با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
عطار از دانش پزشکی روز بهره داشته و بهعنوان شغل از آن ارتزاق میکردهاست؛ بنابراین، در آثارش با کثرت واژگان پزشکی و دارویی مواجهیم. برای نمونه: عسلدرمانی و غلبه بر سردمزاجی؛ عطار با ترکیب «آتشبسیار افتادن» بر نهایت گرمی و خشکی طبعِ عسل اشاره میکند: از بس که عسل بخوردم از بیخبری/ در من افتاد آتش و بسیار افتاد ایجاد خنده با خوردن زعفران؛ زعفران مفرح است و مصرف آن باعث شادابی و تسکین مغز و اعصاب میشود: گُل میخندد که زعفران خورد بسی/ شک نیست در آن که زعفران دارد گُل پالایش مغز با گریه؛ ریزش اشک باعث «بلغمزداییِ» سر و تخلیهٔ آب اضافی و برآمده از اندوه میشود و آرامشبخش روان است: پدر گفتش که ای چشم و چراغم/ چو از گریه بپالودی روانم همچنین، واژههای بیماردار، بیمار، و بیمارستان در اشعار او بهکار رفتهاند: بدان بیمارداران گفت: زنهار/ مگردانید از شاهش خبردار و: بیمارستانِ چشمِ بیمارِ تو را/ در زلفِ چو زنجیرِ تو بس دیوانهست
برگرفته از: یدالله بهمنی مطلق و محمدرضا تونی، واژههای دارویی و درونمایههای پزشکی در آثار عطار، در کهن نامهٔ ادب پارسی، سال چهارم، پاییز ۱۳۹۲، ش ۳ (ش پیاپی: ۹)، ص ۳۶–۴۸. #پرسه_در_متون #پزشکی https://t.center/cheshmocheragh
«چشمارو/چشمآرو» به این معانی آمدهاست: حِرز، تعویذ، دعای دفع چشم بد، چیزی که بهجهت دفع چشمزخم سازند. اما آن «چیز» چیست؟ در آخر سال، بر روی کوزهای سفالین، نقش چهرهٔ آدمی را با چشم و ابرویی هرچه زیباتر رسم میکنند و میآرایند. این سفالِ آراسته چشمارو نام دارد. سپس، برای دفع چشمزخم، در آن سکه میریزند و در شب #چهارشنبه_سوری از بام به کوچه میافکنند. چشمارو میشکند و از سکههایش منتظران و گذرندگان برخوردار میشوند. این رسم را #عطار در اسرارنامه آوردهاست. او آدمی را به چشمارویی تشبیه میکند که اجل او را درهم میشکند؛ جان همچون سکهها بهدر برده میشود و کالبد خاکی، همانند سفالی بیسود، برجای میمانَد: سفالی را بیارایند زیبا/ فروپوشند او را شَعر و دیبا کنند از حیله چشماروی او ساز/ که چشماروی دارد چشم بد باز این رسم برای عروس در هنگام دیدار مهمانان با عروس هم انجام میگرفته تا چشم بد به آن سبو برسد نه به عروس.
خلاصهشده از مقالهٔ «چشمارو چیست؟»، احمدعلی رجایی [بخارایی]، در مجموعهٔ سعدیشناسی، به کوشش کوروش کمالی سروستانی، نشر دانشنامهٔ فارس، دفتر سیزدهم، اردیبهشت ۱۳۸۹، ص ۲۰۴–۲۰۸. #پرسه_در_متون
شعر #عطار نمایندهٔ یکی از مراحل تکامل شعر عرفانی ایران است. وقتی از دور به این دریا مینگریم، سه موج عمومی، سه خیزاب بلند در آن دیده میشود: قلهٔ یکی از این خیزابها #سنایی است و قلهٔ دومین خیزابْ فریدالدین عطار است، و سومین کوهموج و قله، که بلندترینِ آنهاست، جلالالدین #مولوی است. شما میتوانید با داشتن دیوان #شمس_تبریزی و #مثنوی_معنوی خود را از همهٔ کتابهای عرفانیِ منظوم زبان فارسی بینیاز بدانید؛ ولی آنگاه که خواستار تأمل در شکلگیری و پیدایش این دو اثر شوید، از پرداختن به آثار سنایی و عطار ناگزیرید، و در آن هنگام است که متوجه میشوید این دو تن در شرایط تاریخی و فرهنگیِ عصر خویش پایگاهی دارند که کم از مولانا در عصر او نیست.
عطار از دانش پزشکی روز بهره داشته و بهعنوان شغل از آن ارتزاق میکردهاست؛ بنابراین، در آثارش با کثرت واژگان پزشکی و دارویی مواجهیم. برای نمونه: عسلدرمانی و غلبه بر سردمزاجی؛ عطار با ترکیب «آتشبسیار افتادن» بر نهایت گرمی و خشکی طبعِ عسل اشاره میکند: از بس که عسل بخوردم از بیخبری/ در من افتاد آتش و بسیار افتاد ایجاد خنده با خوردن زعفران؛ زعفران مفرح است و مصرف آن باعث شادابی و تسکین مغز و اعصاب میشود: گُل میخندد که زعفران خورد بسی/ شک نیست در آن که زعفران دارد گُل پالایش مغز با گریه؛ ریزش اشک باعث «بلغمزداییِ» سر و تخلیهٔ آب اضافی و برآمده از اندوه میشود و آرامشبخش روان است: پدر گفتش که ای چشم و چراغم/ چو از گریه بپالودی روانم همچنین، واژههای بیماردار، بیمار، و بیمارستان در اشعار او بهکار رفتهاند: بدان بیمارداران گفت: زنهار/ مگردانید از شاهش خبردار و: بیمارستانِ چشمِ بیمارِ تو را/ در زلفِ چو زنجیرِ تو بس دیوانهست
برگرفته از: یدالله بهمنی مطلق و محمدرضا تونی، واژههای دارویی و درونمایههای پزشکی در آثار عطار، در کهن نامهٔ ادب پارسی، سال چهارم، پاییز ۱۳۹۲، ش ۳ (ش پیاپی: ۹)، ص ۳۶–۴۸. #پرسه_در_متون #پزشکی https://t.center/cheshmocheragh
آگاهی به ادبیات کلاسیک فارسی برای مترجم ایرانی واجب است. چگونه ممکن است بدون پشتوانهٔ فرهنگ کلاسیک خودمان ترجمه کنیم؟ چطور میشود بی شناخت #سعدی و #جامی و #فردوسی و #عطار و بی خواندن تاریخ بیهقی و منطقالطیر و گلستان سعدی، اصلاً به طرف قلم و کاغذ رفت؟ دانستن اینها به ارائهٔ درستتر زبان فارسی، به دانستن واژههای بیشتر، به انتخاب جملات درستتر و بجاتر، به شناخت آهنگ واژهها و دادن شکل درست به آنها کمک میکند. اصلاً همه کاری میکند! (برگرفته از: «گفتوشنودی با #لیلی_گلستان» در دربارهٔ هنر و ادبیات، دربارهٔ ترجمه. به کوشش #ناصر_حریری، کتابسرای بابل، ۱۳۶۷. ص ۱۱۲-۱۱۳) #ترجمه @cheshmocheragh