بخشی از من که میپذیرد منِ ناتوانیست و دست از رشد و رنگ میکشد
نامهای به لعیا بهادری
تصور میکنم پیش رویتان نشستهام تا برایتان از پذیرش بگویم. از ذهنم گذر میکند چشمانتان و به این فکر میکنم که احتمالن مناسبترین فامیلی برای لعیایی با چشمان سبز، بهادری است که هم بهار را تداعی میکند هم دُر را.
قرار است از پذیرش حرف بزنیم؟
بهبه. چه موضوعی برای منی که همین دیشب کم مانده بود در پذیرشِ چیزی که سالها مطمعن بودم نباید بپذیرم وا بدهم.
برای من همیشه تغییر با تصویر مادرم همراه است.
مادرم در عین حال که باور دارد انسانها به شرط خواستنی بیشکست میتوانند تغییر کنند، معتقد است فرزندانش نمیتوانند.
و فرزندانش هم پذیرفتهاند که نمیتوانند. در کودکی تیتیش بارمان میآورد و بزرگ که میشویم میگوید: «تو نمیتونی.»
مثلن، مطمعن است که من نمیتوانم هم زنی خانهدار و هم زنی شاغل باشم و در این اطمینان دست روی دست گذاشته منتظر اثبات است.
این، اولین سدِ من برای تغییر است. بوده و هست. منی که معتقدم بخشهایی از وجود وابسته به ژن و تربیت هیچوقت تغییر نمیکنند. و جنگ با آنها برهم زنندهی آرامش است.
پس به نفع آرامشم در چیزی که سالها بودهام میمانم.
«منکه نمیتونم.»
«بعضی چیزا باید تو ذات باشه.»
«ما خانوادگی از پس این چیزا برنمیایم.»
که بپذیر تو احمقی. که خوب از پس فکر کردن بر نمیآیی چون تا به حال کلی گند زدهای.
تو دختری هستی که محتاجِ جسمی قویتر برای حمایت از جسمت هستی و با این جسم نمیتوانی جایی بروی.
پذیرش منفی برای من یعنی بخشی از ما که به ظاهر برای مهربانی با خودمان، میپذیرد ما محدودیتهایی داریم که هیچوقت از بین نمیروند. بپذیر دختر کی هستی و چهارچوب توانایی و ژنی که به تو منتقل شده چیست؟ یا تربیت.
انرژیات را برای تغییر چیزی که کهنه است خرج نکن.
چیزی که سالها به تو القا شده یا در سلولهایت خفته.
درحالیکه باور دارم هرچیزی را میتوان به شرط زمان و خواستن، تغییر داد.
هر چیزی در محدودهی زمانیِ مناسبش تغییرپذیر است.
با یک سری پیشزمینه و میلی شدید.
پس محکمتر از قبل پای عاطفهای که میخواهد بزرگترین تغییر را رقم بزند میمانم و به او گوشزد میکنم که، تنها چیزی که هیچوقت نباید تغییر کند درآوردن بابای هر چیز است.
برنامهریزی، اقدام، بررسی، اصلاح.
✍🏻🖋️عاطفه عطایی_لعیا بهادری
#دگرگرد
#تغییر
۱۹
۱۰
۰۳
@atefehataeiii