ادامه از بالا
👆
همچنین این تغییر در ظاهر که به تغییر در باطن می انجامد را می توان در جمله سرگرد به مددکار که می گوید : "هروقت لباسم رو عوض میکنم ، بابام بهم میگه تازه آدم شدی" نیز متوجه شد.
🔹 مددکار که در ابتدای فیلم ، کت سبز به تن دارد پس از صمیمیت با سرگرد و برای نزدیکی بیشتر به او کت سبز را در آورده و با بلوز سفید دیده می شود. رنگ سبز نماد زندگی و رنگ سفید نماد پاکی است. مددکار نماد عدالت در فیلم است. او که آمده است تا زندگی را به احمد سرخپوست برگرداند به نمادی از عدالت تبدیل شده و رنگ سفید لباسش نشانه ای از پاکی درون او برای اجرای عدالت است.
🔹 فیلم سرخپوست سرشار از صحنه های تضاد و تغییر است. فیلم با تاریکی شروع شده و با نور خورشید تمام می شود ، با رنگ های تیره شروع شده و با رنگ های روشن تمام می شود ، با چوبه دار که کارکرد مرگ دارد شروع شده و در انتها با همان چوبه دار تمام می شود که باعث زندگی می شود. فیلم با اسارت در زندان شروع شده و با آزادی در بیرون از زندان تمام می شود ، با مرگ شروع شده و با زندگی تمام می شود. همه این تغییر ها ، نمادی از تغییر در جامعه هستند. رسیدن از زندان به دشت (دشت نماد آزادی) ، از تاریکی به روشنایی ، از مرگ به زندگی ، همه نشانه ای از امید به تغییر از یک جامعه بسته به یک جامعه آزاد است. اما فیلم ، تنها راه رسیدن به این تغییر را در عشق می داند. تنها عشق است که در سایه عدالتخواهی می تواند یک جامعه را به سمت آزادی سوق دهد. عشق سرگرد به مددکار (سوسن کریمی مددکار نماد عدالت خواهی در فیلم) نمادی از عشق به عدالت خواهی برای تغییر است. تا آنجا که نهایتا عشق سرگرد به مددکار است که باعث آزادی احمد سرخپوست می شود. این عشق قبل از آزادی احمد سرخپوست ، سبب آزادی خود سرگرد از قید و بند های اشتغال در قدرت در جامعه بسته شده بود. عشقی که بدون تبادل جملات عاشقانه و صرفا از طریق رفتار دو شخصیت به بیننده معرفی می شود. پخش موسیقی از طریق بلنگو توسط سرگرد ، لبخند رضایت مددکار از شنیدن موسیقی ، بو کردن مداد مددکار توسط سرگرد ، هول شدن و دستپاچگی خانم مددکار در موقع خروج از زندان در شرایطی که حرکت همراه با آرامش او را در ورود به زندان دیده بودیم
، عشق میان ایندو را به تصویر می کشد.
🔹 وجه دیگر عشق در فیلم ، عشق زن احمد سرخپوست به احمد است. این زن نماد عشق در فیلم است. نگاه دردناک زن احمد سرخپوست به چوبه دار ، ضجه های او برای نجات احمد از ماندن زیر آوار ، و گفتن جمله "احمد جان" پس از آزادی احمد سرخپوست معرف عشق حقیقی او به همسرش هست.
🔹 در یکی از نماهای فیلم ، گربه ای سیاه در اطراف چوبه دار راه می رود. گربه سیاه نماد بد شانسی و شومی است و این گربه نشانه ای از بد شانسی افرادی است که در جامعه تحت حاکمیت توتالیتاریسم زندگی می کنند. نقطه مقابل این نماد ، گردنبند خانم کریمی مددکار است. خانم مددکار گردنبندی به شکل کفشدوزک به گردن دارد. کفشدوزک نماد خوشبختی است و این گردنبند نشانه ای از خوشبختی شهروندانی است که افرادی مثل خانم کریمی مددکار را در کنارشان دارند که تلاش می کند تا عدالت برایشان اجرا شود.
🔹 در این فیلم ، سیگار ، مرز میان عشق را تعیین می کند. سرگرد جاهد در زمان عصبانیت از رفتار خانم کریمی مددکار در کمک کردن به احمد سرخپوست ، با وجود اینکه مددکار گفته بود از دود سیگار بدش می آید ، دود سیگارش را به طرف صورت عشقش پرتاب می کند ، اما پس از اطمینان از بی گناهی احمد سرخپوست ، اینبار از کشیدن سیگار به سرفه می افتد تا سیگار را برای رسیدن به عشقش کنار بگذارد.
🔹 فرصت گرفتن چندین باره سرگرد جاهد به عنوان رئیس زندان از مقامات بالاتر برای تخیله زندان ، نشانه ای از تلاش زندان (حکومت بسته) در لحظات پایانی حیاتش برای بقاء است.
🔹 کاربرد نمای POV در سکانس آخر از زاویه دید احمد سرخپوست نشان می دهد که این خود شخصیت زندانی است که آزادی را می بیند و این نگاه سوژه به آزادی ، به مخاطب القا می کند که این جامعه است که آزادی را می بیند و آنها نیز می توانند آزادی و رهایی از جامعه بسته را ببینند.
❎ @medialist1