✍️ دکتر محمد مصدق بزرگ مردی بود که عمرش را برای کشور و مردمش گذاشت. ایران مدرن تا ابد مدیون هوشمندی و شهامت و شرافت او و کودتاگران تا ابد رسوای ِ ننگ ِ خیانت ِ خود نسبت به او خواهند ماند. مصدق نامی است که امروز چندان حضوری در عرصه عمومی و در شهرهای بزرگی که همگی با ثروت حاصل از درآمدهای نفتی ساخته شدند، ندارد؛ اما نامی است که جایش در دل هر ایرانی، امروز، فردا و برای همیشه برجای خواهد ماند.
✍️ دکتر محمد مصدق بزرگ مردی بود که عمرش را برای کشور و مردمش گذاشت. ایران مدرن تا ابد مدیون هوشمندی و شهامت و شرافت او و کودتاگران تا ابد رسوای ِ ننگ ِ خیانت ِ خود نسبت به او خواهند ماند. مصدق نامی است که امروز چندان حضوری در عرصه عمومی و در شهرهای بزرگی که همگی با ثروت حاصل از درآمدهای نفتی ساخته شدند، ندارد؛ اما نامی است که جایش در دل هر ایرانی، امروز، فردا و برای همیشه برجای خواهد ماند.
✍️ پرویز کلانتری معلم میلیونها کودک ایرانی بود. همه آنها که در کتابهای درسی برای نخستین بار روستاها، عشایر، مزارع سبز، کویر زرین و تاریخ پرفراز و نشیب ایران را با نقاشیهای او شناختند. یک نقاش آوانگارد و یک نویسنده تردست با طنزی تاثیر گذار، انسانی متعهد به عدالت و آزادی و خلاقیت. کلانتری محصول جامعه دهه چهل بود و از جمله آنها که پیش و بیش از هر چیز به هنر و کمتر از هر چیز به بازار و سلیقه عمومی فکر میکردند.
✍️ دکتر محمد مصدق بزرگ مردی بود که عمرش را برای کشور و مردمش گذاشت. ایران مدرن تا ابد مدیون هوشمندی و شهامت و شرافت او و کودتاگران تا ابد رسوای ِ ننگ ِ خیانت ِ خود نسبت به او خواهند ماند. مصدق نامی است که امروز چندان حضوری در عرصه عمومی و در شهرهای بزرگی که همگی با ثروت حاصل از درآمدهای نفتی ساخته شدند، ندارد؛ اما نامی است که جایش در دل هر ایرانی، امروز، فردا و برای همیشه برجای خواهد ماند.
✍️ دکتر محمد مصدق بزرگ مردی بود که عمرش را برای کشور و مردمش گذاشت. ایران مدرن تا ابد مدیون هوشمندی و شهامت و شرافت او و کودتاگران تا ابد رسوای ِ ننگ ِ خیانت ِ خود نسبت به او خواهند ماند. مصدق نامی است که امروز چندان حضوری در عرصه عمومی و در شهرهای بزرگی که همگی با ثروت حاصل از درآمدهای نفتی ساخته شدند، ندارد؛ اما نامی است که جایش در دل هر ایرانی، امروز، فردا و برای همیشه برجای خواهد ماند.
✍️ عشق به زندگی، به شادی، به زیبایی و هنر را هرکسی می تواند به شیوه خود به بیان در بیاورد. نصرت کریمی برای این کار پیوند با عروسکهای متحرک، سینمای مردمی و بروز عواطف گوناگون در چهره صورتکهای تجسم یافته در مادهای سخت را برگزیده بود. برای این کار کریمی، روابطی انسانی و پراحساس با آدمها، روایت کردن، خندیدن و خنداندن و معنای زندگی را در طنز و گریز از اندوه و التیام بخشیدن بر درد برگزیده بود. باشد که یادش همیشه با شادی و صدایش همواره با زندگی همراه بمانند.
#بهرام_بیضائی نویسنده، نمایشنامه نویس، کارگردان تئاتر و سینما
✍️ بهرام بیضائی با نثر و با کلام و حرکات نمایشنامهها و تصاویر فراموشناشدنی و شخصیتهای فراواقعی فیلمهایش، بخشی خیره کننده از فرهنگ معاصر ما را میسازد. تاریخ زنده ما را، تاریخی آکنده از موجودات موهوم، آکنده از سربازانی که در هزارتوهای جنگلهای تیره با سلاحهای سنگین شان گام برمیدارند و با زبانی فاخر سخن میگویند. تاریخی آکنده از زنانی که با شجاعتی زنانه خیره در چشمان جهان حق خود را میخواهند؛ زنانی که معنای عشق، غم و زیبایی و شادی و فراموشی و درد را بهتر از هرکسی می دانند. دختران دیروز و مادران فردا.
✍️ علی بلوکباشی؛ استاد پیشکسوت ِ شناخت مردم این پهنه است. علی بلوکباشی با شرم و حیا پهلویت مینشیند، با دغدغه و وسواسی که از پدربزرگها انتظار داری و با نرمی سخن میگوید. نگران است مبادا نتواند کارهای بیپایانش را به پایان برساند، نگران واژهای تکافتاده، توصیفی از یک درخت؛ بافته ناشناسی از گوشهای از این سرزمین؛ ثبت یک زندگانی فراموش شده در میان عشایری دوردست. توان ِ اندکی در بدن دارد، اما در ذهنش هنوز همان جوان پرتوان ِ روزهای کردستان است و امیدوار که بار دیگر تمام این سرزمین بزرگ را زیر پا بگذارد.
✍️ جلال ستاری؛ جوان ِ کهنسال خود به اسطورهای بدل شده؛ فروتن، مهربان، خجول، صادق، شادمان و دوستداشتنی است. همه عمر بر اسطورهها مطالعه کرده، اما با اسطورهزدگی مبارزه کرده است. بیش از صد کتاب، سهم او در پنجاه سال کار سخت و بیهیچ چشمداشتی بوده؛ هم او که افسانههای شهرزادها، یوسفها و یونسها را برایمان تحلیل و ما را با صدها اندیشمند گیتی، با زبانها، آیینها و فرهنگهایشان آشنا میکند تا بتوانیم با چشمان تازه از خیالبافیهای ویرانگر فاصله بگیریم.
✍️ایرج افشار میراث آثار هزاران نویسنده، یادگار میلیونها عکس و سند و دستخط و کتب فراموش شده در پستوها و گوشه و کنار کتابخانهها و مجلات پراکنده. هوشمندی و آیندهنگری پژوهشگری خستگی ناپذیر برای طبقهبندی و تنظیم و تصحیح و ویرایش تا حافظه و هویت یک ملت و یک زبان جان تازهای بیابد. ستون فقرات مستحکم این پهنه فرهنگی، تا قفسههای خالی ِ ذهنهای خلوت را اندک اندک پر کند و ما بتوانیم ارزش زحمات ِگذشتگان را درک کنیم؛ ایرج افشار به گذشتهها روحی تازه داد و به هویت ما امیدی دوباره.
✍️ سیمین دانشور، استادی آرام و مهربان بود؛ سیمین دانشور، نویسندهای خاموش و متین؛ با روایتی از زندگی برای هزاران زن ایرانی؛ با سرنوشتش، با داستانهایش، با قهرمانان و زنان عاشق و دلتنگش. او با متانت و به ناچار، متنهای بیجان دانشگاهی را میپذیرفت، اما ذهنش همیشه آماده بود تا در آسمان ِ بیکران و آزاد ِ ادبیات به پرواز درآید. امروز هم از درون لایههای ژرف تاریخ، با بازیگران داستانهایش هر روز زنده میشود، به میانمان میآید، لبخند می زند. جوان است و امیدوار به زندگی، هرچند نظارهگر گذر ِ اندوهبار آن در سرزمینش.
✍️خبر رفتنش خیابانهای ِ شهرها را آشفته کرد، دلها به شور افتاد، موسیقی لباس اندوه به تن کرد، امواج افسوس فضا را پُرکرد و دلها فرو ریخت. شجریان هم نمادی بود برای زندگی بخشیدن و مردمی کردن ادبیات و موسیقی کلاسیک ایرانی، و هم الگویی زیبا برای ایستادگی، همبستگی، عشق و دگردوستی. بزرگترین ارزشها برای هر هنرمند. صدایش در آسمان پیچید و در دلها برای همیشه بر جای ماند.
✍️ روحی روانتر از آب، شعری روشن تر از روز. انسانی از جنس سایه و هوا و گیاه: عناصری که شاید ما را به زندگی و آثار سهراب سپهری نزدیک کنند. خواندن شعرهایش همچون پروازی بر فراز جهان در آغاز آفرینش است و دیدن تابلوهایش همچون سفر تا اعماق ِ زیبایی عشق و ذات حیات. در جامعهای که ما داشتیم و داریم، سهراب بیشتر یک استثنا بود تا یک قاعده و پنجاه سال عمرش، تجربه زندگانی طولانی یک فیلسوف ِ احساس، که اندیشمندی چون شایگان اشعارش را ترجمه میکرد و فیلمسازی چون کیارستمی، فیلمهايش را به یادش میساخت.
✍️ دکتر محمد مصدق بزرگ مردی بود که عمرش را برای کشور و مردمش گذاشت. ایران مدرن تا ابد مدیون هوشمندی و شهامت و شرافت او و کودتاگران تا ابد رسوای ِ ننگ ِ خیانت ِ خود نسبت به او خواهند ماند. مصدق نامی است که امروز چندان حضوری در عرصه عمومی و در شهرهای بزرگی که همگی با ثروت حاصل از درآمدهای نفتی ساخته شدند، ندارد؛ اما نامی است که جایش در دل هر ایرانی، امروز، فردا و برای همیشه برجای خواهد ماند.
✍️ یادگار علیاکبر دهخدا برای آینده فرهنگ ما، لغتنامه و امثال و حکم ِ بینظیرش، روزنامهنگاری و طنز حیرتانگیزش در صوراسرافیل است؛ آزادگی و شرافت و باور خدشهناپذیرش به آزادی و عدالت و پیروزی ابدی زیبایی بر زشتیهای روح انسانی. دهخدا فرزند زمانهای استبدادی و متحجر بود؛ با تمام توان خود و با کلام مُدرنی که به زبان ناتوان قاجار جانی دوباره داد و به جنگ بندگان و دشمنان آزادی و فکر رفت. یادگار او برای ما، نامی است که تا ابد مترادف آزادگی، هوشمندی و شرافت باقی خواهد ماند.
✍️ بهمن محصص، تنها بود؛ تنها زیست و تنها مُرد. فراتر از زمانهاش با نقاشیها و مجسمهها و با ترجمههایش؛ و با یک زندگی سازشناپذیر با جامعهای سنتی و به دور از حساسیّت آوانگاردیسم هنری. چشمانش، درخشش و شادمانی ِ سبز ِ جنگلها و رطوبت و سرمای ِ لذتبخش ِ آبهای ِ شمال را داشتند. شاد بود و مثل قهرمان نقاشیهایش به زندگی و به خود، باصدای بلند میخندید. هیچ نمیخواست جز آنکه آزاد باشد و آزادانه به خلاقیت هنریاش ادامه دهد، جز اینکه آثارش بتوانند زیر آسمان شهرهای بزرگ نفس بکشند. آنچه اغلب از او دریغ شد.
✍️ با اردشیر محصص طرح و کاریکاتور معنایی دیگر در فرهنگ ما پیدا کرد. قلم و خطوطی که در پی نادیدن جهان بودند، به ابزارهایی برای جراحی جهان تبدیل شدند، شکافتن جسم و روح انسانها، آویختن آنها و زنده کردن تجربه رنج و درد در کالبدهای نحیفشان برای آنکه واقعیت را بفهمند و بفهمانند. اندوه چشمهای محصص پشت شیشه کلفت عینکش، مستقیم تا عمیقترین لایههای یک فرهنگ را می دید و می توانست، جامگان فاخر را از تنش بیرون بیاورد و در برابر آینهای از حقیقت بگذاردش تا وادار شود حقیقت را آنگونه که هست ببیند.