#سبوی_شعر جان ِ من! جان مرا چون ضرر از بیماری ست
نظری کن که به جانم خطر از بیماری ست
حال من، نرگس ِ بیمار تو داند زآن روی،
که در او همچو دل ِ من اثرِ بیماری ست
هر طبیبی که علاج ِ دل ِ بیمار کند
تو مپندار که او را خبر از بیماری ست
تا جدا مانده ام از روی تو ای سیمین بَر
رنگ روی من ِ بی دل چو زر از بیماری ست
چه شود گر به عیادت، قدمی رنجه کنی
که فغانم همه شب تا سحر از بیماری ست
من پرستار دو چشم ِ خوشِ بیمار توام
گرچه بيمار پرستی بَتَر از بیماری ست...
عیب خواجو نتوان کردن اگر بيمارست
هرکسی را که تو بینی گذر از بیماری ست
#خواجوی_کرمانی@Sherane_poem