تو زیباترین خورشیدے ڪہ با شرار گیسوانت در طالعم صبح را پدید مے آورے و آسمان آرزوهایم را سرشار از نور مے سازے طلوع چشمهاے تو گشایش یڪ روز جدید در تقویم علاقہ من ست
هر صبح گنجشکی لب ایوانِ خانه سر می دهد آوازهایی شادمانه، جان مایهی آواز او آزادی اوست من نیز، هر صبح اینجا، کنار پنجره، پر بسته، دلتنگ شعری، سرودی، میسرایم با حسرتِ پروازِ آن مرغ خوشآهنگ ...