✍️ صادق هدایت، بنیان گذاری حقیقی برای نقد ِ ورود ِ فرومایه ایران به مدرنتیه بود. زبان گزنده و طنز بیپایان، گستاخی ویرانگرانهاش علیه سنتها. شاید نثر گاه مبالغه آمیز و تندروانه او میتوانست واقعیاتی را پیش رویمان بگذارد؛ شاید این واقعیتها انگیزهای میشدند برای دگرگون کردنمان. هدایت همان وجدان بیداری بود که به آن نیاز داشتیم و داریم. همان آینهای که شکست، چون شکستیمش، همان تصویر ِ دلهرهآورمان از خویش که باید از نگاه و ذهنمان بزداییم.
✍️ فروغ فرخزاد با زندگی و با مرگ خود، با شعر و با سینمای خود، با عشقها و لذتهایش، با عواطف و جسمانیت خود، با اندوه سرشار، شادی بیپایان، صمیمیت وصفناپذیری که در هرآنچه میسرود، موج میزد، با خاطره دردناک و در همان حال زیبایی که از خویش بر جای گذاشت، بیشک سنگ بنایی قدرتمند برای زن مدرن ایرانی به شمار میآید و این نکته در آینده، بسیار بسیار بیشتر از امروز، نسل پس از نسل، آشکار خواهد شد.
✍️ دکتر محمد مصدق بزرگ مردی بود که عمرش را برای کشور و مردمش گذاشت. ایران مدرن تا ابد مدیون هوشمندی و شهامت و شرافت او و کودتاگران تا ابد رسوای ِ ننگ ِ خیانت ِ خود نسبت به او خواهند ماند. مصدق نامی است که امروز چندان حضوری در عرصه عمومی و در شهرهای بزرگی که همگی با ثروت حاصل از درآمدهای نفتی ساخته شدند، ندارد؛ اما نامی است که جایش در دل هر ایرانی، امروز، فردا و برای همیشه برجای خواهد ماند.
✍️ دکتر محمد مصدق بزرگ مردی بود که عمرش را برای کشور و مردمش گذاشت. ایران مدرن تا ابد مدیون هوشمندی و شهامت و شرافت او و کودتاگران تا ابد رسوای ِ ننگ ِ خیانت ِ خود نسبت به او خواهند ماند. مصدق نامی است که امروز چندان حضوری در عرصه عمومی و در شهرهای بزرگی که همگی با ثروت حاصل از درآمدهای نفتی ساخته شدند، ندارد؛ اما نامی است که جایش در دل هر ایرانی، امروز، فردا و برای همیشه برجای خواهد ماند.
✍️ پرویز کلانتری معلم میلیونها کودک ایرانی بود. همه آنها که در کتابهای درسی برای نخستین بار روستاها، عشایر، مزارع سبز، کویر زرین و تاریخ پرفراز و نشیب ایران را با نقاشیهای او شناختند. یک نقاش آوانگارد و یک نویسنده تردست با طنزی تاثیر گذار، انسانی متعهد به عدالت و آزادی و خلاقیت. کلانتری محصول جامعه دهه چهل بود و از جمله آنها که پیش و بیش از هر چیز به هنر و کمتر از هر چیز به بازار و سلیقه عمومی فکر میکردند.
✍️ دکتر محمد مصدق بزرگ مردی بود که عمرش را برای کشور و مردمش گذاشت. ایران مدرن تا ابد مدیون هوشمندی و شهامت و شرافت او و کودتاگران تا ابد رسوای ِ ننگ ِ خیانت ِ خود نسبت به او خواهند ماند. مصدق نامی است که امروز چندان حضوری در عرصه عمومی و در شهرهای بزرگی که همگی با ثروت حاصل از درآمدهای نفتی ساخته شدند، ندارد؛ اما نامی است که جایش در دل هر ایرانی، امروز، فردا و برای همیشه برجای خواهد ماند.
✍️ دکتر محمد مصدق بزرگ مردی بود که عمرش را برای کشور و مردمش گذاشت. ایران مدرن تا ابد مدیون هوشمندی و شهامت و شرافت او و کودتاگران تا ابد رسوای ِ ننگ ِ خیانت ِ خود نسبت به او خواهند ماند. مصدق نامی است که امروز چندان حضوری در عرصه عمومی و در شهرهای بزرگی که همگی با ثروت حاصل از درآمدهای نفتی ساخته شدند، ندارد؛ اما نامی است که جایش در دل هر ایرانی، امروز، فردا و برای همیشه برجای خواهد ماند.
✍️ در آستانه صد سالگی، سایه: روح واژگان که با آواز بزرگان، در آسمان ایران به پرواز در میآیند. سایهی سیاست رهایش نمیکند. هرچند امروز، دیگر اسباب آزارش نیست، اما کوچههای سیاسی برایش هرگز جز بنبستهایی نبودهاند. دلش در گروی فرهنگ و زبانش است و عشقش به سرزمینش: در نغمههای روزگاری سپری شده، در چهرهای که رفتهرفته به ابدیت میپیوندد. یک غزل و نمنم باران آرامی در رشت ِ سالهای دور.
✍️ عشق به زندگی، به شادی، به زیبایی و هنر را هرکسی می تواند به شیوه خود به بیان در بیاورد. نصرت کریمی برای این کار پیوند با عروسکهای متحرک، سینمای مردمی و بروز عواطف گوناگون در چهره صورتکهای تجسم یافته در مادهای سخت را برگزیده بود. برای این کار کریمی، روابطی انسانی و پراحساس با آدمها، روایت کردن، خندیدن و خنداندن و معنای زندگی را در طنز و گریز از اندوه و التیام بخشیدن بر درد برگزیده بود. باشد که یادش همیشه با شادی و صدایش همواره با زندگی همراه بمانند.
#بهرام_بیضائی نویسنده، نمایشنامه نویس، کارگردان تئاتر و سینما
✍️ بهرام بیضائی با نثر و با کلام و حرکات نمایشنامهها و تصاویر فراموشناشدنی و شخصیتهای فراواقعی فیلمهایش، بخشی خیره کننده از فرهنگ معاصر ما را میسازد. تاریخ زنده ما را، تاریخی آکنده از موجودات موهوم، آکنده از سربازانی که در هزارتوهای جنگلهای تیره با سلاحهای سنگین شان گام برمیدارند و با زبانی فاخر سخن میگویند. تاریخی آکنده از زنانی که با شجاعتی زنانه خیره در چشمان جهان حق خود را میخواهند؛ زنانی که معنای عشق، غم و زیبایی و شادی و فراموشی و درد را بهتر از هرکسی می دانند. دختران دیروز و مادران فردا.
✍️ علی بلوکباشی؛ استاد پیشکسوت ِ شناخت مردم این پهنه است. علی بلوکباشی با شرم و حیا پهلویت مینشیند، با دغدغه و وسواسی که از پدربزرگها انتظار داری و با نرمی سخن میگوید. نگران است مبادا نتواند کارهای بیپایانش را به پایان برساند، نگران واژهای تکافتاده، توصیفی از یک درخت؛ بافته ناشناسی از گوشهای از این سرزمین؛ ثبت یک زندگانی فراموش شده در میان عشایری دوردست. توان ِ اندکی در بدن دارد، اما در ذهنش هنوز همان جوان پرتوان ِ روزهای کردستان است و امیدوار که بار دیگر تمام این سرزمین بزرگ را زیر پا بگذارد.
✍️ جلال ستاری؛ جوان ِ کهنسال خود به اسطورهای بدل شده؛ فروتن، مهربان، خجول، صادق، شادمان و دوستداشتنی است. همه عمر بر اسطورهها مطالعه کرده، اما با اسطورهزدگی مبارزه کرده است. بیش از صد کتاب، سهم او در پنجاه سال کار سخت و بیهیچ چشمداشتی بوده؛ هم او که افسانههای شهرزادها، یوسفها و یونسها را برایمان تحلیل و ما را با صدها اندیشمند گیتی، با زبانها، آیینها و فرهنگهایشان آشنا میکند تا بتوانیم با چشمان تازه از خیالبافیهای ویرانگر فاصله بگیریم.
✍️ایرج افشار میراث آثار هزاران نویسنده، یادگار میلیونها عکس و سند و دستخط و کتب فراموش شده در پستوها و گوشه و کنار کتابخانهها و مجلات پراکنده. هوشمندی و آیندهنگری پژوهشگری خستگی ناپذیر برای طبقهبندی و تنظیم و تصحیح و ویرایش تا حافظه و هویت یک ملت و یک زبان جان تازهای بیابد. ستون فقرات مستحکم این پهنه فرهنگی، تا قفسههای خالی ِ ذهنهای خلوت را اندک اندک پر کند و ما بتوانیم ارزش زحمات ِگذشتگان را درک کنیم؛ ایرج افشار به گذشتهها روحی تازه داد و به هویت ما امیدی دوباره.
✍️ سیمین دانشور، استادی آرام و مهربان بود؛ سیمین دانشور، نویسندهای خاموش و متین؛ با روایتی از زندگی برای هزاران زن ایرانی؛ با سرنوشتش، با داستانهایش، با قهرمانان و زنان عاشق و دلتنگش. او با متانت و به ناچار، متنهای بیجان دانشگاهی را میپذیرفت، اما ذهنش همیشه آماده بود تا در آسمان ِ بیکران و آزاد ِ ادبیات به پرواز درآید. امروز هم از درون لایههای ژرف تاریخ، با بازیگران داستانهایش هر روز زنده میشود، به میانمان میآید، لبخند می زند. جوان است و امیدوار به زندگی، هرچند نظارهگر گذر ِ اندوهبار آن در سرزمینش.
✍️خبر رفتنش خیابانهای ِ شهرها را آشفته کرد، دلها به شور افتاد، موسیقی لباس اندوه به تن کرد، امواج افسوس فضا را پُرکرد و دلها فرو ریخت. شجریان هم نمادی بود برای زندگی بخشیدن و مردمی کردن ادبیات و موسیقی کلاسیک ایرانی، و هم الگویی زیبا برای ایستادگی، همبستگی، عشق و دگردوستی. بزرگترین ارزشها برای هر هنرمند. صدایش در آسمان پیچید و در دلها برای همیشه بر جای ماند.
✍️ صادق هدایت، بنیان گذاری حقیقی برای نقد ِ ورود ِ فرومایه ایران به مدرنتیه بود. زبان گزنده و طنز بیپایان، گستاخی ویرانگرانهاش علیه سنتها. شاید نثر گاه مبالغه آمیز و تندروانه او میتوانست واقعیاتی را پیش رویمان بگذارد؛ شاید این واقعیتها انگیزهای میشدند برای دگرگون کردنمان. هدایت همان وجدان بیداری بود که به آن نیاز داشتیم و داریم. همان آینهای که شکست، چون شکستیمش، همان تصویر ِ دلهرهآورمان از خویش که باید از نگاه و ذهنمان بزداییم.
✍️ روحی روانتر از آب، شعری روشن تر از روز. انسانی از جنس سایه و هوا و گیاه: عناصری که شاید ما را به زندگی و آثار سهراب سپهری نزدیک کنند. خواندن شعرهایش همچون پروازی بر فراز جهان در آغاز آفرینش است و دیدن تابلوهایش همچون سفر تا اعماق ِ زیبایی عشق و ذات حیات. در جامعهای که ما داشتیم و داریم، سهراب بیشتر یک استثنا بود تا یک قاعده و پنجاه سال عمرش، تجربه زندگانی طولانی یک فیلسوف ِ احساس، که اندیشمندی چون شایگان اشعارش را ترجمه میکرد و فیلمسازی چون کیارستمی، فیلمهايش را به یادش میساخت.
✍️ فروغ فرخزاد با زندگی و با مرگ خود، با شعر و با سینمای خود، با عشقها و لذتهایش، با عواطف و جسمانیت خود، با اندوه سرشار، شادی بیپایان، صمیمیت وصفناپذیری که در هرآنچه میسرود، موج میزد، با خاطره دردناک و در همان حال زیبایی که از خویش بر جای گذاشت، بیشک سنگ بنایی قدرتمند برای زن مدرن ایرانی به شمار میآید و این نکته در آینده، بسیار بسیار بیشتر از امروز، نسل پس از نسل، آشکار خواهد شد.
✍️ دکتر محمد مصدق بزرگ مردی بود که عمرش را برای کشور و مردمش گذاشت. ایران مدرن تا ابد مدیون هوشمندی و شهامت و شرافت او و کودتاگران تا ابد رسوای ِ ننگ ِ خیانت ِ خود نسبت به او خواهند ماند. مصدق نامی است که امروز چندان حضوری در عرصه عمومی و در شهرهای بزرگی که همگی با ثروت حاصل از درآمدهای نفتی ساخته شدند، ندارد؛ اما نامی است که جایش در دل هر ایرانی، امروز، فردا و برای همیشه برجای خواهد ماند.
✍️ یادگار علیاکبر دهخدا برای آینده فرهنگ ما، لغتنامه و امثال و حکم ِ بینظیرش، روزنامهنگاری و طنز حیرتانگیزش در صوراسرافیل است؛ آزادگی و شرافت و باور خدشهناپذیرش به آزادی و عدالت و پیروزی ابدی زیبایی بر زشتیهای روح انسانی. دهخدا فرزند زمانهای استبدادی و متحجر بود؛ با تمام توان خود و با کلام مُدرنی که به زبان ناتوان قاجار جانی دوباره داد و به جنگ بندگان و دشمنان آزادی و فکر رفت. یادگار او برای ما، نامی است که تا ابد مترادف آزادگی، هوشمندی و شرافت باقی خواهد ماند.