امشب در باشگاه اندیشه تهران ضیافتی ضدافلاطونی برپا بود. غوغای غوغاسالاران عقلستیز که در ۱۳۰ سال اخیر، یکی از سه رکن بنیادین ویرانی ایران را به خود اختصاص دادند، امشب را برایم بدل به ضیافتی فراموش ناشدنی به صرف تیپا و لگد کردند.
ماجرا از این قرار بود که یک کتاب انتقادی از سرگذشت حزب کمونیست فرانسه با نام "گذشته یک توهم" اثر فرانسوا فوره در کلاب اندیشه تهران، با حضور مترجم و ناشر اثر در کنار اینجانب و دکتر حسن محدثی برپا بود و هرکدام به فراخور برداشتمان از کتاب، به نقد و بررسی این اثر پرداختیم. ضیافت آنجا به رنگ زرد داس و چکش درآمد که بقیهالسیف چریکهای فدایی خلق، قصد نوازش اینجانب با آموزههای دموکراسی لمپن_پرولتاریا را داشتند و چند ضربه مهرآمیز و پدرمادردار _به خلاف خودشان_ حواله سر و گردن اینجانب کردند. دمشان گرم که همهجا به ما یادآوری میکنند که مجمعالجزایر گولاک از آنچه در آیینه گوگولیزاسیون اجتماعی میبینیم، به ما نزدیکتر است، اگر که مجال همزیستی به این ویروسهای متحرک بدهیم.
باور بفرمایید که از سر خشم نمیگویم اما این تفالههای حزب انیرانی توده، این مزاحمین خلق، این کارگران بیلندیده و این مرتجعین سرخ، اگر دستشان برسد که مردم ایران را تصفیه سازمانی کنند، آنی درنگ نخواهند کرد. به قول فون هایک، رواداری با دشمنان آزادی، خیانت به آزادیست. در ابتدای نشست بابت کشتار سرخها به دست سیاهها در تابستان ۶۷ ابراز تاسف کردم، از ابراز تاسف خودم پشیمانم.
خلاصه که این شبی که آقایان در اشعارشان میخواندند، شب نیست. شب اصلی را همین سرخهای سیاهیدوست برای مردم ایران لقمه گرفتهاند. حالم خوب است و چند کبودی جای نگرانی ندارد. فدای آزادی ایران
✍️ #اشکان_زارع📚برخطبوک (کتابستان برخط)
👇🆔 @BarkhatBook