• در لحظه ای که برای شاد کردن نمايش ، «مايکل جکسون» می شويد . آيا می خواستيد فرهنگ غرب را محکوم کنيد، و کسانی راکه برای فريفتن خود به فرهنگ غربی متوسل می شوند را زير سئوال می بريد.
نه، به عنوان يک موجود ، که اطلاعاتی برای خودم جمع کرده ام هيچ کينه ای به غرب ندارم. غرب «لويی پاستور»، غرب «رامون کاخان» ، غرب «کيسلوفسکی»، غرب «جان وين» و« رابرت دو نيرو» غرب واکسن ها و آنتی بيو تيک ها و اليوت ها و نروداها و تلستوی ها و شلوارهای سگ جان جين! مديريت سياسی غرب وآموزش ابتذال و زور و استعمار مبحثی سياسی
است که زورم به کنفراسها و سمينارها و اجلاسيه های دو فوريتی شان نمی رسد ؛ زيرا آنها حق وتو دارند ... مايکل جکسون شدنم اشاره ای بود به نياز وجد و نشاط و طرب که جايش به شدت خالی
است. نيازی غريزی، از جنس معلق زدن کبوترها و رقص های حيرت انگيز طاووس ها و بلا تشبيه جست و خيز گوزن های ده روزه ...
بچه ها بدون هيچ تعليمی به محض شنيدن يک آهنگ ريتميک ناشيانه و نامتعادل می رقصند ، اين رقص غريزی
است ... نمی دانم چه کار بايد کرد ...ولی همين قدر می دانم که کشتن و سر کوب هر گونه حس خدادادی در انسان ، تبديل به يک بيماری می شود. چه نوع بيماری اين را هم نمی دانم ... برای حل اين مشکل تا پيدا شدن راه حلی اساسی که جامعه را به ابتذال نکشاند ، پيشنهاد می کنم از سر کار که برگشتيد در اطاقی برويد ، در اطاق را کليد کنيد و درتاريکی ، آرام بشکن بزنيد و خود را تکان بدهيد، تا ببينيم چه می شود .
*حسین پناهی
از کتاب#
جهان زیر سیگاری من است#
#نشر_آناپنا @anapanapub