«خدمت یا آدمکشی؟ مسئله این است!»
بنا بود بر روی گلوله واژۀ «مجازات» حک شود و بر روی پوکه واژۀ «کمیته». وقتی یکی از افرادشان در وقت و ساعتی نابگاه در کوچه و پسکوچهای ماشه را میچکاند و یکی از خائنان را میکشت فقط کافی بود نظمیه گلوله را از تن مقتول درآورد و پوکه را در محل جنایت پیدا کند: «مجازات» و «کمیته» روی هم میشد: «کمیتۀ مجازات»؛ این مهر و امضای تروریستها بود! آرزو داشتند نام «کمیته» تن خائنان را چنان بلرزاند که دست از خیانت بردارند!
در تاریخ عصر جدیدِ ایران یکی از معروفترین گروههای سرّی و تروریستی «کمیتۀ مجازات» است. صد سال پیش در واپسین سالهای قرن گذشته (۱۲۹۵-۱۲۹۶)، گلولههای این گروه شماری از مردان سرشناس را از پا درآورد. معروفترین ترورشان قتل اسماعیلخان، رئیس انبار غلۀ تهران بود. اما دلیل این آدمکشیها چه بود؟
کمیتۀ مجازات پس از اسماعیلخان، فرد دیگری به نام متینالسلطنه را که روزنامهنگارِ هوادار اسماعیلخان بود به قتل رساند و بیانیهای صادر کرد. در این بیانیه آمده است: «هموطنان، متینالسلطنه کشته شد!... ما جامعه را از وجود این عنصر پاک کردیم تا برای سایر اشخاص خیانتپیشه سرمشق باشد و شاید رویۀ خود را عوض کنند.» در ادامۀ بیانیه بندی آمده که جان کلام کمیته است: «هموطنان، عشق به وطن یک موهبت بزرگ طبیعی خدادادی است وقتی دیده شده حیوانات و چارپایان نیز بدون توجه به مخاطرات عظیم از مسکن و مأوای خود تا پای جان دفاع کردند، ولی در جلوی چشم خود میبینیم افرادی با هزاران حیله و نیرنگ صندلیهای صدارت و وزارت را به چنگ میآورند بدون اینکه کمترین علاقهای به سرنوشت ملت و چگونگی احوال مملکت خود داشته باشند. ولی به محض اینکه فردی با تمهید مقدمات یا از طریق سیاسی یا توسل به جهات مذهبی زمام امور را به دست گرفت اولین هدف او این است که نقش وطنفروشی را به خوبی ایفا کند.»
نکتۀ تأملبرانگیز در اعترافات اعضای کمیته این است که آنها گاهی در مورد قتل یک نفر اتفاق نظر نداشتند؛ فردی کشته میشد و برخی از اعضای کمیته به اعضای دیگر اعتراض میکردند که آن فرد نباید اعدام میشد! برای مثال منشیزاده، عضو پایهگذار کمیتۀ مجازات در اعترافات خود میگوید، وقتی منتخبالسلطنه، خزانهدار دولت، به قتل رسید (نهم تیر ۱۲۹۶)، بیشتر اعضای کمیته دلخور و متعجب بودند! و مسئله زمانی بغرنج میشود که بدانیم منتخبالدوله که به قتل رسید، تحصیلکردۀ خارج، مسلط به چند زبان و متخصص در امور مالی بود و بسیاری او را انسانی امین و درستکار میدانستند!
اگر قصد اصلی کمیتۀ مجازات این بود که در جامعه رعب ایجاد کند، موفق شده بود. اما چه کسی از این رعب بهره میبرد؟ همان افراد فاسد از این رعب بهره میبردند و جالب اینکه مدتی باب شد افراد مختلف نامۀ تهدیدآمیز به اسم «کمیتۀ مجازات» دریافت میکردند! اگر کسی میخواست عدهای را از فلان اداره بیرون کند، نامهای تهدیدآمیز به اسم کمیته به رئیس آن اداره مینوشت و میگفت فلان افراد باید اخراج شوند.
مرداد ۱۲۹۶، اعضای اصلی کمیته بازداشت شدند (منشیزاده، ابوالفتحزاده، مشکاةالممالک، عمادالکُتاب و ارداقی). اما رعب همچنان وجود داشت، زیرا کسی نمیدانست تعداد اعضای کمیته چند نفر است، گمان میشد کمیته هزاران عضو دارد، در حالی که اعضای اصلی آن انگشتشمار بودند و عدهای تروریست نیز دورادور با گروه همکاری میکردند. در نهایت هیچیک از اعضای کمیته اعدام نشدند. دو نفر اصلی، منشیزاده و ابوالفتحزاده به کلات نادری تبعید شدند و در مسیر انتقال به آنجا با این ادعا که قصد فرار داشتند به قتل رسیدند.
کمیتۀ مجازات در نهایت کارنامۀ تیرهای از خود بر جا گذاشت. جامعه فقط با قتل اسماعیلخان که گویا گندم را با بهای اندک به انگلیسیها فروخته بود، همدلی کرد. در مورد سایر اعدامهای انقلابی حتی بین اعضای کمیته اختلافنظر وجود داشت. اما اگر بخواهیم سابقۀ «تروریسم در سیاست ایران» را بررسی کنیم، قطعاً یکی از گروهها و نقاط ابتدایی و مهم «کمیتۀ مجازات» است.
پینوشتها
یک: جالب اینکه پسر منشیزاده، یعنی داوود منشیزاده، در دهۀ ۱۳۳۰ یگانه حزب نازیستی تاریخ ایران را با نام «سومکا» تأسیس کرد.
دو: سریال
هزاردستان با برداشتی آزاد «کمیتۀ مجازات» را به تصویر کشیده. در سکانسی مأمور نظمیه از مردم میپرسد: «وقتی به جانب اسماعیل خان شلیک شد چه میکردی؟» همه در پاسخ میگویند «خواب بودم» و این جملۀ معروف را بازجو میگوید: «جماعت خواب، اجتماع خوابزده، جامعه چرتی!» در پیوست ببینید.
سه: از کتاب اسرار کمیتۀ مجازات، نوشتۀ جواد تبریزی بهره بردم.
سریال
هزاردستان را در این هشتگ مییابید:
#هزاردستانمهدی تدینی
#ترور،
#تروریسم،
#کمیته_مجازات@tarikhandishi