انگار که شارژم تمام بشود ، انگار که روغنِ موتورم ته بکشد و انگار که تنظیمات کارخانه ام باشد ، سر ساعت دو که بهش ۱۴:۰۰ هم میگویند باید سرم برسد به متکا و مغزم واینور و آنورش ریستارت بشوند .
روی تخت امرلله که کنار پنجره ست دراز کشیده و عمیقا غرق خلسه سرظهرم شده ام که ؛
دینگ ...دینگ ! شما در ذهن مبارک تان اینرا به زنگ ایفون سیکس پلاس که روی گلس ش هم یک خط کوچک دارد تبدیلش کنید .
موبایل من ، این ابزار گشت های بجا و بی جا با فیلتر شکن ( لعنت الله ) ، این انیس قلوب تنها( رحمت الله ) و خیلی چیزهای دیگر عادت زنگ خوردن ندارد الا وقتهایی که دستم خیلی بند است یا در مرحله ای از خواب عمیق و رِم غرق شده ام .
بی اینکه پلکها را از روی هم بردارم با دست گوشی را پیدا میکنم . امان نمیدهد بگویم الو !
: پدرم دو سال پیش بیمارستان شما و ... الان بیمارستان قایم هستیم و ...
این عادت بیمه هاست که تا اینجا را ول نکنی آنجا را شل نمیکنن و حالا لابد پرونده یا یک چیز بیمار پیش آنجایی که من حالا دیگر رییس سابقش حساب میشوم گیر کرده و کارش آنجا لنگ است ، این را لابلای تند تند حرف زدن آدم آنور خط میفهمم .
میگویم : پلیز استاپ ،
استاپ نمیکند، به نظرمیاید مثل تک و توکی ! از حاج خانمها تنظیمات روی حرف زدن و شنیدن همزمان است .
: ببینید مادر اون موقع من رییس بیمارستان بودم و الان نیستم شما باید زنگ بزنید بیمارستان!
شمرده جوری که انگار اخبار ساعت ۲۱ را دارد از رو میخواند میگوید : دیگه رییس بیمارستان نیستید ؟
میگویم : خیر
:یعنی ورتون داشتند ؟ (آیا لازم است بگویم این قسمت را با خنده میگوید ؟)
میگویم : بله مادر !
میگوید : خوبتون کردند !!!!!
😅😅فقط باید یک مهندس یا تعمیرکار درست حسابی باشی تا بفهمی این خوبت کردن !چند ای سی و خازن من رو پشت هم می سوزاند .
آلوین تافلر ، برتراند راسل اگر علی دایی را هم با خودشان میاوردند و میخواستند سه تایی و با هم لذت و ضرورت جابجایی در ریاست را برای من جا بیاندازند آنقدر نمیتوانستند دقیق و قشنگ اینکار را بکنند که این زنگ سر ظهر ! این خوبت کردن ! ناگهانی حاج خانم آنور خط کرد .
پ.ن : دربیمارستانها شخصیت حقیقی و حقوقی قاطی است و حضرات بیمه و دارایی و بقیه خیلی طول میکشد دست ازسر ادم و شماره تلفن و ... بردارند .
پ.ن ۲: "من " یادداشت لزوما من نویسنده نیست ، همدردی نفرمایید
😅😅 علی طاهری نیا - پزشک
https://t.center/alitaheriniya