آخرین رقابت...
سال ۹۴ است چند سالیست ردای امامت جمعگی را بر زمین گذاشتند و رحل اقامت در تهران و قم گزیده اند ایام انتخابات خبرگان از راه رسیده است نیت جدی برای حضور و نامزدی ندارند نه در شیراز و نه در تهران به غیر از نیت پتانسیل بالایی هم برای این حضور وجود ندارد حسین آقای نجابت باجناق پدر و مشاور عالی سیاسی جامعه مدرسین و از علاقمندان ایشان اولین کسی بود که موضوع را مطرح کرد و ایشان را برای حضور در انتخابات ترغیب کرد مرحوم حجت الاسلام آشتیانی نماینده قم و از اعضای جامعه مدرسین تمایل جامعه را برای حضورشان در تهران مطرح میکند پدر تأمل در رابطه با حضور در تهران را مشروط و منوط به دعوت و رغبت بزرگان جامعه مدرسین میکند اولین دیدار هفته بعد با آقای جنتی ترتیب داده میشود آقای جنتی که رفاقتش با پدر برمیگردد به سالها پیش از انقلاب و محبتش به پدر زلال بی غل و غش است میگوید هیچ فکر کردی به جای تو چه کسی وارد مجلس میشود حضور صالح یک چیز است و مانع شدن از ورود ناصالح چیز دیگریست ...با بیان لطیف و محبت آمیز پدر را ترغیب برای ثبتنام میکند
دیدار دوم با شیخ محمد یزدیست رئیس جامعه مدرسین لحن او تند است عبارتی با این مضمون را بیان میکند شما استخوان داران نظام هستید که صحنه را دارید خالی میکنید بعد باید کاسه چکنم دست بگیرید لحن تندش گاهی تبدیل به فریاد هم میشود..
در روزهای بعد تعدادی دیگر از اعضای جامعه هم تماس میگیرند
پدر تا روز آخر ثبت نام نکرده است و با تماس های مکرر و آمد و شد های متعدد بالاخره پا به عرصه انتخابات گذاشتند
بضاعتمان مختصر بود برخی از علاقمندانشان که حدود ۳۰ ۴۰ نفر میشدند را دعوت کردیم از آن جمع ۵ سکه جمع شد ! همه میگفتند در تهران لیست تعیین کننده است و خیلی نیازی به تبلیغ نیست یکی از افراد پیشنهاد داد همین پنج سکه را به خانواده های شهید هدیه دهیم ! به هر حال ایام به سرعت در حال عبور بود و موعد تبلیغات داشت فرا میرسید
درست چند روز مانده به شروع تبلیغات پیغام آوردند تحرکاتی بر علیه حاج آقا در میان اعضای جامعه مدرسین قم شکل گرفته دو نفر محور تحرکات بودند شیخ عباس و سید احمد
بهانه شان حسن ظن پدر به مرحوم هاشمی رفسنجانی بود و اینکه شاید ایشان در برابر حذف هاشمی از ریاست مقاومت کند و بیانش رو سایرین موثر باشد.
روز به روز زمزمه ها بیشتر و پررنگ تر شد تا اینکه شب قبل شروع تبلیغات اسامی منتخبین جامعتین بیرون آمد و اثری از نام پدر در آن نبود همه در شک بودیم پدر در سکوتی عمیق یک قلم و کاغذ برداشتند و انصراف خود را از ادامه روند کاندیداتوری اعلام کردند.
کاغذ را به من دادند و من مامور شده بودم تا آنرا به وزارت کشور برسانم
با حسینعلی امیری قائم مقام وزیر کشور تماس گرفتم ایشان گفت نه انصراف را ثبت نکنم ادامه داد طبق نظرسنجی ها و برآوردها پدر در میان پنج نفر اول تهران است و سعی داشت پدر را به ماندن ترغیب کند
ساعتی بعد آقای موحدی ساوجی از طرف مرحوم هاشمی رفسنجانی پیغام آورد ایشان گفته بودند همانگونه که پیش از انقلاب تکیه گاه شما بودم امروز هم تکیه گاه شما خواهم بود بعد بامطایبه گفته بودند به فلانی سلام من برسانید بگویید آدم سیاسی که قهر نمیکنه بماند محکم هم بماند و نگران هیچ چیز نباشد
از طرفی یکی از شاگردان پدر وقتی از آیت الله العظمی مکارم شیرازی گرفته بود و الحق و الانصاف ایشان هم سنگ تمام گذاشت چند تماس با اعضا من جمله یکی از افراد محرک بر علیه مرحوم پدر گرفتند
گفتند حائری را ۵۰ سال است میشناسم در پیش از انقلاب در مسیر درست بود و پس از انقلاب در دوران امامت جمعگی و پس از آن همیشه در صراط و مسیر درست حرکت کرده و من بعد هم همین خواهد بود
یکی دو روز از زمانی که انصرافشان را نوشته بودند و به من تحویل داده بودند گذشته بود چون تماس ها متعدد شده بود انصراف دیگری نوشتند و به یکی از اعضای دفتر دادند به دلیل ناراحتی معده به بیمارستان مراجعه کردند و قول گرفتند که اینبار انصرافنامه شان به سرعت به وزارت کشور برسد مطلع متنشان اینگونه شروع میشد
((اينك ضمن اعلام انصراف خود از نامزدي خبرگان و اعلام همراهي با استخوان داران در اسلاميت و انقلابي بودن و تقويت آنان و تشكر از هواداران ستاد انتخاباتي آينده ام و فعاليت شبانه روزي آنها، رئوس مطالبي را كه دوست داشتم با داشتن آراء تهران از موضعي مستحكم اعلام كنم چون مي دانستم كه ديگران چنين برنامه اي ندارند..))
بگذریم پدر بلاخره از گردونه انتخابات خارج شد و من که شاهد بازی های سیاسی که با او شده بودم متنی را نوشتم با این مضمون
از من گذشت و من از او بگذرم ولی با چون منی به غیر محبت روا نبود… پس از آنی که جامعه محترم مدرسین و جامعه معزز روحانیت در بازار مکاره خود با حیثیت سیاسی پدرم بازی کردند ایشان رسما از ادامه ی کاندیداتوری کناره گیری کرده و انصراف دادند.
https://t.center/dralihaeri