🔻گزارش مشروح جلسه نقد
#کافه_ی_خیابان_گوته اثر حمیدرضا شاه آبادی در
#عصر_اثربا حضور
#محمدرضا_گودرزی و
#ابراهیم_زاهدی_مطلق ▪️«...نویسندگان و منتقدان، «
کافه
ی خیابان گوته» نوشته
#حمیدرضا_شاه_آبادی را بررسی کردند و نقاط قوت و ضعف آن را برشمردند. در این نشست که در سومین جلسه «عصر اثر» برگزار میشد محمدرضا گودرزی، داستاننویس و ابراهیم زاهدی مطلق، منتقد ادبی و نویسنده حضور داشتند.
ابراهیم زاهدی مطلق در ابتدای این نشست خلاصهای از رمان «
کافه خیابان گوته» را که در نشر افق منتشر شده است ارائه کرد: «این کتاب از نویسندهای ایرانی میگوید که برای تحقیق درباره شاعری آلمانی به فرانکفورت میرود. تصادفاً وقتی برای تماشای فیلمی میرود وقت اضافه میآورد و از این فرصت استفاده میکند و به
کافهای میرود. در این
کافه با کیانوش، صاحب ایرانی آن آشنا میشود. در طبقه بالا با مردی به نام شهریار از مبارزان کمونیست قبل از انقلاب برخورد میکند. کیانوش این مرد را بابت به هم زدن زندگیش و گرفتن عشقش از او، در همان بالای
کافه دربند کرده است تا از این طریق از او انتقام بگیرد. شهریار چهل ساله است اما دچار فراموشی شده و ظاهرش شبیه مردان هفتادساله است.»
مردی بدون ذهن
این منتقد ادبی افزود: «از زیباترین گفتگوهای داستان جایی بود که راوی یا همان نویسنده شرح میدهد که همه چیز انسان ذهنش است و این مرد که ذهنی ندارد، پس این
کافهدار از چه کسی میخواهد انتقام بگیرد؟ در ادامه، شاهد دوستی نویسنده با
کافهداریم و کیانوش خوشحال است که به او اطلاعاتی درباره زندگی خودش بدهد، بلکه نویسنده بتواند از آنها استفاده کند.» به گفته زاهدی «این سفر که در داستان آمده است تجربه واقعی آقای شاهآبادی بوده است که اگر اشتباه نکنم، برای انجام پژوهشی به کتابخانه مونیخ رفته بود.»
این روزنامهنگار ادبی با طرح این سوال که «چرا کتابی را میخوانیم؟» توضیح داد: «نخستین دلیل برای لذت بردن است، اگر داستانخوانی برای ما لذت نداشته باشد آن را قطع میکنیم، البته منظورم این نیست که هدف ما فقط کسب لذت است. هدف دیگر ما برای کشف است. ما وقتی داستانی را میخوانیم باید چیزی را از آن بفهمیم، به همین دلیل داستان باید حاوی اندیشه برتری باشد. بنابراین وقتی داستان را میخوانیم باید چیزی درباره محیط زیست، یا ضد تبعیض نژادی یا به نفع روابط انسانی بیاموزیم. تفاوتش با مقالات تحقیقی در این است که ما هنگام مطالعه داستان، انتظار داریم تا این مفاهیم به شکلی زیباتر و هنرمندانه به ما منتقل شود.»
زاهدی مطلق ادامه داد: ««
کافه خیابان گوته» را اگر با داستانهایی که در ایران منتشر میشود مقایسه کنیم این کتاب بسیار خوبی است و ما آن را با لذت میخوانیم. بدون تعارف چنین داستانی را در ایران کمتر میبینیم. منظورم البته فرم کار نیست چون فرمش تازه نیست. اما در «
کافه خیابان گوته» ما با اثری مواجهیم که حرفی برای گفتن به ما دارد و میخواهد به ما اندیشهای را انتقال دهد.»
این نویسنده اظهار داشت: «در«
کافه خیابان گوته»، با دانشجویانی مواجهیم که قبل از انقلاب مبارز بودهاند. من دلم میخواست درباره مبارزات اینها چیزی بدانم اما جایش در داستان خالی است و نویسنده بیشتر به روابط دوستانه یا عاشقانه آنها پرداخته است، یا از کمکهای این افراد به مردم در روستاها میگوید. برخی از این مطالب شاید واقعی یا شاید تخیلی باشد. من دلم میخواست وارد شخصیتها شوم و درباره آنها بیشتر بدانم. برای اینکه توقع ما از حمیدرضا شاهآبادی با توجه به آثار دیگرشان خیلی بالاتر است...»
goo.gl/LmJ6hBمتن کامل این گزارش را در سایت شهرستان ادب بخوانید :
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7876☑️ @ShahrestanAdab