در اواخر سال ۱۹۵۵، فیدل به همراه هشتاد و پنج مبارز با قایقی تفریحی رهسپار کوبا شدند.
در حالی که هیچ کدامشان اطلاعی از کشتیرانی نداشتند.
به محض رسیدن، استقبال گرمی توسط ارتش از مهمانان به عمل آمد و آنها بالاجبار آذوقه و تدارکات خود را رها کرده و پا به فرار به سوی جنگل ها گذاشتند.
بعد از چند روز، دوستان قدیمی در کوه
های سیرا مائسترا یکدیگر را ملاقات کردند؛ در حالی که جای ۶۹ همسنگر خالی بود.
ارتش به محل اختفاء آنها شبیخون زد و حقیقتاً، آتش
انقلاب را روشن کرد. انقلابیون از این حمله جان سالم به در بردند و گروهی چریکی ایجاد کردند که مبدل به خطری روز افزون برای باتیستا شد.
آنها با ایجاد بیمارستان، مدرسه، امکانات رفاهی و سازمانی چریکی نظر مساعد افراد محلی را جذب نمودند و با تأسیس رادیو آزادی و پاتک
های بیامان و دائم خود به پادگان
های حکومتی حمایت افکار عمومی و احزاب مخالف باتیستا را جلب کردند.
چریک ها در طی سه سال جنگ
های نامنظم، ارتش را از هر گونه فعالیت ساقط کردند.
جنبش به دو گروه شهری و روستایی تقسیم شد؛ شهرنشینان دست به تهاجمی به کاخ ریاست جمهوری زدند اما شکست خوردند، سپس راه مبارزه مدنی را پیش گرفتند و اعلام اعتصاب عمومی در هاوانا کردند؛ اما باتیستا تمام اعتراضات را در نطفه خفه کرد و بسیاری از فعالین را اعدام نمود.
مبارزین کوهستان نیز سعی داشتند تا با استفاده از موقعیت استراتژیک جنگل
های سیرا مائسترا که در میانه جزیره کوبا قرار داشت، شکافی بین شرق و غرب کشور ایجاد کنند و شهرها و جاده
های ترانزیتی را در قیومیت خویش درآورند.
این اتفاق با فرماندهی چگورا در ۱۹۵۹ رقم خورد و ضربه ای عمیق بر پیکره بیجان استبداد وارد کرد. آخرین تلاش کشتی ارتش بهگلنشسته باتیستا محاصره همه جانبه مبارزین بود؛ ولی تنها ثمره آن نابودی اندک قوای نظامی باقی مانده بود.
باتیستا که عرصه را تنگ و بحرانی و هوا را تیره و تار یافت، به آشیان آغازین خود بازگشت. با فرار ژنرال بزرگ به ایالات متحده، ارتش روحیه خود را از دست داد و تسلیم شد.
قدم
های استوار، اراده
های راسخ و افکار منسجم چیز هایی بود که هاوانا تا ۱ ژوئیه ۱۹۵۹ به خود ندیده بود. پیراهن
های سبز زیتونی سراسر خیابان ها را مفروش کرده بود.
بعد از ۵ سال تلاش بیامان و ستودنی انقلابیون، کشور به دست صاحبان اصلی آن بازگشت. فیدل و یارانش که همراهی تمام ستمدیدگان و کشاورزان و کارگران کوبا را به همراه داشتند، دست به تشکیل دولتی ائتلافی با دیگر احزاب زدند.
تضادهای دیالکتیک دولت موقت با دوست و یار قدیمی به زودی سر باز کرد. شرکت
های بین المللی آمریکایی کنترل بخش بزرگی از اقتصاد کشور را به دست داشتند.
شرکت نفت کوبا آمریکا با اعلام عدم ادامه فعالیت به دلیل مشکلات مالی باعث شد تا کاسترو (که به نخست وزیری رسیده بود)؛ این شرکت را ملی اعلام کرده و اراضی متعلق به آن را بین مردم تقسیم کند.
کاسترو در سفر خود به ایالات متحده، نتوانست نظر مساعد رئیس جمهور آیزنهاور را جلب کند.
حال این نهال سرخ، که تیزی تیغ صیاد را بر تنه باریک خود احساس میکرد، دست یاری به سوی جنگلبان روس دراز کرد.
خرس شوروی بلافاصله با امضای قراردادهای مختلف اقتصادی با انقلابیون، تحریم
های آمریکا را در هم شکست.
گرمای خز روسی به دولت کاسترو چنان جرئتی داد که تمامی متعلقات ایالات متحده در کوبا را ملی اعلام کرده و مصادره نمود. سازمان اطلاعات سیا در پی تدبیراتی بود تا این غده سرطانی را که در گلوی خود رشد کرده بود، ریشه کن سازد.
دولت جدید کِنِدی با حمایت از مخالفین کاسترو آنها را ترغیب به حمله به کوبا کرد. این کار نتیجه ای جز استحکام بیشتر انقلابیون و درهمشکسته شدن اعتبار جهانی آمریکا نداشت.
به قول یکی از مأموران سیا، "کاسترو و پیروانش کمونیست نبودند؛ بلکه این آمریکا بود که آنها را به دامان کومنیست کشاند."
گورباچوف، رهبر شوروی با استقرار موشک
های بالستیک خود در ۱۰۰ کیلومتری مرز آمریکا، شعله
های جنگی اتمی را فروزان کرد.
در طول یک هفته، چنان منازعات بالا گرفت که تنها یک لمس کلیدی
جهان را به کام نابودی میبرد.
اما دو ابر قدرت تصمیم بر کاهش و موازنه اتمی گرفتند. بعد ها از این دوران به عنوان بحران موشکی کوبا یاد شد. دیگر
جهان هیچگاه تا آن اندازه به نزاعی اتمی نزدیک نشد.
انقلاب کوبا تأثیری شگرف و بنیادین در تاریخ قرن بیستم ایفا کرد. فیدل کاسترو و ارنستو چگوارا مبدل به نمادی از مبارزه با ظلم، ستم، امپریالیسم و مروجان پیامبرگونه کمونیسم در سطح
جهان شدند. شیوه جنگ
های چریکی و پارتیزانی که در پیش گرفتند تا سال
های سال الگوی مبارزاتی بسیاری از جوانان ملل بود.
✍🏻شایان مرادی
ویراستار: آوا حافظی
#قلم_ما #انقلابهای_جهان 🆔 @ToranjSUT