لطفا قوی نباشین، لطفا ادای قوی بودن در نیارین. احساساتتون رو بروز بدین و خودتون رو با «ضعیف بودن» بپذیرید و دوست داشته باشین. وقتی نقش «قویبودن» رو میگیرین، مجبور میشین خودتون و احساساتتون رو سرکوب کنین، مجبور میشین بگین «نه اصلاً درد نداشت». ولی درد داشت، اونجا تو تنها بودی، نیاز به آغوش امنی داشتی، نیاز داشتی خیلی راحت گریه کنی و بگی دردم اومد. ولی نگفتی، خودت رو سفت گرفتی و گفتی من قویام. این ادای قوی بودن، یه روزی از یه جا میزنه بیرون، یه روزی که شاید خیلی دیر باشه.
«...اونجا بود که فهمیدم تاریخ تولد آدما باعث بزرگ شدنشون نمیشه، آدما اونجایی که حالشون داغونه ولی بازم تصمیم میگیرن از روی زمین بلند بشن، به معنای واقعی قد میکشن، پرواز میکنن، و بزرگ میشن ... :)»
بنابراین، یکی از انتخابهای درمانی، در کنار دارو و رواندرمانی، میتونه حیوانات خانگی باشه. فقط سه تا نکته رو بگم، اگر خواستید حیوون خونگی بگیرید: ۱. خواهش میکنم نخرید، به سرپرستی بگیرید. چه سگها چه گربهها، و باز خصوصا گربهها که تعدادشون خیلی بیشتره. ۲. نگهداری از سگ به مراتب دشوارتر از گربه هست. من تجربهی هر دو رو داشتم و دارم. سگ توجه و مراقبت خیلی بیشتری میطلبه. اگر شرایطش رو ندارید لطفا به هیچ عنوان انتخابتون سگ نباشه. ۳. مسئولیتپذیر باشین. یه موجود زنده رو میارید که به محیط و شرایط خونگی بودن، عادت میکنه. این بیچاره رو بعداً نمیشه مثل حیوونای بیابونی و خیابونی باهاش رفتار کرد. تولید رنج نکنید. اگر نمیتونید و شرایطش رو ندارید، تسلیم خودخواهی انسانیتون نشید.
یا مقالهی دیگهای که توی ژورنال تحقیقات روانپزشکی منتشر شده، تاثیر سگهای خدماتی رو بر PTSD بررسی کرده و دیدن که باعث کاهش چشمگیر علائم اضطرابی و افسردگی میشه و روابط اجتماعی رو ارتقا میده.
در مورد تنهایی صحبت کردیم، اینجا یه نکتهی بامزه رو یادآوری کنیم بد نیست. الان در روشهای درمانی اختلالات روانی، خصوصاً موارد اضطرابی، استفاده از روشهای مکمل درمان، مثل نگهداری از حیوون خونگی، خیلی مرسوم هست در دنیا. خصوصا اختلالاتی مثل افسردگی و PTSD. مقالات و تحقیقات هم زیاده در موردش. یه موردش رو مثلاً بگم اینجا: