته و ناامید هستند ، به طوریکه موقع راه رفتن پاهایشان را روی زمین می کشند. ادامه داشتن تصویر دیوارها تا بالای تابلو بدون حضور آسمان ، خفقان اثر را در بالاترین حالت ممکن نمایش می دهد. حرکت زندانی ها در جهت عقربه های ساعت اشاره به زمان و گذشت زمان برای زندانی ها بدون هدف و بدون امید به آزادی است.

🔹 ونگوگ بر عکس دیگر نقاشی هایش مثل تابلوهای "خانه زرد رنگ" ، "گل های آفتاب گردان" ، "اتاق خواب آرل" ، "کافه شبانه" ، "پرتره دکتر گاشه" ، "سیب زمینی خورها" ، "تراس کافه در شب" و ...  که در آنها بیشتر از رنگ گرم زرد استفاده می کرد ، در این نقاشی از رنگ های سرد و آرام آبی و سبز استفاده کرده است. این رنگ های سرد فضای سرد و خفقان آمیز زندان را به تصویر می کشند.

🔹 هر چند که زندانی ها لباس یک رنگ (ترکیبی از سبز و قهوه ای) و یک شکل (کهنه ، گشاد و چروک) دارند و از نظر ظاهری شبیه به هم هستند اما یکی از آنها با دیگران متفاوت است.  یکی از زندانی ها در وسط نقاشی هست که قد بلندترین فرد و تنها زندانی بدون کلاه و با موهای زرد رنگ هست. دست های افتاده اش در دو طرف ، خستگی مفرط او را نشان داده و حرکت پای راستش نشان می دهد که قصد خروج از مسیر دایره ای شکل را دارد. این زندانی نشانه ای از خود ونگوک است که می‌خواهد از اسارت در زندان خود آزاد شود. زندان نشانه ای از این دنیا است و نشان می دهد که ونگوگ خود را اسیر زندان این دنیا می داند و تصمیم به رهایی از دور بی پایان در زندان این دنیا دارد ، آنچانکه تنها چند ماه پس از خلق این نقاشی خودکشی کرده و خود را از اسارت زندان دنیا آزاد می کند. زندانی ها نشانه ای از انسان های اسیر شده در زندان اراده سرنوشت هستند که نمی توانند شرایط خود را تغییر دهند.

🔹 سه زندانبان با لباس های به رنگ های سرد و تیره آبی و سورمه ای در کنار حیاط هستند. یکی از آنها لباس های سورمه ای با کلاه چهارخانه قرمز دارد و دست به سینه ، رو به زندانی ها ایستاده و مراقب رفتار زندانی هاست. دیگری که لباس آبی پوشیده و کلاه بلندی دارد و به دلیل ریش سفیدش مشخص است که مردی در سنین بالا است و با دستان به هم چسبیده در پشت کمرش سرگرم گفتگو با زندانبان کناری خودش هست. لباس های تمیز ، تنگ و رنگارنگ آنها نشانه ثروتمند بودنشان و شیوه ایستادنشان ، نشانه ای از خیال راحتشان از شغل و وظیفه بدون دغدغه شان دارد. زندانبان ها نشانه ای از بیماری روانی ونگوگ هستند که زندگی برای زندانی ها را در زندان این دنیا سختتر و طاقت فرساتر کرده اند. تیرگی لباس های آنها نشانه ای از تیرگی زندگی برای نقاش با وجود بیماری روانی اش است. رنگ های سرد و تیره لباس زندانبان ها فضای خفقان آور زندان تحت نگهبانی زندانبان ها را نشان می دهد.

🔹 دو تا پرنده سفید در بالای دیوار وسطی هستند. پرنده سفید نماد آزادی است و این پرنده ها نشانه امید زندانی ها به آزادی است که بالا بودن ارتفاع پرنده ها روی دیوار نشان دهنده نا امیدی زندانی ها از آزادی است.

🔹 چهار تا پنجره بر روی دیوارهای زندان هستند که ارتفاع بسیار بالایی دارند و امکان دسترسی زندانی ها به پنجره ها و فرار از آنها وجود ندارد. پنجره ها نشانه دیگری از آزادی هستند که عدم دسترسی به آنها نشانه عدم امکان آزادی برای زندانی ها و نا امیدی آنها برای رهایی از اسارت است.
سه عدد پنجره در دیوار سمت راست حیاط متعلق به سه عدد زندانبان ایستاده در زیر همان پنجره هاست که رنگ شیشه پنجره ها همرنگ با لباس زندانبان ها آبی رنگ است و یک پنجره بر روی دیوار وسط متعلق به همه ی زندانیان است که آنها را معادل عدد یک در نظر گرفته و برای مجموع آنها یک پنجره طراحی کرده است که در زیر همان پنجره در حال دور زدن هستند.
شکل نیم دایره ای پنجره های قوس دار نشانه دیگری از دور بی پایان اسارت و باور زندانی ها به همیشگی بودن اسارتشان دارد.

ادامه در 👇
تبلیغات فدای ایدئولوژی

#محمد_علی_اصالتی

🔹 ایدئولوژی در کشورهای بسته به گونه ای است که حتی اقتصاد را که مهمترین عامل در زندگی انسانی است ، حذف می کند. این پدیده به گونه عمل می کند که همه موارد موثر در پیشرفت یک جامعه را به شکل منفی تحت الشعاع قرار می دهد. در شرایطی که در کشورهای پیشرفته ، تبلیغات ابزار اصلی برای پیشرفت های اقتصادی به شمار می رود ، در کشورهای همچون کشورهای منطقه خاورمیانه ، تبلیغات تجاری و بهره گیری از روش های اقناعی  فدای اجرای ایدئولوژی می شود . در این حالت ، به تصویر کشیدن بازیگر مرد (بازیگر مرد و نه زن) به همراه لباس در تبلیغ شهر آبی آنقدر مضحک خواهد بود که دیگر ، تبلیغ شامپوی موی سر به شکل شستن سر یک بازیگر خانم از روی روسری مسخره نخواهد بود. در اینچنین کشورهایی  نه تنها حوزه عمومی که خصوصی ترین مسائل مربوط به افراد و گروه ها در حوزه خصوصی شان نیز درگیر معظل دخالت همه جانبه حکومت در مسائل آنها است‌. مالکان رسانه های ضد ملی برای تحمیل ایدئولوژی خود بر توده مردم از ابزار سانسور استفاده می کنند. در زمان تهیه تبلیغات تجاری نیز ، مالک رسانه ، صاحبان تبلیغ را مجبور به پذیرش سانسور کرده و آنها را از فرصت استفاده از اقناع در تبلیغ محروم می کند ، چراکه تغییر نگرش و تغییر رفتار مخاطبان تبلیغ جهت موفقیت در تبلیغات برای صاحب رسانه بی اهمیت بوده و او صرفا به رعایت ایدئولوژی موجود در احکام تعیین شده خود فکر کرده و در عمل ، تبلیغ تجاری را به ابزاری پروپاگاندایی برای تبلیغات سیاسی ایدئولوژیکی خود تبدیل می کند.

@Medialist1
ادامه از 👆

در سکانس دیگری ، در لحظه ای که حسام در حال سیگار کشیدن است ، در حالیکه فرهاد سیگاری نبوده ، اما به دروغ می گوید که سیگاری است و حتی همسرش نیز می گوید فرهاد روزی دو پاکت سیگار می کشد. در ادامه فرهاد به راحتی در اداره مشغول سیگار کشیدن است و پس از آن حسام به داوود نیز سیگار می دهد. در سکانس دیگر ، فرهاد در موقع نشستن روی صندلی ، پاهایش را روی میز گذاشته است ، که نماد سوء تاثیر فرهنگ غرب بر ایران است.

🔹 شخصیت حسام که نماد کشور امریکاست در چندین سکانس در تلاش برای ایجاد تفرقه میان شخصیت های فرهاد و داوود است که نشانه ای از تلاش امریکا برای ایجاد تفرقه میان کشورهای خاورمیانه و ایجاد جنگ بین آنها برای فروش سلاح به آنها می باشد. در سکانس نخودچی خرون ، با دعوت آنها به غیبت کردن در حین خوردن نخودچی به اسم رسم و سنت برره ای ، آنها را به غیبت کردن و ایجاد تفرقه بینشان تحریک می کند. در دیالوگی دیگر ، حسام به فرهاد می گوید : "شما باید بین برریه و برره پایین یکی رو انتخاب کنید". در اولین اثرگذاری تفرقه افکنی حسام میان آن دو ‌، فرهاد ، داوود را به بازی زو نبرده و داوود از این کار فرهاد بسیار ناراحت می شود. در سکانس دیگری ، حسام به فرهاد در مورد داوود می گوید : "من و تو هیچ شباهتی به اون پایین دستی نداریم". همچنین در جای دیگری به او می گوید : "حیف از شما که با این پایین برره ای ها رفت و آمد دارید و سر یه سفره می نشینید ، شما حد و شأن خودتون رو به اندازه پایین برره ای ها پایین آوردید." در سکانس دیگری حسام برای ایجاد تفرقه بین فرهاد و داوود به منظور لغو پیمان کاهش نخود (لغو پیمان کاهش تولید نفت) به داوود می گوید : "بابای فرهاد قیمت نخود را پایین آورده تا کسی نخودای شمارو نخره" ، سپس فرهاد و داوود یکدیگر را متهم به پیمان شکنی می کنند و حسام با ایجاد تفرقه میان فرهاد و داوود ، قیمت نخودهای بالا و پایین برره را پایین می آورد. این موضوع اشاره به ایجاد تفرقه میان کشورهای نفت خیز خاورمیانه توسط امریکا در مسأله کاهش قیمت نفت دارد. تلاش حسام در ایجاد تفرقه تا جایی پیش می رود که دو شخصیت فرهاد و داوود به یکدیگر توهین نژادی کرده و در شروع جنگ برره با هم دعوا کرده و بین برره بالا و پایین جنگ می شود.

🔹 در یک سکانس شخصیت داوود می گوید : "برریه ای ها می آیند نخود را که محصول کار ما هست از برره می خرند ، آن را کنسرو می کنند و به دو برابر قیمت به ما می فروشند" این دیالوگ اشاره به استعمار اقتصادی کشورهای خاورمیانه توسط امریکا در خرید محصولات خام و فروش کالاهای تولید شده توسط نظام سرمایه داری در غرب به کشورهای خاورمیانه دارد.

🔹 در یک سکانس حسام به برره ای ها می گوید : " من اومده ام یه پیام خیلی بزرگ را به شما برره ای ها بدم ، دعوا را کنار بگذارید ، صلح و دوستی داشته باشید ، تا کی دعوا و جنگ ؟" در سکانس دیگر ، شخصیت پدر حسام می گوید : "به عنوان بزرگترین عضو کل دره برره (اشاره به ابرقدرت بودن امریکا) و محافظ منطقه (ادعای غرب در حفاظت از خاورمیانه) از شما درخواست می کنم با هم جنگ نکنید و با هم دوست باشید" در سکانس دیگر پدر حسام به پدر فرهاد و پدر داوود می گوید : "من به خاطر دفاع از کل منطقه عرضی برره (خاورمیانه) ، و دفاه از مردم مظلوم دره بالا و پایین حاضرم کل نخودای (نفت) عنکبوتو هپاتیتو شمارو بخرم" این سه سکانس به شعارهای بشر دوستانه امریکا در مقابل کشورهای جهان سومی به ویژه خاورمیانه طعنه زده و به مخاطب اعلام می کند که برخلاف شعار صلح و دوستی در پی ایجاد تفرقه و جنگ بین دیگر کشورها است.

🔹 در سکانس مفهومی دیگر ، در هنگام بازی زو ، حسام قواعد بازی را زیر پا گذاشته و اقدام به لگد زدن به رغیب خود کرده و می گوید : "ما حتی تو شطرنج هم لگد می زنیم." این دیالوگ به پایبند نبودن امریکا به قوانین بین المللی و نقض آنها و بهره گیری از اقدام نظامی در مقابل رقبای سیاسی خود اشاره می کند.

🔹 در سکانس دیگری پدر فرهاد در رابطه با حسام به فرهاد می گوید : "به دنبال منافعشان هستن و چشم باباش دنبال نخود بالا برره است" این دیالوگ به منفعت طلبی امریکا در روابط سیاسی خود با کشورهای خاورمیانه اشاره کرده و از نگاه امریکا به نفت خاورمیانه صحبت می کند.

🔹 در یک سکانس حسام به سپهر می گوید : "عادت دارم هر جا میرم اونجارو اشغال می کنم" و در ادامه حسام اتاق فرهاد را اشغال کرده و او را تو اتاق خودش راه نمی دهد. همچنین حسام در جایی دیگر در میان دیالوگ هایش می گوید : "پیش به سوی فردایی روشن زیر سلطه ..." این دو سکانس اشاره مستقیم به استعمار فیزیکی و تحت سلطه گرفتن کشورهای جهان سومی خاورمیانه توسط امریکا دارد.

پ ن : یادداشت زیر ، صرفا تحلیل نشانه شناسی محتوای سریال بوده و خالی از هرگونه نظرات شخصی نویسنده است.

@Medialist1
نشانه شناسی سریال طنز "پاورچین" ، قسمت "محرمانه برره"

محمد علی اصالتی

🔹 سازنده سریال طنز پاورچین در این قسمت از سریال با قراردادن نشانه های ضمنی در اثر به رابطه سیاسی میان کشورهای نفت خیز خاورمیانه و امریکا پرداخته است. در این قسمت از سریال ، سرزمین خیالی برره نشانه خاورمیانه و برریه نشانه امریکا است. مناطق بالا و پایین برره نشانه ایران و دیگر کشورهای نفت خیز همسایه در حال منازعه با ایران همچون عراق و عربستان و یا دیگر کشورهای عربی خاورمیانه هستند.

🔹 در سکانس مذاکره به عنوان اصلی ترین سکانس سریال ، شخصیت پدر نظام (نماینده امریکا) در مذاکره با شخصیت های پدر فرهاد (نماینده ایران) و پدر داوود (نماینده دیگر کشور عربی) به تفاهم می رسد که در ازای دریافت نخود ، انواع چوب و چماق تحویل دهد. نخود به عنوان اصلی ترین محصول تولیدی برره نشانه ای از نفت به عنوان اصلی ترین محصول تولیدی کشورهای خاورمیانه بوده و چوب و چماغ نشانه سلاح هستند که امریکا در ازای دریافت نفت پرداخت می کند. شخصیت پدر نظام در این سکانس با ظاهری سرشار از نشانه های غربی به تصویر کشیده شده است تا به سادگی در ذهن مخاطب ، کشور امریکا را تداعی کند. موهای رنگ شده ، پاپیون و سیگار برگ نشانه های غربی ساخته شده برای شخصیت پدر نظام به جهت ایجاد نشانه کشور امریکا است.

🔹 فیلم ساز در ابتدای فیلم با قراردادن چندین نشانه در دیالوگ ها به معرفی شخصیت ها و محل ها به عنوان نشانه های مدنظر خود در سریال می پردازد. شخصیت فرهاد در دیالوگی راجع به برره و نخود می گوید : " اقتصاد برره اقتصاد نخودیه ، ما خیلی صادرات دیگه ای نداریم ، اقتصاد ما روی نخود می چرخه یعنی صادرات دیگه مون خیلی محدوده." فیلمساز در این دیالوگ در همان ابتدای سریال مشخص می کند که برره نشانه ایران بوده و نخود نشانه نفت است. فیلمساز در این دیالوگ به اقتصاد تک بعدی نفت در ایران اشاره کرده و از کمبود تولیدات و صادرات محصولات غیر نفتی صحبت می کند. کاراکتر فوق در ادامه می گوید : " اقتصاد ما بر اساس نخود بنا شده است ، پدران ما [در برره بالا و پایین] با هم صحبت کرده و تولید نخود را کم کردند و به همین دلیل قیمت نخود بالا کشیده است." این دیالوگ اشاره به توافق کشورهای نفت خیز خاورمیانه در کاهش تولید نفت و افزایش قیمت آن را دارد.

🔹 در سکانس معرفی حسام ، شخصیت داوود ، حسام را پسر کدخدای برریه معرفی می کند. در اینجا کدخدا معرف و نشانه کشور ایالات متحده است که به عنوان کدخدای جهان شناخته می شود. در سکانسی دیگر ، فرهاد در توصیف برریه می گوید : "برریه جایی در غرب دره برره است که خوش آب و هواست ، فرودگاه داره ، سینما داره ، مردمش پل دارن ، بزرگترین کارخونه کنسرو نخود کشور اونجاست." کلمه "غرب" اشاره مستقیم به امریکا و توصیفات همگی نشانه ای از پیشرفت های اقتصادی امریکا در مقابل کشورهای جهان سومی در خاورمیانه است. همچنین فرهاد نیز که مهندس است در دبیرستانی در برریه درس خوانده است که این موضوع اشاره به بورسیه شدن مردم خاورمیانه در دانشگاه های امریکا دارد.

🔹 در سکانس ورود حسام به سریال ‌، پس از معرفی داوود به عنوان شهروندی از برره صفلا (و نه برره اولیا) ، حسام از روبوسی با او خودداری می کند. این رفتار شروع رفتارهای تحقیر آمیز از سوی حسام بر داوود و فرهاد است که نشانه تحقیر کشورهای خاورمیانه از سوی امریکا است ، که در ادامه نیز با تحقیر کردن فرهاد به عنوان فردی خنگ ، به تحقیر کشورهای خاورمیانه به عنوان کشورهایی جهان سومی ادامه می دهد. در یک سکانس گفته می شود که ساکنان برره برای رفتن به برریه باید انگشت نگاری شده و ویزا دریافت کنند. این دیالوگ به تحقیر ساکنین کشورهای خاورمیانه توسط امریکا در مسأله دریافت ویزا برای ورود به امریکا و بی اعتمادی امریکا به مردم کشورهای خاورمیانه اشاره می کند.

🔹 در سکانس معرفی حسام ، روبوسی حسام با شخصیت های خانم را به عنوان بخشی از فرهنگ غربی در امریکا نشان می دهد. در چندین سکانس ، فیلمساز نفوذ فرهنگی امریکا بر فرهنگ مردم کشورهای خاورمیانه از جمله مردم ایران را به تصویر می کشد. در سکانس اجرای گروهی موسیقی ، اجرای نوعی موسیقی ساختگی شبیه به موسیقی رپ غربی ، نشانه ای از امپریالیسم فرهنگی امریکا و نفوذ موسیقی غرب بر مردم کشورهای خاورمیانه است. همچنین عوض کردن شیوه خوردن غذای محلی برره ، که جزو خطوط قرمز برره ای ها به حساب می آید ، نفوذ حسام بر برره ای ها ، به عنوان نفوذ فرهنگی امریکا بر ایران در سبک زندگی مردم ایران است.

ادامه در 👇
آزادی در پوشش زنان از منظر "نوال السعداوی"

محمد علی اصالتی

🔹 نوال السعداوی ، نویسنده فمنیست مصری ، آزادی پوشش در هر دو نوع "حجاب" و "برهنگی" را نقد کرده و هر دو را "توهم آزادی" می داند. او معتقد است کلمه آزادی می تواند بسیار گمراه کننده بوده و یک توهم باشد ، به طوری که زنان احساس می کنند آزادند اما در حقیقت آزاد نیستند. نوال السعداوی حجاب را بردگی در مقابل ایدئولوژی دانسته و انتخاب حجاب را متاثر از ایدئولوژی می داند. همچنین برهنگی به عنوان آزادی در انتخاب پوشش را بردگی زنان در مقابل تبلیغات نظام سرمایه داری دانسته و آزادی در انتخاب پوشش برای زنان را ، صرفا در پوشش زنان ، همچون پوشش مردان (بدون حجاب و بدون برهنگی) می داند.

🔹 نوال السعداوی می گوید : زنان با حجاب در مورد انتخاب حجاب می گویند : (ما آزادیم و آزادانه حجاب را انتخاب می کنیم.) اما این آزادی نیست ، توهم آزادی است. در واقع او معتقد است زن ایدئولوگ در انتخاب حجاب آزاد نبوده و تنها به دلیل اعتقاد به ایدئولوژی مجبور به انتخاب حجاب شده و در صورت عدم اعتقاد به ایدئولوژی هرگز پوشش حجاب را انتخاب نمی کرد ، او حجاب را آزادانه انتخاب نکرده ، بلکه ایدئولوژی او را مجبور به انتخاب کرده است.

🔹 نوال السعداوی همچنین ، نقطه مقابل حجاب ، یعنی برهنگی را نیز نقد کرده و معتقد است زنان برهنه نیز در توهم آزادی هستند‌. او می گوید وقتی از زنان برهنه و آرایش کرده می پرسیم : چرا برهنه هستید ؟ می گویند : (ما آزادیم و آنطور که دلمان بخواهد آزادانه لباس می پوشیم.) اما این نیز آزادی نیست ، این هم توهم آزادی است ، آرایش هم نوع دیگری از حجاب و همان حجاب پست مدرن است. او زنان برهنه را برده تبلیغات نظام سرمایه داری دانسته و معتقد است آنها بدون اینکه بدانند ابزار نظام سرمایه داری برای فروش کالاها هستند‌. نوال السعداوی در کتاب "چهره عریان زن عرب" می گوید : نظام سرمایه داری همواره مملو از کالاهایی است که باید بفروش برساند و زوایای مختلف بدن زن که ذوق مخاطبان جدید را در این راه بر می انگیزد [بهترین کالا برای این هدف است.] این مسئولیت بزرگ نظام سرمایه داری است که زنان و جنسیت را به عنوان عناصر اصلی فعالیت فروش تولیدات خود در فیلم ها ، تلويزيون ، مجلات ، كتاب ها و آگهی های تبلیغاتی مورد استفاده قرار می دهند [تا به کمک جنسیت زنان کالای خود را به فروش برسانند. زنان در جوامع تحت سیطره نظام های سرمایه داری] در جستجوی جدیدترین مدهای لباس و آرایش بوده و با خبر نیستند که چگونه از جوهر انسانی تهی شده و خود را به اشیا و یا حتی اجزائی از اشیا ، بدل کرده اند. آنان دیگر انسان های کاملی نیستند بلکه در زیر فشار بی وقفه جامعه سرمایه داری به کالاهای صرف بدل شده اند. تحولات نظام سرمایه داری باعث شده است که زنان ، آن مضمون اصلی شخصیت خود را از دست داده و از خصائل انسانی خود تهی شده و به یک شی تبدیل شوند
@medialist1
ادامه از 👆

🔹 پیدا شدن بنجامین توسط کوئینی در جلو درب خانه سالمندان ارتباط معنایی میان سن جسمی بنجامین و خانه سالمندان را نشان داده و فداکاری کوئینی در پذیرش سرپرستی بنجامین پیر را به تصویر می کشد. نام کوئینی queenie برگرفته از Queen به معنی ملکه است که فیلم با قرار دادن این اسم بر روی مادر بنجامین مقام ملکه را برای مادر به تصویر کشیده است. عشق مادری کوئینی به بنجامین به حدی است که وقتی بنجامین به خاطر جا موندن از قطار شهری ، شب دیر وقت به خونه می رسد ، کوئینی به او می گوید : " نگرانت شدم ، داشتم سکته میکردم " و سپس گریه می کند. همچنین سیاه پوست بودن کوئینی نیز در توضیح بی اهمیت بودن نژاد انسانها و در راستای به تصویر کشیدن زیبایی روابط انسانی فارغ از مسائل نژادی گنجانده شده است.

🔹 در چند صحنه از فیلم ، دیزی با پدیده های رنگ زرد دیده می شود. اسم دیزی (Daisy) به معنای گل آفتابگردان (رنگ زرد) نیز ارتباط میان دیزی با رنگ زرد را نشان می دهد. رنگ زرد در امریکا نماد عشق است. دیزی در جلوی باشگاه رقص به همراه بنجامین از تاکسی زرد رنگ پیاده می شود. بنجامین نیز در موقع رفتن به تالار نمایش رقص برای اهدای گل و ابراز علاقه به دیزی از تاکسی زرد رنگ پیاده می شود. همچنین در لحظه تصادف در پاریس نیز دیزی کت رنگ زرد به تن داشته و با تاکسی زرد تصادف می کند. پس از آن دیزی با لباس سفید در بیمارستان بستری است. پوشیدن لباس زرد پیش از تصادف و مواجه دیزی با بنجامین با لباسی غیر از رنگ زرد نشانه پایان موقتی عشق میان دیزی و بنجامین است. دیزی به دلیل شکستگی پا و محرومیت ابدی از رقص باله دچار افسردگی شده و بر خلاف میل اش حاضر به پذیرش بنجامین در زندگی اش نیست. اما همین پای شکسته مرز ارتباط مجدد دیزی و بنجامین است. دیزی در اولین ارتباطش پس از ازدواج با بنجامین ، ساپورت خود را پایش بیرون می آورد ، دوربین بر روی اثر به جا مانده از بخیه های عمل شکستگی پای دیزی زوم می کند. این نمای بسته نشانه شروع مجدد ارتباط عاشقانه میان دیزی و بنجامین است. همچنین وقتی کارولین در هنگام نوزادی در بغل بنجامین است و دیزی از پنجره آنها را تماشا می کند ، بادکنک زرد رنگ از دست او به آسمان رها می شود ، بلافاصله در سکانس بعدی بنجامین برای مدت بسیار طولانی دیزی را رها کرده و به هند می رود. بادکنک زرد رنگ به هوا رفته نشانه جدایی مجدد بنجامین و دیزی است

🔹 داستان فیلم ، از تولد بنجامین در شب جشن پایان جنگ جهانی اول تا طوفان کاترینا را روایت می کند. جنگ نماد مرگ و پایان جنگ مساوی با شروع زندگی دوباره است. طوفان نیز نماد مرگ است. در این صورت داستان فیلم از تولد بنجامین در روزی که مرگ پایان یافته و زندگی شروع شده است شروع می شود و با مرگ پایان می یابد. این مساله اشاره می کند که پس از هر مرگی شروع دوباره زندگی دیگری خواهد بود و برای هر شروعی پایانی به نام مرگ خواهد بود. در انتهای فیلم نیز ، ساعت ایستگاه قطار که پس از طوفان کاترینا در انبار به روی زمین افتاده همچنان حرکت کرده و رو به عقب می چرخد. ساعت با حرکت معکوس نمادی از زندگی و طوفان نمادی از مرگ است. حرکت معکوس ساعت (زندگی) پس از پایان طوفان (مرگ) کاترینا القا می کند که پس از مرگ ، زندگی به شکلی دیگر ادامه داشته ، آنچنانکه پس از طوفان نیز همچنان زندگی در جریان بوده و ادامه دارد. در اینجا نیز فیلم در تلاش برای تبلیغ تفکر زندگی پس از مرگ برای مخاطبان است. روایت داستان توسط خود بنجامین از طریق دفترچه خاطراتش نیز تاکید فیلم بر جاودانگی انسان پس از مرگ اوست.

🔹 در داستان بنجامین باتن ، بنجامین قهرمان داستان (پروتاگونیست) است ، اما هیچ آنتاگونیستی (ضد قهرمان) در مقابل او برای رسیدن به هدفش وجود ندارد ، زیرا بنجامین اساسا هدفی جز یک زندگی عادی در کنار دیزی ندارد. در این شرایط تنها معضل او برای یک زندگی عادی ، بیماری پیری معکوس او هست ، آنچنانکه تنها مدت ‌کوتاهی از عمر خود (نزدیک به دو سال) در کنار دیزی زندگی کرده و همواره قبل از ازدواجش با دیزی و یکسال پس از تولد کارولین از زندگی در کنار عشقش محروم بود.

🔹 بنجامین دو بار دوران نوزادی را می گذارند و هر بار یک عاشق از او نگهداری می کنند ، یکبار در آغوش مادرش کوئینی ، و بار دیگر همسرش دیزی که او نیز این بار در نقش یک مادر عاشق از بنجامین مراقبت می کند تا در انتها در آغوش همسرش دیزی همچون آغوش یک مادر از دنیا می رود.

🔹 این فیلم مجموعه ای از پارادوکس های یک زندگی غیر طبیعی را به تصویر می کشد. به دنیا آمدن نوزادی به چهره یک پیر ، نگهداری کودک در خانه سالمندان ، سرپرستی کودک سفید پوست توسط پدر و مادر سیاه پوست ، جوان شدن به مرور زمان و مرگ در دورانی به شکل نوزاد. این تضادها در فرم ظاهری فیلم روایتگر تضادها در بطن زندگی انسان است.

@medialist1
نشانه شناسی فیلم "مورد عجیب بنجامین باتن"

محمد علی اصالتی

🔹 فیلم بنجامین باتن در تلاش برای تبدیل پدیده ذهنی زمان به زندگی مادی انسان است. بنجامین باتن ، فیلمی سمبولیسم در راستای اثرگذاری زمان بر زندگی آدمی است. در این فیلم ، پدیده زمان به عنوان عنصر اصلی فیلم در سراسر فیلم وجود داشته و همه پدیده های مرتبط با زندگی انسان را تحت تاثیر زمان نشان می دهد. نمادهایی مانند ساعت ، مرغ مگس خوار ، طوفان کاترینا ، و تصادف دیزی در جهت تعریف پدیده زمان از نگاه فیلم عمل می کنند که بیشتر این نمادها در راستای تعریف حرکت معکوس زمان به کار گرفته شدند.

🔹 تصادف دیزی با تاکسی ، تاثیر زمان بر روی زندگی انسان را نشان می دهد. به گفته خود بنجامین اگر فقط یکی از اون اتفاق های قبل از تصادف یه جور دیگه می افتاد و زمان صورت گرفتن یکی از اون عمل ها تغییر می کرد ، دیزی و دوستش از خیابون رد شده بودن و تاکسی از کنارشون رد می شد و تصادف دیزی با تاکسی اتفاق نمی افتاد.

🔹 ساعت ، اصلی ترین نماد فیلم است. در سکانس های ابتدایی فیلم ، آقای گاتو ، مرد ساعت ساز ، که تنها پسرش را در جنگ جهانی از دست‌ داده ، از ساعت بزرگی که برای ایستگاه قطار ساخته رونمایی می کند . او با ساخت این ساعت که عقربه هایش بر عکس حرکت کرده و زمان رو به عقب را نشان می دهد ، آرزو می کند زمان به عقب برگردد تا پسرش زنده شود و زندگی کامل داشته باشد. این ساعت دلالت بر مرگی دارد که از سمت طبیعت بر انسان تحمیل می شود. ساعت نماد زمان است و نمایش چندین باره ساعت در فیلم ، نشانه ای از گذشتن زمان است. همچنین ساعت نشانه ای از زندگی بنجامین است که زمان برای او برعکس بوده و از پیری به سمت جوانی حرکت می کند. نام بنجامین که مخفف آن بن می شود ، نشانه ای از ساعت بیگ بن بوده که نشان می دهد خود بنجامین نماد زمان است. زمان ، وسیله حرکت به سمت پیری و رسیدن به مرگ است و حرکت معکوس ساعت ، حرکت به سمت جوانی و زندگی است. در شرایطی که همه آدمها با گذشت زمان و رسیدن به پیری به مرگ می رسند ، برای بنجامین ، مرگ بازگشت به عقب و بازگشت به پیش از تولد توصیف می شود. آنچنانکه بنجامین با رسیدن به نوزادی به مرگ می رسد. در فیلم بنجامین ، همه افراد همچون یک ساعت ، دائم در حال چرخش بوده و به سمت انتهای خود ، مرگ ، حرکت می کنند تا دوباره پس از مرگ حرکت جدید را شروع کنند. این حرکت به سوی مرگ می تواند از نوزادی به سمت پیری یا همچون بنجامین ، حرکتی پارادوکسیکال ، از پیری به سمت نوزادی باشد ، اما در انتها پایان همه چیز مرگ است تا شروعی دوباره تا بی نهایت. بنجامین نیز در مسیر زندگی اش ، با گذشت زمان ابتدا مادرش ، مربی پیانواش ، کاپیتان مایک و هم رزمانش در کشتی ، پدرش و در انتها کوئینی ، نامادری اش را از دست می دهد و در پایان مسیر دو سال پس از مرگ خود ، همسرش دیزی به سوی مرگ می رود.

🔹 یکی دیگر از نماد های فیلم ، سمبل پرنده مرغ مگس خوار است. این نماد در دو سکانس حضور دارد ، یکی پس از مرگ کاپیتان مایک و همکارانش در کشتی جنگی ، و دیگری زمانی که دیزی در حالت احتضار ، در بستر مرگ قرار داشته و به مرگ نزدیک است. این پرنده در هر دو سکانس در لحظه مرگ ظاهر شده است که نشان می دهد این پرنده در فیلم حامل پیامی در رابطه با مرگ است. مرغ مگس خوار پرنده‌ای است که می‌تواند به عقب پرواز کند که این همان نماد بازگشت زمان به عقب است که زندگی رو به عقب بنجامین را نشان می دهد. کاپیتان مایک کلارک در جمع دوستانش در مورد مرغ مگس خوار توضیح داده و با دستانش نشان می دهد که شکل حرکت بال های مرغ مگس خوار شبیه علامت ∞ است
و سپس از بنجامین می پرسد عدد 8 در ریاضی نماد چیست و بنجامین می گوید : بی نهایت. علامت ∞ نشانه بی نهایت و ابدیت است.  به همین دلیل ، در این فیلم ، مرغ مگس خوار ، نماد " بی نهایت و ابدیت " است. این مساله بیانگر این مفهوم است که مرگ پایان همه چیز نیست و انسان حضوری جدید و ابدی و بی نهایت پس از مرگ خواهد داشت. فیلم بنجامین با نگاهی ایدئولوژیک به مرگ با استفاده از نماد مرغ مگس خوار در تلاش برای تبلیغ تفکر زندگی پس از مرگ برای انسان و القاء زندگی دوباره انسان پس از مرگ برای مخاطبانش است.

🔹سمبل دیگر در فیلم ، طوفانی است که از ابتدای فیلم چندین مرتبه در بیمارستان به آن اشاره می شود. زیر نویس اخبار هواشناسی در تلویزیون می نویسد که این گرد باد عظیم طوفان کاترینا هست. همچنین نشان دادن تاریخ فیلم در سال ۲۰۰۵ نیز مشخص می کند که این طوفان ، طوفان کاترینا است. کاترینا ، طوفانی است که در نیمکره شمالی در خلاف جهت عقربه های ساعت چرخیده و حرکت می کند. این نماد نیز اشاره به بر عکس بودن زمان در داستان فیلم را دارد.

ادامه در 👇
ادامه از 👆

🔹 هربرت اسپنسر نیز معتقد است که مد یکی از خصایص همرنگی با جماعت است که سعی می کند مردم را با همدیگر همرنگ کند. او معتقد است مد موجب شباهت به اشخاص طبقه بالاتر می شود. در واقع مد نوعی تقلید ناشی از رقابت است. در واقع اسپنسر هم همچون وبلن معتقد است که مردم در طبقه متوسط جامعه برای شباهت به اشخاص طبقه بالاتر به سراغ مد می روند.

🔹 جرج زیمل ، جامعه شناس بزرگ ، نیز اعتقاد بر دوگانه بودن کارکرد مد در جامعه دارد. زيمل ، معتقد است مد هم ميل همرنگی با ديگران را ارضاء می كند و هم ميل به متمايز بودن از ديگران را. بنابراین مد ، پدیده است که از یک سو میان همرنگی با دیگران است و از سوی دیگر تمایل به خاص بودن دارد.

🔹 بر این اساس جامعه ایران با دو گروه از اسامی برای نسل جدید مواجه شده است. در این دو گروه ، با دو وجه متفاوت از فرهنگ مد روبرو هستیم. گروهی که به دلیل تغییرات فرهنگی ایجاد شده در جامعه از اسامی سنتی و ایدئولوژیک عبور کرده و تحت تاثیر مد رایج در فرهنگ جامعه قرار گرفته و متمایل به پیروی کردن از مدهای اسمی هستند (اسامی که قبلا بسیار کم استفاده می شدند اما امروزه رایج شده اند) و گروه دوم که متقابلا مد را تنها به عنوان متمایز بودن انتخاب کرده و مد را در تمایز از سایرین در انتخاب اسم می بینند. این گروه (اسامی تک جدید) هر چند در ظاهر از تمایز در اسم استفاده کرده اند ، اما در عمل از وضعیت همرنگی با جماعت پیروی کرده و از سیستم شباهت در اسامی استفاده کرده اند. در واقع این گروه نیز از مدهای اسمی تبعیت کرده و از اسامی شبیه به هم استفاده کرده اند. این شباهت در تک بودن اسامی ست. همه این اسامی یک ویژگی مشترک (مد) دارند و آن ویژگی تک بودن اسمشان هست. اگر در گذشته مد در شبیه بودن اسم و استفاده از اسامی شبیه به هم بود ، امروز مد در شبیه بودن شکلی از اسامی و شباهت همه آنها در تک بودن آن اسم هاست. تک بودن وجه مشترک همه این اسامی و ویژگی مد بودن آنهاست. از این رو در جامعه امروز ایران ، نام گذاری به شیوه جدید ، بر مبنای مد ، خود را به دو شکل همزمان همرنگی با دیگران و متمایز بودن از دیگران نشان داده است.

@medialist1
ظهور اسامی جدید برای نوزادان در جامعه امروز ایران

#محمد_علی_اصالتی

🔹 در طی سال های اخیر و به ویژه در دهه حاضر شاهد حضور اسامی جدید برای نوزادان در جامعه ایران هستیم . این گروه از اسامی به طور کلی شامل دو دسته اصلی می شوند . گروه اول نام هایی هستند که میزان استفاده از آنها در گذشته بسیار بسیار کم بوده و جزء اسامی رایج به حساب نمی آمدند ، تا جایی که شاید تا به حال این اسامی را نشنیده بودیم ، اما در سال های اخیر مورد استفاده بیشتری پیدا کرده اند. گروه دوم اسامی هستند که نه تنها در گذشته هرگز نشنیده بودیم بلکه این اسامی در زمان حاضر هم رایج نبوده و مورد استفاده بسیار محدودی داشته و عملا یک اسم تک به حساب می آیند.

🔹 در هر جامعه ای انتخاب نام برای نوزادان و شیوه نام گذاری ، متأثر از وضعيت فرهنگ عمومی آن روز آن جامعه است. این وضعیت فرهنگی متاثر از زمينه های اجتماعی ، مذهبی ، اقتصادی و سياسی است. نام گذاری نوزادان ، خود يک عمل فرهنگی است. به همین دلیل عوامل اجتماعی و فرهنگی بر انتخاب نام موثر هستند. تکرار در استفاده از مجموعه ای از اسامی سبب ایجاد فضایی در جامعه می شود که خود سبب می شود فرهنگ عمومی جدیدی در جامعه ایجاد شود.
نام گذاری افراد در يک جامعه نشان دهنده تمایل افراد جامعه به فرهنگ مدرن و یا فرهنگ های سنتی در انتخاب اسامی برای نوزادان است.

🔹 تغيير و تحول نام های افراد در یک جامعه نشان دهنده فرآيند تغييرات اجتماعی و فرهنگی است. رویدادهای اجتماعی و رویکردها و نگرش های عمده افراد در یک جامعه در هر دوره ای بر تمایل افراد آن جامعه بر نام های جدید و عدم رغبت بر اسامی قدیمی تر تأثير مي‌گذارد. در دهه های گذشته ، فرهنگ نامگذاری ايرانيان تاثیر پذیری مستقیم از باورهای دینی و مذهبی مردم در جامعه مذهبی آن زمان ایران را داشت ، در شرایطی که در گذشته سنت ، ارزش ها ، شخصیت ها و اسطوره های مذهبی در انتخاب اسامی نوزادان مؤثر بوده اند ، امروزه اسامی شخصيت های مهم ایرانی و سنبل های ملی و همچنین مسأله آهنگ نام و علاقه به انتخاب اسامی خوش آوا ، اولویت بالاتری نسبت به باورهای مذهبی پیدا کرده و از نام های مورد علاقه و محبوب نسل جدید گشته است.
اسامی جدید به دلیل ویژگی های ظاهری مثل خوش آوایی ، تلفظ و آهنگ زیبا و شادابی و طراوت در بیان و همچنین به این دلیل که اکثرا معنای زیبایی دارن ، بیشتر مورد استقبال قرار گرفته اند.

🔹 رونالد اینگلهارت ، استاد دانشگاه میشیگان ، معتقد است نفوذ ارزش ها و گرایش های جدید در نسل های جوانتر ، نتیجه جهان بینی متفاوت آنهاست که این جهان بينی با توجه به تجارب كلی آنها در زندگی خودشان شكل می گيرد. اينگلهارت معتقد است دگرگونی فرهنگی ، بازتاب دگرگونی های اقتصادی ، تكنولوژيكی ، سياسی و اجتماعی است. از این رو دگرگونی های اقتصادی ، تکنولوژیکی و سیاسی در جامعه ما سبب دگرگونی در فرهنگ و جهان بینی متداول در جامعه امروز ایران شده است.

🔹هربرت بلومر (جامعه شناس مشهور) مد را فرآیندی از انتخاب های جمع آوری شده می داند. تاثیر پذیری از این جریان در واقع معرف ظهور شکل جدیدی از مد به نام مدهای اسمی هستند که دربرگیرنده تغییر و تازگی است.

🔹 ویلسون (جامعه شناس معاصر) معتقد است صنعت مد به عنوان یک بافت ، ارگانیسم های فرهنگی و اجتماعی را در برگرفته و برای دنیای معاصر که حجم انبوهی از ارتباطات ، مدرنیته و ظواهر را دارد، بسیار ضروری شده است.

🔹 تورشتایم وبلن ، مد را وسیله ای برای این می داند که افراد نشان دهند ثروتمند و با شخصیت و یا دارای اندیشه های به خصوصی هستند. از این رو وقتی مدی در جامعه شکل می گیرد ، ابتدا ثروتمندان و اقشار طبقه بالا به سراغ این مد جدید می روند ، چرا که مد قدیمی دیگر آنها را از طبقات دیگر جامعه متمایز نمی کند. اقشار طبقه بالا برای برتری جویی و متمايز كردن خود از ديگر اقشار ، دست به ابتكارهايی در تغییر مد می زنند. از جمله تغيير در لباس و وضع ظاهر و نام فرزندان. در مقابل ، ديگر اقشار جامعه نیز برای همانند سازی به سمت تغيير و هماهنگ سازی با قشر بالای جامعه پيش می روند.
بر این اساس در جامعه امروز ایران ، فرهنگ نامگذاری به عنوان یک وسیله ارتباطی برای نشان دادن تمایزات اجتماعی ابتدا در طبقه بالای جامعه شروع شد. ابتدا اقشار بالادست به سراغ تغییر در اسامی رایج رفته و برای متمایز کردن خود اسم های تک را برای فرزندان خود انتخاب کردند. به مرور اقشار پایین دست جامعه نیز در مواجه با چنین اسامی جدیدی ، برای همانند سازی خود به سمت چنین اسامی گرایش پیدا کردند.

ادامه در 👇
بازنمایی کازماپولیتانیزم در موسیقی ، تحلیل آهنگ " تصور کن " اثر سیاوش قمیشی

محمد علی اصالتی

🔹 مکتب جهان وطنی
(Cosmopolitanism)
بیان می کند که همه جهان وطن مشترک انسان ها است و همه انسان ها شهروند جهان و متعلق به تمام نقاط مختلف جهان بوده و اعضای یک جامعه هستند. در واقع همه مردم جهان باید بدون وابستگی قومی و ملی و تفاوت های نژادی ، خود را هموطن یکدیگر و همه جای دنیا را وطن خود بدانند. این مکتب نقطه مقابل تفکرات شونیسم (وطن پرستی افراطی) و ریسیسم (نژاد پرستی) است. در یک جامعه جهان وطنی افراد از مکان های مختلف و با گرایش های مختلف قومی ، فرهنگی و مذهبی با وجود تفاوت اعتقادی خود در مذهب و سیاست در کنار هم زندگی می کنند و با یکدیگر تعامل و روابط متقابل دارند. امانوئل کانت ، فیلسوف آلمانی قرن هجدهم ، دنیایی جهان وطنی را ترسیم می کند که در آن ارتش ها تعطیل شده اند و انسان ها تحت یک نهاد جهانی اداره می شوند. کانت در مقاله "صلح دائمی ، طرحی فلسفی" مکتب جهان وطنی را یک اصل برای کمک به جامعه جهانی برای دستیابی به صلح دائمی و پایدار معرفی می کند. همچنین این مکتب نسبت به سلطه و حکم فرمایی بشر بر طبیعت انتقاد کرده و خواستار حفاظت از محیط زیست در برابر اثرات جانبی منفی تکنولوژی است.

🔹 آهنگ تصور کن ، اثر سیاوش قمیشی که اقتباسی از آهنگ تصور کن ( Imagine ) ترانه جان لنون ، خواننده انگلستانی است ، به ترسیم یک جامعه جهان وطنی آرمان شهری می پردازد. این اثر به مخاطب خود توصیه می کند که جهانی عاری از مرز ، جنگ ، ارتش ، پلیس ، زندان و دیکتاتور را تصور کرده تا بتوانند در جامعه ای آزاد ، آباد و برابر ، فارغ از تفاوت های نژادی و مذهبی ، خوشبخت زندگی کنند.

🔹 آهنگ تصور کن با جمله "بدون مرز و محدوده ، وطن یعنی همه دنیا" اساسی ترین بخش خود را به معرفی تفکر جهان وطنی و مقابله با تفکرات نژاد پرستی و وطن پرستی افراطی می پردازد و جهان را جامعه بدون مرز ملت ها ، و وطن انسان ها را همه دنیا معرفی می کند.

🔹 این آهنگ با جملات "تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته" و "تصور کن تو می‌تونی بشی تعبیر این رویا" هر چند به یوتوپیا بودن این تفکر در دنیای امروز اذعان می کند اما بیان می کند که با خواست مردم جوامع ، تحقق تفکر جهان وطنی امکان پذیر است.

🔹 این اثر در جمله "کسی آقای عالم نیست ، برابر با هم اند مردم" نسبت به شرایط حکمرانی در جوامع تحت حاکمیت توتالیتاریسم انتقاد کرده و برابری همه مردم در یک جامعه دموکرات را تصور می کند

🔹 آهنگ تصور کن در جمله "نه بمب هسته‌ای داره ، نه بمب افکن نه خمپاره ، دیگه هیچ بچه‌ای پاشو روی مین جا نمی زاره" به ساخت سلاح های کشتار جمعی و مرگ و میر و مجروحیت های ناشی از جنگ برگرفته از تعصبات نژادی و ایدئولوژیکی انتقاد کرده و با جمله "تمام جنگای دنیا ، شدن مشمول آتش‌بس" آرزوی از میان رفتن ارتش ها و پایان جنگ برای انسان ها را دارد.
همچنین این اثر در جملات "تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه ، اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سرمه" نسبت به شرایط آزادی بیان در جوامع غیر دموکرات و رفتار پلیس با شهروندان معترض انتقاد کرده و جملات "جهانی را تصور کن ، بدون نفرت و باروت ، بدون ظلم خود کامه ، بدون وحشت و تابوت" و "جواب هم صدایی ها پلیس ضد شورش نیست" نسبت به ظلم و قدرت زورگویی حکومت ها به شهروندانشان در مقابل آزادی بیان آنها اعتراض می کند و در ادامه در جمله "تصور کن جهانی را که توش زندان یه افسانه س" خواستار جوامع عاری از زندان و نیز آزادی برای همه شهروندان جهان هست.

🔹 این آهنگ در جملات "جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخته خوشبخته" و "جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست" خوشبختی انسان ها را در مقابله با کاپیتالیسم ، ریسیسم و توتالیتاریسم معرفی می کند و با جمله "دیگه سهم هر انسان تن هر دونه‌ی گندم" نسبت به سلطه نظام های سرمایه داری انتقاد کرده و برابری برای همه انسان های جهان را تصور می کند.

🔹 آهنگ تصور کن با جمله "تو روزنامه نمی‌خونی ، نهنگا خودکشی کردن" بر اساس تفکر جهان وطنی ، یک بخش از خود را به دفاع از محیط زیست اختصاص داده و نسبت به سلطه بشر بر طبیعت انتقاد کرده و رویای حفاظت از محیط زیست در برابر سلطه انسان را می پروراند.

🔹 در انتها این اثر با بیان جملات "همه آزاده آزادن ، همه بی درد بی دردن" و "جهانی را تصور کن ، پر از لبخند و آزادی ، لبالب از گل و بوسه ، پر از تکرار آبادی" زندگی در یک دنیای جهان وطنی را دنیای آباد برای انسان های آزاد و بی درد تصور می کند

@medialist1
ادامه از بالا 👆

همچنین این تغییر در ظاهر که به تغییر در باطن می انجامد را می توان در جمله سرگرد به مددکار که می گوید : "هروقت لباسم رو عوض می‌کنم ، بابام بهم میگه تازه آدم شدی" نیز متوجه شد.

🔹 مددکار که در ابتدای فیلم ، کت سبز به تن دارد پس از صمیمیت با سرگرد و برای نزدیکی بیشتر به او کت سبز را در آورده و با بلوز سفید دیده می شود. رنگ سبز نماد زندگی و رنگ سفید نماد پاکی است. مددکار نماد عدالت در فیلم است. او که آمده است تا زندگی را به احمد سرخپوست برگرداند به نمادی از عدالت تبدیل شده و رنگ سفید لباسش نشانه ای از پاکی درون او برای اجرای عدالت است.

🔹 فیلم سرخپوست سرشار از صحنه های تضاد و تغییر است. فیلم با تاریکی شروع شده و با نور خورشید تمام می شود ، با رنگ های تیره شروع شده و با رنگ های روشن تمام می شود ، با چوبه دار که کارکرد مرگ دارد شروع شده و در انتها با همان چوبه دار تمام می شود که باعث زندگی می شود. فیلم با اسارت در زندان شروع شده و با آزادی در بیرون از زندان تمام می شود ، با مرگ شروع شده و با زندگی تمام می شود. همه این تغییر ها ، نمادی از تغییر در جامعه هستند. رسیدن از زندان به دشت (دشت نماد آزادی) ، از تاریکی به روشنایی ، از مرگ به زندگی ، همه نشانه ای از امید به تغییر از یک جامعه بسته به یک جامعه آزاد است. اما فیلم ، تنها راه رسیدن به این تغییر را در عشق می داند. تنها عشق است که در سایه عدالتخواهی می تواند یک جامعه را به سمت آزادی سوق دهد. عشق سرگرد به مددکار (سوسن کریمی مددکار نماد عدالت خواهی در فیلم) نمادی از عشق به عدالت خواهی برای تغییر است. تا آنجا که نهایتا عشق سرگرد به مددکار است که باعث آزادی احمد سرخپوست می شود. این عشق قبل از آزادی احمد سرخپوست ، سبب آزادی خود سرگرد از قید و بند های اشتغال در قدرت در جامعه بسته شده بود. عشقی که بدون تبادل جملات عاشقانه و صرفا از طریق رفتار دو شخصیت به بیننده معرفی می شود. پخش موسیقی از طریق بلنگو توسط سرگرد ، لبخند رضایت مددکار از شنیدن موسیقی ، بو کردن مداد مددکار توسط سرگرد ، هول شدن و دستپاچگی خانم مددکار در موقع خروج از زندان در شرایطی که حرکت همراه با آرامش او را در ورود به زندان دیده بودیم
، عشق میان ایندو را به تصویر می کشد.

🔹 وجه دیگر عشق در فیلم ، عشق زن احمد سرخپوست به احمد است. این زن نماد عشق در فیلم است. نگاه دردناک زن احمد سرخپوست به چوبه دار ، ضجه های او برای نجات احمد از ماندن زیر آوار ، و گفتن جمله "احمد جان" پس از آزادی احمد سرخپوست معرف عشق حقیقی او به همسرش هست.

🔹 در یکی از نماهای فیلم ، گربه ای سیاه در اطراف چوبه دار راه می رود. گربه سیاه نماد بد شانسی و شومی است و این گربه نشانه ای از بد شانسی افرادی است که در جامعه تحت حاکمیت توتالیتاریسم زندگی می کنند. نقطه مقابل این نماد ، گردنبند خانم کریمی مددکار است. خانم مددکار گردنبندی به شکل کفشدوزک به گردن دارد. کفشدوزک نماد خوشبختی است و این گردنبند نشانه ای از خوشبختی شهروندانی است که افرادی مثل خانم کریمی مددکار را در کنارشان دارند که تلاش می کند تا عدالت برایشان اجرا شود.

🔹 در این فیلم ، سیگار ، مرز میان عشق را تعیین می کند. سرگرد جاهد در زمان عصبانیت از رفتار خانم کریمی مددکار در کمک کردن به احمد سرخپوست ، با وجود اینکه مددکار گفته بود از دود سیگار بدش می آید ، دود سیگارش را به طرف صورت عشقش پرتاب می کند ، اما پس از اطمینان از بی گناهی احمد سرخپوست ، اینبار از کشیدن سیگار به سرفه می افتد تا سیگار را برای رسیدن به عشقش کنار بگذارد.

🔹 فرصت گرفتن چندین باره سرگرد جاهد به عنوان رئیس زندان از مقامات بالاتر برای تخیله زندان ، نشانه ای از تلاش زندان (حکومت بسته) در لحظات پایانی حیاتش برای بقاء است.

🔹 کاربرد نمای POV در سکانس آخر از زاویه دید احمد سرخپوست نشان می دهد که این خود شخصیت زندانی است که آزادی را می بیند و این نگاه سوژه به آزادی ، به مخاطب القا می کند که این جامعه است که آزادی را می بیند و آنها نیز می توانند آزادی و رهایی از جامعه بسته را ببینند.

@medialist1
توتالیتاریسم در سینما ، تحلیل فیلم سینمایی سرخپوست

محمد علی اصالتی

🔹 فیلم سرخپوست با ترسیم یک جامعه تحت حاکمیت توتالیتاریسم ، در لایه های درونی اثر به نقد بکارگیری پدیده "دار" به عنوان مجازات غیر عادلانه در جوامع بسته سیاسی می پردازد. این فیلم با به تصویر کشیدن چندین باره دار در طول فیلم در انتقاد از بکارگیری آن تاکید می کند. این تاکید تا جایی است که فیلم با چوبه دار شروع شده ، سراسر فیلم با تاکید بر پدیده دار پیش می رود‌ و با همان چوبه دار تمام می شود. در این فیلم زندان نماد اسارت و نشانه ای از جوامع تحت حاکمیت ساختار سیاسی بسته است و دیوارهای بلند زندان نشانه شبه قوانین حکومتی در این جوامع است. فیلم با ترسیم فضایی بسته از دیوار های بلند زندان و فضایی ترسناک با استفاده از رنگ های سرد در ابتدای فیلم به ترسیم فضا در جوامع بسته می پردازد. فضاهای تاریک ، ابری و بارانی با نماهایی خفقان آور از سلول ها و راهروهای تو در تو و تنگ و تاریک زندان ، حس دلهره و وحشت را در مخاطب ایجاد می کند که آشفتگی وضعیت فضای جامعه تحت حکومت توتالیته را به بیننده منتقل می‌کنند.

🔹 فیلم با نمایی از یک طناب در چوبه دار شروع می‌شود ، سربازان زندان در زیر باران شدید ، در حیاط بسته زندان و در فضای تاریک زندان به رنگ های تیره و سرد آبی و خاکستری با نمایی متمرکز بر چوبه دار در تلاش برای جابجایی چوبه دار هستند. در سکانس دیگر رئیس زندان از یک پیر مرد زندانی نجار به نام سید داوود می خواهد تا برای زندان جدید چوبه دار جدیدی بسازد و پیرمرد که می‌ترسد کسی بی‌گناه ، بالای داری که او ساخته برود ، تلاش می کند تا به او بگوید که چوبه دار ، ابزار کشتار بی عدالتی است. در اینجا نیز فیلم به ناعادلانه بودن کشتار به وسیله دار در حکومت های توتالیته اشاره میکند.

🔹 زندان در مسیر ساخت فرودگاه قرار دارد که برای توسعه فرودگاه ، زندان باید ویران شود. در این فیلم ، فرودگاه نماد توسعه است. این روایت نشانه آن است که برای رسیدن به توسعه (فرودگاه) ، باید از توتالیتاریسم (زندان) عبور کرده و راه رسیدن به توسعه را ، نابودی دیکتاتوری معرفی می کند.

🔹 زندانیان و نگهبانان زندان با لهجه های مختلف ، نشانه ای از زندانی بودن همه افراد جامعه از اقوام مختلف در یک حکومت توتالیته است.

🔹 احمد سرخپوست نماد مظلومیت در فیلم است. او که روستایی کشاورز است ، زمینش توسط ارباب غصب شده است. نام سرخپوست و شغل کشاورزی اش نشان می دهد که او نشانه ای از طبقه کشاورزان ، به ویژه سرخپوستان قاره آمریکا است که در طول تاریخ زمین هایشان توسط اربابان غصب شده است.

🔹 سرگرد نعمت جاهد نمادی از تعهد به قانون است و در طول فیلم در تلاش برای اجرای قانون ، فارغ از عدالت و اتفاقات پیش آمده برای محکوم به اعدام است. از این منظر ، سرخپوست تقابل میان واقعیت با شبه قانون است. آنجا که از هر سو فریاد اجرای عدالت توسط شبه قانون به گوش می رسد ، اجرای عدالت را در طفره رفتن از شبه قانون معرفی می کند

🔹 لحظه رفتار خشونت آمیز سرگرد با دختر احمد سرخپوست ، دقیقا در داخل سلول زندان (نشانه ای از رفتار خشونت آمیز حکومت ها با زندانیان بی گناه) و سپس بغل کردن کودک به نشانه عذرخواهی از او به دلیل پشیمانی و شرمندگی از اشتباهش نشان می دهد که این قدرت سیاسی در نظام توتالیته است که فرد را جایگاه ابتذال شر قرار داده و او قلبا تمایل به انجام چنین کاری ندارد. در لحظه بسته شدن در سلول زندان به روی سرگرد و اسیر شدن او در سلول زندان و همچنین دیدن تصویری شبیه به خودش روی دیوار سلول زندان که به دار آویخته شده ، نشانه ای از حقیقت زندانی بودن خود او در زندان است. ماهیت زندان به گونه است که همواره زندانبان اسیر در زندان است. این مساله بیان می کند که افراد حاضر در قدرت ، خود نیز اسیر منصب و شبه قوانین حکومتی در چنین زندانی در همچین جامعه ای هستند.
در ادامه ، سرگرد برای آزادی از سلول فریاد میزند : "ناجی" (نام فامیلی زیر دستی اش در زندان) اما ناجی از آن راهرو رفته و خودش مجبور می شود برای آزادی از سلول تلاش کند. این پلان بیان می کند که هیچ نجات دهنده ای وجود ندارد و خود باید برای آزادی از زندان جامعه بسته دست به کار شود. سرگرد پس از آزادی از سلول بر روی زمین افتاده و لباسش خاکی می شود ، بلافاصله در سکانس بعدی تصویری از لباس نظامی آویزان شده سرگرد جاهد می آید که به جای صندلی بر روی زمین نشسته و بعد از آن تا انتهای فیلم پیراهن سفید همراه با کت به تن دارد ، که این تغییر در لباس و ظاهر ، نشانه ای از تغییرات عمیق در باطن اوست ، چراکه سرگرد که طعم اسارت را احساس کرده ، تصمیم به آزادی خود از زندان جامعه و سپس آزادی احمد سرخپوست از اسارت زندان را می گیرد.

ادامه در پایین 👇
Telegram Center
Telegram Center
Channel