#برگی_از_تاریخ#فروش_بردگی_اقوام #ننگی_بر_پیشانی_خاندان_بارکزی#عبدالرحمن_خونخوار در ص ۳۴ تاج التواریخ چاپ ۱۳۷۳ با افتخار فرعون گونه خود در قتل عام مردم بیگناه
#بدخشان چنین می نگارد :
« کسانی را که اسیر می شدند، من به
#دهن_توپ می گذاشتم . در مدت سه سال اغتشاش ( در#بدخشان ) تعداد کسانی که به این قسم من کشته ام ، تقریبا پنج هزار نفر می شدند و تعداد کسانی که از دست لشکر من کشته شدند ، ده هزار نفر بودند.
در جای دیگر خصومت علیه مردم
#شینواری در ص ۲۳۵ تاج التواریخ چنین آمده است :
« گر دو صد سال کشی رنج و دهی زحمت خویش
مار و
#شینواری و عقرب نشود دوست به تو »
اما برای
#عبدالرحمن تنها سرکوب جنبش برحق ، تاراج و مردم
#هزاره مطرح نبود ، بلکه اصلا
#عبدالرحمن قصد نابودی کامل جامعه
#هزاره را در کشور آبایی آنها داشت . چنانچه برنامه قتل عام و تباهی کامل مردم
#ارزگان و نواحی آن از سوی امیر وقت در کتاب سراج التواریخ ، اثر
ملا #فیض_محمد_کاتب_هزاره ، چاپ ۱۳۷۲ ج ۳ ، ص ۲۵۲چنین آمده است :
« آبادانی مردم
#میر_آدینه را تمام آتش زده بسوزانید و زراعت ایشان را تمام ، خوراک دواب و مواشی و اسپان نمایید وهمچنین« زردک» و« پشه » و« شیرداغ» را خراب کرده ، برباد دهند و پس از استیصال آن ، روی به سوی «
#قلندر» نهاده و جزای ایشان را داده و بغات آن نواحی و اطراف را کشته و اسیر و دستگیر نموده آثاری از وجود خود ایشان را نمانند ، نیست و نابود کنند و تا « سنگ ماشه »
#جاغوری ، راه را از خار فتنه چیان مفسد خواهان ، پاک و مصاف سازند. »
#عبدالرحمن خون آشام در ص ۴۵ کتاب خود تاج التواریخ چاپ ۱۳۷۳ با افتخار تمام دستور ساختن
#کله_منارهای را از سرهای بی تن شهداء و مقتولین بیگناه مردم
#هزاره جهت ارعاب و فرو نشاندن تمام جنبش سراسر کشور چنین صادر نمود:
« حکم دادم
#مناری از سرهای مقتولین دشمن ساختند تا بقیه دشمن خایف شوند . »
این ملعون قصی القلب در ص ۳۱۲ تاج التواریخ خود به عموم مردم کشور دستور رسمی صادر نمود تا در نابودی
#هزاره ها همراه لشکر منظم دولتی اقدام کنند :
« دیگر سرکرده های
#افاغنه چندین مرتبه استدعا کرده بودند که به مخارج خود شان جمعیتی را اهالی مملکت فراهم آورده به جنگ
#هزاره های که آنها را دشمن ولایت و دین خود می دانستند بروند ، لکن به آنها اجازه این کار را نداده بودم . در این وقت حکم عمومی دادم هر شخص برود در تنبیه شورشیان کمک نماید . عساکر و ایلجاری که حاضر خدمت شده بودند ، تعداد شان سی هزار الی چهل هزار اشخاص جنگی بود که از اطراف به سرکردگی خوانین و رؤسای خود ، عازم ولایت هزاره شدند .»
در صفحه ۲۵۷ سراج التواریخ
ملا فیض محمد کاتب هزاره چاپ ۱۳۷۲ با نگارش آقای دای فولادی این گونه حکم امیر در قتل عام و تاراج همه هست و بود هزاره ها چنین آمده است :
« امیر تأکید نمود که در انواع قتل و تاراج ، مضایقه روا ندارند . »
خلاصه اینکه ، وقتی که زنان اسیر را از
#ارزگان به اسارت گرفته به طرف
#کابل به قتلگاه می بردند ، منجمله ۴۰۰ زن ارزگانی هم بناء بر همین ترس امیر خود ها را به دریا انداختند و چنین « انتحار » را نسبت به کشتن و اسارت ترجیح می دادند و با همین شیوه هم رسم « آزادی » از قید اسارت را برای سایر زنان و جامعه خویش به میراث گذاشتند .
آقای حاج کاظم یزدانی فجایع عصرعبدالرحمان خانی را از لابلای سراج التواریخ ، تاج التواریخ و سایر اسناد تاریخی و روایات سینه به سینه کهنسالان در مورد زنان کشور چنین می نویسد :
« طبق گفتهء مردم
#جاغوری حدود ۴۰۰ زن و دختر اسیر
#دایه و
#ارزگان را که طرف کابل انتقال می دادند ، این اسیران وقتی بالای پل
#جاغوری رسیدند ، یک باره خود را از بالای پل به زیر انداختند و در کام امواج خروشان رودخانه غرق شدند و از رنج اسارت و ننگ بردگی رهایی یافتند . »
فروش زنان ، دختران و پسران
#هزاره :
بازهم آقای حاج کاظم یزدانی با استناد از بحرالفواید ( عین الوقایع ) در مورد فروش
#هزاره ها چنین می خوانیم :
« مقارن با این احوال
#ملا_سعید_خان_قاضی و
#ملا_محمد_مفتی و
#ملا_عبدالسلام محرر
#محکمه_شرعیه به امیر عبدالرحمان نوشتند : « هزاران زن و دختر و پسر
#هزاره در داخل و خارج مملکت به فروش رفته اند و اکنون بقیه شان مطیع گردیده اند . و چون طبق عقاید اهل سنت این طایفه مسلمان پنداشته می شوند خرید و فروش آنها در شرع شریف جایز نیست . عبدالرحمان در جواب نوشت: شما از باطن این قوم چه خبر دارید ، هیچگاه عقیده شان درست نمی شود.
@YatemanMazary@ytimanmazari