💢چپ و زمینههای سلب امکان گفتگو
📍تأمل و پرسشهایی از بدیهیات (به بهانهی خشونتورزی در جلسهی نقد و تحلیل کتاب)
✍️ #احسان_عزیزی به نظر میرسد یک گسست معرفتشناختی، زبانی و حتی شاید «زمانی» بین منادیان و مدعیان چپ با دیگرانی که در این حلقهی معرفتی (ایدئولوژیک) زیست فکری و روانی ندارند وجود دارد که ظاهراً تحت هیچ شرایطی قابل حل نیست و هرگونه کوشش برای گفتگو با چپگرایان را ناممکن میسازد.
هربار در تلاش برای برقراری دیالوگ با چپگرایان و فعالان و مدیان چپ (از هر نوع آن با هر گرایش) پس از اندکی شرایط گفتگو از میان رفته و فاصلههای زمانی و مکانی و ادراکی زیادی از تعابیر و مفاهیم مختلف خود را نمایان کرده. وجود چنین گسستی بسیار قابل تأمل است اما بهزعم من میتوان به برخی از عوامل این گسست بهطور مختصر چنین اشاره کرد:
ویژگیهای روانشناختی- محیطیقرار گرفتن بسیاری از افراد در بین طرفداران و کنشگران جنبش چپ در ایران (از هر طیف کمونیسم، مارکسیسم، سوسیالیسم و ...) جنبهای موروثی دارد؛ مرادم از «موروثی» امری ذاتی یا ژنتیکی نیست، بلکه به یک معنا بهدلیل تعلق خاطر و وابستگی خانوادهی فرد یا (دستکم) یکی از نزدیکان او به این مکاتب، او نیز (ناخودآگاه) به این مکاتب گرایش پیدا میکند یا به شکلی این ویژگی هویتساز را به ارث میبرد. شاید فرایند «همانندسازی روانی Projective identification»مکانیسم اثرگذار و نقشی بیبدیل برای این فرایند و تبدیل فرد به یک مکتبی تمامعیار دارد. چنین به نظر میرسد که گویی فردی مسیحی، یهودی یا مسلمان به دلیل تولد در خانوادهای مسیحی، یهودی یا مسلمان، او نیز دین و باورها و اعتقادات والدین یا خویشاوندانش را باید به ارث ببرد و هیچگاه قرارنیست اعتقادات و باورها و دین خود را به پرسش بگیرد و دربارهی آنها بازاندیشی کند. شخصاً افراد بسیاری را دیدهام که صرفاً به همین دلیل مارکسیست یا کمونیست بودهاند. شاهد دیگری بر این ادعا این است هنوز اکثر احزاب و گروههای مارکسیسم در ایران کرد هستند؛ باید پرسید چرا مارکسیسم و کمونیسم در بلوچستان با مشهد یا هرمزگان طرفدار ندارد؟! چرا کردستان هنوز مهد و زایشگاه مارکسیستهاست؟! آیا غیر از این است که بسیاری از رفقای جوان چپ در مناطق مختلف کرستان و آذربایجان غربی، به دلیل وابستگی اعضای خانوادهشان و به دلیل گرایش اغلب افراد در آن جغرافیا به چنین مکاتبی روی آوردهاند؟! در نتیجه شما نمیتوانید با افراد دربارهی میراث و ویژگیهای انتسابیشان گفتگو کنید.
رهبرپرستی و تحزب ویژگی روانشناختی دیگر فرقهگرایی و وابستگی فکری فرد به مکاتبی چون کمونیسم بهدلیل نیازمندیهای روانشناختی فرد به قرار گرفتن در هرم قدرت و تابعیت و فرمانپذیری است. گویی نمیتواند به تنهایی دربارهی امور روزمره یا زندگی شخصی تصمیم بگیرد و پاسخی برای پرسشهای ذهنی خود بیابد. داشتن رهبر و احساس تعلق به یک حزب یا سازمان یا گروه میتواند میانبری باشد برای رسیدن به پاسخها و نشان دادن مسیر راه. از طرفی تعلق خاطر بسیاری از افراد به مکاتب کالتهایی چون کمونیسم و مارکسیسم همزمان است با تعصبات و پذیرش غیرقابل تردید مفروضاتی که اغلبشان قابلیت آزمونپذیری ندارند.
«مکانیسم حذف، طرد و دیگری سازی»نظامهای توتالیتر برای «دیگری»سازی و تمیز «خودی» از «غیرخودی» معمولاً عناوین و عبارات و برچسبهایی از پیش تدوین میکنند. برای جنبش چپ در سراسر دنیا و ایران امروز نیز برچسب «فاشیست» یکی از مهمترین عناوینی است که در پاسخ به بیشتر مواجهات منطقی و استدلالهای طرف مقابل دربارهی مسائل مطرح میکنند. پس از اینهمه سال چپ ایرانی هنوز جهانیان را به دو بخش«همسو» (رفیقی همسو با جنبش) یا دیگریِ «فاشیست» تقسیمبندی میکند. بدون آنکه بدانند آنچه به آن ایمان دارند و معتقند به چهمیزان وجوه مشترک با فاشیسم دارد.
اندیشه و ایماننکتهی آخر آنکه چپگرایی بخصوص در ایران (بهدلیل زمینهی مذهبی جامعه بهلحاظ تاریخی) بیشتر گرایشی از جنس ایمان و اعتقاد است تا اندیشه و تفکر و شاید این کلیدیترین گسست معرفشناختی بین معتقدین و وابستگان این کالتها یا فرقهها با دیگران است. گسستی که مانع از شکلگیری و تداوم گفتگو دربارهی مسائل مختلف با دیگران میشود. فرآیند تردید، پرسشگری و عبور افراد از ایدئولوژی، حزب و وابستگی مکتبی مطلقاً امری نیست که کسی بتواند دیگری را در اینباره مجاب یا اقناء کند، بلکه این فرآیندی کاملاً شخصی است که خود فرد باید ابتدا توان ذهنی بازاندیشی و پرسشگری از خود و «دیگری بزرگش» را داشته باشد، سپس بتواند طی مراحل بعدی در جستجوی پرسشهای جدیدتری باشد که در مسیر بازاندیشی با آن مواجه میشود.
📚برخطبوک (کتابستان برخط)
👇🆔 @BarkhatBook