علی فرزانه موحد

Channel
Logo of the Telegram channel علی فرزانه موحد
@alifarzaneemovahedPromote
613
subscribers
www.ihambook.ir/product/خیابان-نامه لینک خرید کتابم👆👆
شب نیست اگر چه روزگاریست؟
آیینه‌ی آسمان غباریست

از صبح کسی خبر ندارد
خون از رخ آفتاب جاریست

با مزرعه، ابر قهر کرده
سرمایه‌ی باغ بر نداریست

از ترس درخت خویش برگی
بر توسن بادها فراریست

گر روی لبی  تبسمی هست
خشک است و ترک‌ترک، اناریست

کوهی به لبش سکوت دارد
کاهی به مقام تاجداریست

کوهی که سراسرش مذاب است
مامور به صبر و سازگاریست  

تا پرچم ظلم برفراز است
شب‌نامه‌ی بی‌کسان دراز است


آوخ که در این کویرخانه
یک یاس جوان زده جوانه

یک یاس که شبنم است دائم
از چشمه‌ی دیده‌اش روانه

با ساقه‌ی زخمیش کشیده
بر موی شکوفه‌هاش شانه

یک آینه خو که در گلویش
جز آه کسی نکرده لانه

دریاست ولی کنون ندارد
جز در دل آتش آشیانه

چون شعله ی کینه‌ور کشیده
از چادر خاکیش زبانه

پرسیده مگر گناه ما چیست
گفتند به شرح تازیانه ـ 

تا پرچم ظلم برفراز است
شب‌نامه‌ی بی‌کسان دراز است


اکنون ز جفای شب، سپیده
در بستر مرگ آرمیده

شمعی است که چار شاپرک را
با درد به دور خود تنیده

از آینه نیز رو گرفته
از سنگ مگر چه ها کشیده

جاروست میان دست‌هایش
هرچند که قامتش خمیده

با اشک وضو گرفته انگار
آوای بلال را شنیده

دردا که به قیمت جوانی
درد و غم یار را خریده

افسوس که از خجالت و درد
رنگ از رخ هردوشان پریده

با اینکه چو شمع آب گشتند
ماندند به روی این عقیده ـ

تا پرچم ظلم بر فراز است
شب‌نامه‌ی بی‌کسان دراز است


با اینکه شب است و سوت کور است
بر شانه‌ی نور جسم نور است

گویا شب دفن یک هلال است
چشمان ستاره‌ها نمور است

محکوم به اشک بی‌صدایند
حالا که بساط ضجه جور است

این آه که در سکوت جاریست
آوای شکستن غرور است

در خویش شکسته پهلوانی
با این همه همچنان صبور است

مردی است که دفن نوبهارش 
از چشم خزانیان به دور است

با طالع خوش وداع کرده
از بس که زمانه چشم‌شور است

نُه‌ساله کتاب خاطراتش
افسوس میان خاک گور است

تا عقل عوام چشم‌شان است 
تا حرف زمانه حرف زور است 

تا پرچم ظلم برفراز است
شب‌نامه‌ی بی‌کسان دراز است


#علی_فرزانه_موحد
https://t.center/HidenChat_Bot?start=437933172
سَمَن‌بویان غبارِ غم چو بنشینند، بنشانند

حافظ
گر شود کافه ی مردم به حساب آلوده
قهوه ی چشم تو فالی ست به خواب آلوده
زودتر می شکند توبه ی خشک از آن روی
سر سجاده کنم لب به شراب آلوده
نام ما را بنویسید به ایوان نجف
نشد از نام سگ کهف، کتاب آلوده
زیر سنگ است به عشق تو علی جان دستم
تا عقیق یمنی شد به رکاب آلوده
دامن عصمتم از گَرد عبادت پاک است
نشود بنده ی حیدر به ثواب آلوده
زآشنایان چه توقع ز غریبان چه ملال
در محیطی که نشد بحر به آب آلوده
معنی از خیر گذشتن به درش بگذر باز
حیف از آن لب که بگردد به عتاب آلوده

محمد سهرابی
letter 53
<unknown>
📜 نامه 53 🎙
عهد مالک اشتر
📌 نامه به مالك اشتر ، در سال 38 هجری هنگامی كه او را به فرمانداری مصر برگزید ، آن هنگام كه اوضاع محمد بن ابی بكر متزلزل شد ، و از طولانی‌ترین نامه هاست كه زیبایی های تمام نامه ها را دارد.
Forwarded from علی موحد و علی فرزانه
نامه ۶۱ تا ۷۹
#نهج_البلاغه
Forwarded from علی موحد و علی فرزانه
نامه ۴۰ تا ۶۰
#نهج_البلاغه
Forwarded from علی موحد و علی فرزانه
عجیبن این نامه‌ها...
Forwarded from علی موحد و علی فرزانه
نامه ۳۱ تا ۴۰
#نهج_البلاغه
Forwarded from علی موحد و علی فرزانه
نامه ۱ تا ۳۰
#نهج_البلاغه
صدای اَرّه‌کِشی می‌رسید و بیدکُشی
صدا زدند بفرما به جشن عیدکشی

همین که رد شدم از در میان خون دیدم
هزار قفل در اندیشه‌ی کلیدکشی...

به سمت پنجره رفتم زنانه گفت نیا!
که روزنامه مرا کشته با اسیدکشی

دو شغل روی دو سینی به من تعارف شد
یکی شهید شدن دیگری شهیدکشی...

شنیدم از لب چاقو که گفت نوشابه_
من از طناب شنیدم تو هم امیدکشی!

خروس‌خوان شده بود و برای مجلسیان
کلاغِ خان خبر آورد از نویدکشی

به اشک گریه‌کنان قاب عکس می‌خندید
نداشت هیچ مرادی به جز مریدکشی

فریب‌نوش و سکندرخوران سپس رفتند
به جنگ دشمن فرضی به ناپدیدکشی

عجب بکش‌بکشی شد تمام شد هیئت
حسین کشته شد اما در آن یزیدکشی...

#علی_فرزانه_موحد
Forwarded from علی موحد و علی فرزانه
خطبه‌ی ۲۲۰ تا ۲۴۱
#نهج_البلاغه
Forwarded from علی موحد و علی فرزانه
خطبه‌ی ۲۰۰ تا ۲۲۰
#نهج_البلاغه
Forwarded from علی موحد و علی فرزانه
خطبه‌ی ۱۹۰ تا ۲۰۰
#نهج_البلاغه
تقدیمتون
Telegram Center
Telegram Center
Channel