🍀 شعرانه 🍀

#مهدی_اخوان_ثالث
Channel
Logo of the Telegram channel 🍀 شعرانه 🍀
@Sherane_poemPromote
318
subscribers
3.54K
photos
128
videos
5
links
می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم من پر از نورم و شن و پر از دار و درخت .. پرم از سایه برگی در آب چه درونم تنهاست "سهراب" @MF1985sh
آمـدم یـاد تـو از دل بـه برونی فکنـم
دل برون گشت ولی یاد تو با ماست هنوز

#مهدی_اخوان_ثالث
@Sherane_poem
#فصل_کشف_واژه_ها

چه سود از شرح این دیوانگی ها، بی‌قراری ها؟

#مهدی_اخوان_ثالث
@Sherane_poem
🍃🌺🍃
‌او رفت و صبر رفت و تحمل تمام شد
از هم گسست سلسله ی اختیار ما
گفت از تو یاد می کنم اما وفا نکرد
یادش به خیر یار فراموشکار ما...

#مهدی_اخوان_ثالث
🍃🌺🍃
@Sherane_poem
‏در گلویم گیر کـرده زخـم یک بغض غـریب
فرصتی از اشک می جویم که رسوایش کنم
‎‌
#مهدی_اخوان_ثالث
@Sherane_poem
‏بر تو ای بیداردل، ای شاد، ای روشن!
زین دلِ تاریکِ غمگین، صد سلام ای صبح!

#مهدی_اخوان_ثالث
@Sherane_poem
#سبوی_شعر

شادی نماند و شور نماند و هوس نماند
سهل است این سخن، که مجال نفس نماند

فریاد از آن کنند که فریادرس رسد
فریاد را چه سود، چو فریادرس نماند؟

کوکو، کجاست؟ قمری مست سرود خوان؟
جز مشتی استخوان و پر اندر قفس نماند

امید در به در شد و از کاروان شوق
جز ناله ای ضعیف ز مسکین جرس نماند

توفانی از غبار بماند و سوار رفت
بس برگ و بار بیهده ماند و فرس نماند

سودند سر به خاک مذّلت کسان چو باد
در برجهای قلعه ی تدبیر کس نماند

کارون و زنده رود پر از خون دل شدند
اترک شکست عهد و وفای ارس نماند!

تنها نه «خصم» رهزن ما شد، که «دوست» هم
چندان که پیش رفتش از او باز پس نماند

رفتند و رفت هر چه فریب و دروغ بود
تا مرگ _ این حقیقت بی رحم _ بس نماند

تابنده باد مشعل می کاندرین ظلام
موسی بشد؛ به وادی ایمن قبس نماند

برخیز امید و چاره ی غم‌ها ز باده خواه
ور نیست، پس چه چاره کنی؟ چاره پس نماند!

#مهدی_اخوان_ثالث
@Sherane_poem
از تهی سرشار
جویبار لحظه ها جاریست
چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب
                            و اندر آب بیند سنگ
                                                       
دوستان و دشمنان را می شناسم من
زندگی را دوست می دارم
مرگ را دشمن
وای اما با که باید گفت این ؟
_ من دوستی دارم
که به دشمن باید از او التجا بردن !_
جویبار لحظه ها جاری .
                                     
#مهدی_اخوان_ثالث
@Sherane_poem
موجها خوابیده اند آرام و رام
طبل توفان از نوا افتاده است.
چشمه های شعله ور خشکیده اند،
آب ها از آسیا افتاده است.

در مزار آباد شهر بی تپش
وای مرغی هم نمی آید به گوش
دردمندان بی خروش و بی فغان
خشمناکان بی فغان و بی خروش.

آه ها در سینه ها گم کرده راه،
مرغکان سرشان بزیر بال ها.
در سکوت جاودان مدفون شده ست
هرچه غوغا بود  قیل و قال ها.

آب ها از آسیاب افتاده است،
دارها برچیده، خونها شسته اند.
جای رنج و خشم و عصیان بوته ها
پشکُبنهای پلیدی رُسته اند...

خانه خالی بود و خوان بی آب و نان.
وآنچه بود آش دهن سوزی نبود.
این شب ست؟ آری، شبی بس هولناک؛
لیک پشت تپه هم روزی نبود.

باز ما ماندیم و شهر بی تپش
وآنچه کفتارست و گرگ و روبه ست.
گاه می گویم فغانی برکشم،
باز می بینم صدایم کوته است...

آب ها از آسیاب افتاده؛ لیک
باز ما ماندیم و خوان این و آن.
میهمان باده و افیون و بینگ
از عطای دشمنان و دوستان...

در شگفت از این غبار بی سوار
خشمگین، ما ناشریفان مانده ایم.
آب ها از آسیاب افتاد؛ لیک
باز ما با موج و توفان مانده ایم.

هرکه آمد بار خود را بست و رفت.
ما همان  بدبخت و خوار و بی نصیب.
زان چه حاصل، جز دروغ و جز دروغ؟
زین چه حاصل، جز فریب و جز فریب؟

باز می گویند: فردای دگر
صبر کن تا دیگری پیدا شود.
کاوه ای پیدا نخواهد شد، امید!
کاشکی اسکندری پیدا شود...

#مهدی_اخوان_ثالث
@Sherane_poem
تو را با غیر می‌بینم،
صدایم در نمی‌آید
دلم می‌سوزد و
کاری زِ دستم بر نمی‌آید

نشستم،‌ باده خوردم،
خون گریستم،کنجی افتادم
تحمل می‌رود اما،
شبِ غم سر نمی‌آید

#مهدی_اخوان_ثالث
@Sherane_poem
نسیمی آنچنان آرام
که مخمل را هم از خواب
حریرینش نمی انگیخت
و روح صبح آنگه پیش چشم من
برهنه شد به طنازی
و خود را از غبار حسرت و اندوه
در آیینه ی زلال جاودانه ،
شست و شویی کرد.
بزرگ و پک شد
وان توری زربفت را پوشید
و آنگه طرف دامن تا
کران بیکران گسترد
در این صبح بزرگ شسته
و پاک اهورایی .

#مهدی_اخوان_ثالث
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌@Sherane_poem
قاصدک هان چه خبر آوردی
از کجا وز که خبر آوردی
خوش خبر باشی اما
گرد بام و در من
بی‌ثمر می‌گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه زیادی نه ز دیاری، باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه‌های همه تلخ
با دلم می‌گوید
که دروغی تو دروغ
که فریبی تو فریب
قاصدک هان،‌ ولی... آخر... ای وای
راستی آیا رفتی با باد؟
با توام آی! کجا رفتی؟ آی
راستی آیا جائی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی، جائی؟
در اجاقی- طمع شعله نمی‌بندم-
خُردَک شرری هست هنوز
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می‌گریند.

#مهدی_اخوان_ثالث
@Sherane_poem
‍ ... من این جا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم، بد آهنگ است

بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینم آسمان ِ هر کجا
آیا همین رنگ است؟

من این جا از نوازش نیز
چون آزار، ترسانم
ز سیلی زَن، ز سیلی خور
وزین تصویر ِ بر دیوار، ترسانم

بیا ای خسته خاطر دوست!
ای مانندِ من دلکَنده و غمگین

من این جا بس دلم تنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی فر جام بگذاریم..."

#مهدی_اخوان_ثالث
@Sherane_poem
خشکید و کویر لوت شد، دریامان
امـروز بـد و از آن بَتَـر فردامـان

زین تیره دل ِ دیوصفت، مُشتی شِمر
چـون آخرت یزید شد دنیـامان

#مهدی_اخوان_ثالث
@Sherane_poem
و من
با این شبیخون های بی شرمانه و شومی
که دارد مرگ،
بَدَم می آید از این زندگی، دیگر

#مهدی_اخوان_ثالث
@Sherane_poem
بگیـر فطره ام
اما مخور برادر جان
که من در این رمضان،
قوت غالبـم غـم بود

#مهدی_اخوان_ثالث
#عید_مبارک
#فطر

@Sherane_poem
مسیحای جوانمرد من‌!
ای ترسای پیر پیرهن چرکین‌!
هوا بس ناجوانمردانه سرد است‌... آی‌...

#مهدی_اخوان_ثالث
#زمستان

@Sherane_poem
قاصدك ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از كجا وز كه خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی، اما،‌ اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی

انتظار خبری نيست مرا
نه ز ياری، نه ز ديار و دياری باری
برو آنجا كه بود چشمی و گوشی با كس
برو آنجا كه تو را منتظرند

قاصدك
در دل من همه كورند و كرند
دست بردار ازين در وطن خويش غريب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم مي گويد
كه دروغی تو، دروغ
كه فريبی تو، فريب

قاصدك
هان،
ولی ... آخر ... ای وای
راستی آيا رفتی با باد؟
با توام، آی! كجا رفتی؟ آی

راستی آيا جايی خبری هست هنوز؟
مانده خاكستر گرمی، جايی؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم
خردك شرری هست هنوز؟

قاصدك
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گريند

#مهدی_اخوان_ثالث
@Sherane_poem
... زمین پر غم، هوا پر غم
غم است و غم همه عالم
به سر هر دم فرو می‌ریزدم از سالیان آوار
غم ِ عالم برای یک دل ِ تنها
به تو سوگند بسیار است ای غم،
راستی بسیار ....

#مهدی_اخوان_ثالث
@Sherane_poem
دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم

پوپکم ! آهوکم!
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم

#مهدی_اخوان_ثالث
@Sherane_poem
شب از شب‌های پاییزی ست
از آن همدرد و با من مهربان شب‌های شک آور
ملول و خسته دل گریان و طولانی
شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید، چنین همدرد
و یا بر بامدادم گرید، از من نیز پنهانی
و اینک خیره در من مهربان بینم
که دست سرد و خیسش را
چو بالشتی سیه زیر سرم ، بالین سوداها، گذارد شب

من این می گویم و دنباله دارد شب

#مهدی_اخوان_ثالث
@Sherane_poem
More