◻️چنین گفت که #هرمز بر تخت که می نشیند، از هراساندن گناهکاران می گوید و مهربانی بر ستمدیدگان و درویشان.
چنین بود تا شد بزرگیش، راست بر آن چیز بر، پادشا شد که خواست ،
برآشفت و خوی بد آورد پیش به یک سو شد از راه و آیین و کیش
هر آن کس که نزد پدرش ارجمند بُدی شاد و ایمن ز بیم ِ گزند،
یکایک تَبَه کردشان بی گناه! بدین گونه بُد رای و آیین شاه
◻️سه دبیر #خسرو انوشیروان به نام های #ایزدگُشَسپ و #بُرزمهر و # ماه_آذر مورد بدگمانی و خشم #هرمز می گردند و شاه، #ایزدگشسپ، موبد موبدان را به زندان می افکند. پس از گذشت یک روز بی خوراک و پوشاک و اندوه گسار به دوستش پیامی می فرستد که
همی خوردنی آرزو آیَدَم شکم گرسنه رنج بفزایَدَم...
چنین داد پاسخ که "از کارِ بند منال، ار نیاید به جانت، گزند"
◻️و به خوالیگر _آشپز_ خویش دستور می دهد که همراهی کند و خوردنی ها را برای #ایزدگشسپ به زندان ببرند. نگاهبان زندان تا موبد را می بیند، می ترسد و
نیارست گفتن :" به زندان مرو! که این شهریاری ست جوشان و نو!"
◻️موبد پیر، گریان از اسب پایین می آید و به زندان #ایزدگشسپ می رود و یکدیگر را در آغوش می گیرند و
ز خوی بد شاه، چندی سخن همی رفت تا شد سخن شان کهن
نهادند خوان پیش ایزدپرست گرفتند پس واژ و بَرسَم به دست
◻️سپس #ایزدگشسپ به دوست خود اندرز می دهد و سفارش می کند که به هرمز بگوید که اگر من که تو را پرورده ام و رنج کشیده ام، پاداشم بند و گزند ست، در روز شمار، به یزدان دل بی گناه غمگینم را می نمایم...
◻️در آغاز پادشاهی#هرمزد، # فردوسی از گفتگوی تموز و درخت سیب می فرماید و سپس یاداز نگار و بهاری می کند که به نظر می رسد همسر درگذشته و مهربان بانویش بوده باشد. استاد#خالقی مطلق با حدس و گمان فرموده اند که خواننده حس می کند که مخاطبِ این بیت ها همسر شاعر ست.
◻️در آغاز داستان سخن از #ماخ می شود که یکی از همان چهار نفری ست که در مقدمه ی شاهنامه ی ابومنصوری از آنها یاد شده است که از مترجمان کتاب از پهلوی بود. نام آن چهار نفر #ماخ از هرات، #شاذان از # توس، #یزدان داد از #سیستان و شاهوی خورشید از #نیشابور است.
🔶ارزش #خرد از نظر #فردوسی تا آنجاست که شاهنامه را با نام خداوند جان و #خرد آغاز می کند و این نمایانگر آن است که #خرد_گرایی جزء زیر بنای اندیشه اوست. پیوند دهنده انسان با نیکی، #خردورزی است و بهترین داده #یزدان را #خرد می داند.