•|غُلامِحُسَـــــین|•

#همسر_شهید
Channel
Logo of the Telegram channel •|غُلامِحُسَـــــین|•
@Shahid_saberiPromote
136
subscribers
6.39K
photos
1.16K
videos
1.81K
links
کـانال رسمی شهید مدافع حریم ولایت میـــــرزا مــهدی صابــری "غلامحسین" فرمانده گروهان حضرت علی اکبر(ع) لشکـــــــــر ســـــــــــرافراز فــاطمیـون با مدیریت خانواده شــهید | ارتبـــاط با خادمین @Seyed_meisam76 | @karbala19427
#همسر_شهید_محسن_حججی :

هر کسی دنبال خبر می گرده ، بهش بگین #عشق داره برمی گرده

همسر شهید با صبر #زینبی_س گویا در #خیمه_حضرت_رباب_س نشسته است ... .

#آقامحسن_خوش_آمدی
#یاحضرت_زهراس

@shahid_saberi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#عاشقانه_های_شهدا

قانونی داشت خونمون
اگر از هم ناراحت شدیم
یا قهری پیش میومد
بیشتر از ۳ دقیقه طول نکشه ...

#همسر_شهید_مصطفی_صدرزاده
#شبتان_شهدایی

«غلامحسین»
@Shahid_saberi
نام: سیدمحمد علی
نام خانوادگی: حسینی
فرزند: سیدحسین
تاریخ ولادت: 1345
محل تولد: ولایت بامیان افغانستان
مسئولیت: آرپی جی زن
تاریخ شهادت: 1365/4/13
محل شهادت: مهران
گلزار: مشهد - بهشت رضا(علیه‌السلام)

شهید #سیدمحمدعلی_حسینی طلبه ی #افغانستانی که در #جنگ_تحمیلی ایران به #شهادت رسید

اهل #ولایت_بامیان بود و در #افغانستان با دخترعمه خود ازدواج کرد

یکسال بعد به همراه خانواده به ایران آمد و بعد راهی جبهه های حق شد؛ تا در برابر دشمن از مرزهای اسلامی #دفاع کند

حاصل ازدواجش دو پسربه نام های #سیدمهدی و #سیدهادی شد

#سیدمهدی هم اکنون در یک شرکت دارویی مشغول بکار است و #سیدهادی هم در زمینه مسائل رایانه جزو نخبگان، که تاکنون توانسته لوح تقدیرهای زیادی از کشورهای گوناگون کسب کند

«به نقل از حاجیه خانم بی بی نیکبخت #همسر_شهید»

#محمد_علی تک فرزند خانواده بود و با نذر و نیاز بزرگش کرده بودند

به همین دلیل پدر و مادرش مخالف رفتن او به #جبهه بودند، تا شبی که یک خواب نظر آنان را تغییر داد

وقتی آن خواب را برای #محمدعلی تعریف کردم بعد از شنیدنش یک دست لباس #بسیجی آورد و به پدرش گفت:
آرزوی #شهادت را به دل من نگذار و هفته بعد با امضای #پدر و جلب رضایت #مادر عازم #جبهه شد

«نحوه شهادت #سیدمحمدعلی_حسینی
#رزمنده_افغانستانی در #جنگ_تحمیلی ایران»

شهادتش در عملیات کربلای یک منطقه مهران، #ارتفاعات_قلاویزان که مشرف به شهر مهران است اتفاق افتاد

چون #آزادسازی #شهرمهران خیلی مهم بود، در حین #عملیات قسمت های مهمی آزاد میشود و یک عده از افراد حاضر در عملیات محاصره میشوند و #تیپ تقاضای داوطلب برای شکستن محاصره را میکند

14 نفر اعلام آمادگی میکنند که
اولین داوطلب #سیدمحمدعلی بود

محاصره به دست این 14 نفر میشکند و در راه بازگشت یک جنگنده عراقی اقدام به تیراندازی میکند

که تیر به پای راست و بازوی راست #محمدعلی اصابت میکند و در نهایت بر اثر اصابت ترکش به سر به فیض عظیم شهادت نائل میشود

تصویر شهید در لینک زیر قابل مشاهده است:
https://goo.gl/kONsQO

کانال رسمی شهیدمدافع حرم«مهدی‌صابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
سر سفره #عقد
میخاست بہم چیزے بگہ
اما جمعیت زیاد بود و
خجالت میڪشید
تو دستمال کاغذی نوشت و
داد دستم
بازڪردم دیدم برام نوشتہ؛
دعاڪن#شهید بشم

#همسر_شهید_عبدالصالح_زارع
@Shahid_saberi
Forwarded from عکس نگار
‍ ‍ وقتی خدا روز #ولادت حضرت #علی_اصغر علیه السلام آقا #محمد_علی رو به ما هدیه دادند آقا مصطفی در همان بیمارستانی که من بودم به دلیل مجروحیت، بستری بود.
بدون همسرم به خانه برگشتم.
آقا محمد علی #نذر حضرت #عباس علیه السلام بود
من فقط به این فکر میکردم که چرا خدا من را اینطور #امتحان کرده است؛ به محمد علی که نگاه میکردم با خودم می‌گفتم من با این بچه در روز #عاشورا که #۶ماهه می شود چه کنم.
با خودم می‌گفتم خدایا امسال کاری می‌کنی که روضه های حضرت #رباب را با جان و دل حس کنم.

روز تاسوعا #خبر_شهادت تمام زندگیم رسید و من دیگر در روز عاشورا #توان در آغوش گرفتن محمد علی را نداشتم و فرزندم اینطوری از #شیر گرفته شد.



روایت #همسر شهید #مدافع_حرم
#مصطفی_صدرزاده


نثار حضرت علی اصغر علیه السلام و شادی روح شهدا صلوات.


ڪانال فرمانده شھید«مھدی‌صابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
Forwarded from اتچ بات

#زندگی_به_سبک_شهدا
سردارشهید حاج یونس زنگی آبادی

حواله ماشین راکه دادند بهش، نپذیرفت!
باخودم گفتم حتما چقدر وضعش خوب است که این ماشین برایش بی ارزش است!!
وقتی خانه اش را دیدم از خودم خجالت کشیدم...
یک اتاق کاهگلی و یک اتاق نیمه کاره!.....

#همسر_شهید :
گفت از من راضی هستی؟ حلالم میکنی؟
گفتم چراکه نه!! از تو راضی راضی ام! گفت اگر از ته دلت گفته باشی مطمئن باش آن دنیا شفاعتت را میکنم.... من ایندفعه #شهید میشوم ؛
دوست دارم مثل #امام_حسین ، سر جدا شهیدشوم! منکه شهیدشدم باید از روی پا مرا بشناسید...

روی تابوت را که کنارزدم، جای سر، پاهایش را دیدم!....

قسمتی از وصیتنامه شهید:

«مواظب #منافقین داخلی باشید و اجازه ندهید آنها پا روی #خون_شهدا بگذارند و ثمره خون شهدای ما را پایمال کنند!...»

#قهرمان_من
سردار #شهید_حاج_یونس_زنگی_آبادی

#حاج_یونس
#فرمانده ۲۵ساله تیپ امام حسین لشکر۴۱ثارالله
جانشین #حاج_قاسم_سلیمانی

#شهادت: ۲۵ / دی / ۶۵
عملیات #کربلای_پنج


#بهترین_رفقا_شهدا
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم

ڪانال فرمانده شھید«مھدی‌صابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
Forwarded from عکس نگار
#زندگی_به_سبک_شهدا
تربیت فرزندان

#شهید_مهدی_قاضی_خانی سه فرزند به نامهای محمدمتین، نهال، و محمدیاسین داشت.
#همسر_شهید میگوید:

هر جا که می‌رفتیم بچه‌ها خیلی شیطنت می‌کردند. بقیه مدام می‌گفتند ببریدشان دکتر شاید دارو بدهد ساکت بنشینند!! اما آقا مهدی خیلی ناراحت می شد؛ می‌گفت اتفاقا این نشانه #سلامتی بچه است که جنب و جوش داشته باشد!....
وقتی برای #زیارت مسافرت می‌رفتیم بقیه مدام نگران بودند که بچه‌ها گم شوند و از ما می‌خواستند آنها را نبریم اما آقا مهدی اصرار عجیبی داشت که همه‌جا به‌خصوص سفرهای زیارتی با ما باشند. می‌گفت شاید #خدا به برکت وجود آنها زیارت ما را هم قبول کند. این قصه در سحرهای ماه رمضان هم وجود داشت. من سعی کردم بی‌سروصدا کارکنم که بچه‌ها بیدار نشوند. اما آقا مهدی حتی زمان شیرخوارگی بچه‌ها نیز آنها را بیدار می‌کرد!! می‌گفت بگذار خدا به‌واسطه پاکی این بچه‌ها نگاهی به ما بکند...
ماه رمضان بعد از شهادتش محمدمتین شب‌ها بالای سرش یک لیوان آب می‌گذاشت و می‌گفت من اگر بیدار نشدم این لیوان آب را روی سرم بریز چون بابا دوست داشت ما بیدار شویم!...

آقا مهدی هرجایی بود زمان اذان و #نماز به خانه می‌آمد. من هم همیشه نزدیکی‌های آمدنش بچه‌ها را حمام می‌کردم تا وقتی پدرشان می‌آید تمیز باشند. طوری شده بود که وقتی تلویزیون #قرآن پخش می‌کرد متین می‌گفت: « مامان زود باش الآن بابا می‌رسه!»...

تا قبل از شروع زندگی مشترک #دانشگاه رفته بودم، بیرون می رفتم و می خواستم تحصیلاتم را هم ادامه بدهم
اما وقتی با مهدی #ازدواج کردم و بچه دار هم شدیم آن قدر در خانه خوش بودم که واقعاً دلم نمی خواست جایی بروم!... تا جایی که همه می گفتند: تو چی از خونه می خوایی که چسبیدی به کنجش؟!

اما من آنقدر جو خانه‌مان را دوست داشتم که دلم نمی‌خواست رهایش کنم!
ماندن در این چاردیواری آنقدر برایم لذت داشت که تصمیم گرفتم جای ادامه تحصیل و بیرون رفتن از خانه بمانم داخل و بیشتر و بهتر #مادر و #همسر باشم....

#مدافعان_حریم
#بهترین_رفقا_شهدا
#سبک_زندگی_اسلامی
#زندگی_اسلامی_ایرانی


ڪانال فرمانده شھید«مھدی‌صابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
Forwarded from عکس نگار
#زندگی_به_سبک_شهدا
سردارشهید حاج علی محمدی پور

#همسر_شهید :
ظرف میشکست، #غذا میسوخت، یا هر اتفاق دیگری می افتاد فقط #لبخند میزد و حتی ذره ای به روی خودش نمیاورد... ولی کافی بود مثلا نمازم را اول وقت نخوانم! با ناراحتی تذکر میداد چرا مراقب نبودی نمازت اول وقت باشد؟!....
.
#پدر شهید :
میخواست برود جبهه؛ آمده بود برای خداحافظی ولی مادرش خواب بود ؛
اجازه نداد بیدارش کنیم! چندساعت #منتظر ماند تا مادرش بیدارشود، بعد خداحافظی کردورفت!...
.
همرزم شهید :
آنقدر به #خدا نزدیک شده بود که حتی #سرنوشت دیگران را هم میتوانست پیشبینی کند!...
شب عملیات کربلای۵، گفت: «این آخرین عملیات منه؛ دارم میبینم من و سه چهارتا از شما رو که افتادیم پایین دژ و صورتهامون گل آلودشده؛ بچه ها بدون اینکه متوجه باشن پامیذارن روی ما و میرن بالا برای تسخیر دژ!» و دقیقا همانطورشد...
خواب دیده بود #امیرالمؤمنین پرچمی به دست او داده تا به دژ برساند؛ و او پایین دژ آنرا به زمین میکوبد....
.
.
منبع: #کتاب پایین دژ (روایاتی از زندگی #سردار_شهید_علی_محمدی_پور )
.
.
پ.ن:
از این شهید بزرگوار کرامات عجیبی دیده شده؛
خیلی ها رو حاجت روا کرده...
خیلی ها که ظاهرا هیچ امیدی به حل مشکلشون نداشتن........
#التماس_دعا


─═हई╬«ڪاناڸ رسمے شــ‌هید مہدے صابرے»╬ईह═─
https://telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
Forwarded from عکس نگار


#زندگی_به_سبک_شهدا

#همسر_شهید :

برای جایگاه زن اهمیت ویژه ای قائل بودو این کار را با عشق و خواست قلبی خودش انجام میداد و نه به اجبار یا اصرار من!
.
در بخشش محبت به من هیچ خساست و غروری به خرج نمیداد و بسیار در بذل و بخشش مهر و عشــق به همســــرش دست و دلباز بود.
.تا جایی که مثلا زمانیکه برای خرید به بازار یا به گردش و مسافرت میرفتیم اجازه نمیداد هیچ وسیله ای را من کمکش بیاورم!! حتی سبکترین چیزهایی هم که خریده بودیم یا به همراه داشتیم را هم خودش می آورد!
حتی اجازه نمیداد علی اکبرمان را بغل کنم؛ با یک دست علی اکبر را میگرفت و با دست دیگر کیف و وسایل را!
میگفت برای من خیلی زشت است که در کنار خانمم باشم و همســــرم حتی یک پاکت را همراه بیاورد....
میگفت خانمم شما فقط موا‌ظب #چادر و حجابت باش.


فرازی از وصیت نامه ی #شهید_علیرضا_نوری :
.
بسم الله رمز عشق ب خدا و توکل به اوست...
.
همواره بر #پدر و #مادر احترام بگذارید که ««#عاقبت_بخیری در دنیا و آخرت برگرفته از احترام به پدرومادر است»»...

همیشه برایم دعا کنید و مرا از یاد نبرید و همیشه پشتیبان #رهبر و #ولایت_فقیه باشید
. و «««در دستوراتشان شک نکنید و با جان و دل بپذیرید»»»...
.
سلام بر #پسر عزیزم علی اکبرم...
.
تو و مادرت از بزرگترین سرمایه های زندگی من بودید!
در زندگی ات بسیار به مادرت احترام بگذار که از زنان پاک و بزرگ روزگار است وهرچه میخواهی از مادرت بخواه تا برایت دعاکند...
.
در زندگیت همواره رهرو و پشتیبان #رهبری باش که امتداد ولایت #حضرت_مهدی امام عصر(عج) و فرمانش فرمان #ولایت و فرمان #خدا ست!...


#قهرمان_من
#شهید_مدافع_حرم_علیرضا_نوری
.
شهادت۹۳/۱۲/۲۹

#بهترین_رفقا_شهدا
#شهادت_هنر_مردان_خداست


─═हई╬«ڪاناڸ رسمے شــ‌هید مہدے صابرے»╬ईह═─
https://telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
•|غُلامِحُسَـــــین|•
#شهید_رفیــعـے جزء اولین #شهداء مدافع حریم قبل از تشکیل شدن لشگر #فاطمیون پای صحبت های #همسر بزرگوار شھید مۍ نشینیم ⬇️ ─═हई╬«ڪاناڸ رسمے شــ‌هید مہدے صابرے»╬ईह═─ @shahid_saberi
#شھید_افغانستانے مظلوم تر از
#شھداء فاطمیون

دلاور مردی که از اولین #مدافعان_حریم بوده
و قبل از #فاطمیون عازم جبهه شده و
در راه #دفاع از #حرم
به مقام #شهادت رسیده است🌹

✍🏻پای گفت و گوی همسر #شهید می نشینیم...

در سالروز میلاد #حضرت_علی_اکبر دبیر  ستاد مرکزی #راهیان_نور به همراه محمد سرور رجایی و علی واحدی از فعالان فرهنگی #افغانستان با خانواده های #شهداء_مدافع_حرم فاطمیون دیدار کردند که گزارش آن را در ادامه می خوانیم.

مقصد خانه ای محقر با دیوار های سیمانی در باقر شهر جنوب شهر تهران است.وقتی زنگ خانه را به صدا در آوردیم #دختر_بچه ای از تنها پنجره ی آن خانه سر بیرون می آورد و می گوید:سلام عمو
صاحب خانه در را باز می کندـ
پله ها و نرده های زمخت آن خانه را به سختی بالا میرویم

#همسر_شهید با دختری شش ساله که دختر روسری سرکرده  اسن به استقبالمان می آید

آقای رجایی می گوید: #شهید_رفیعی پیش از تشکیل لشگر فاطمیون گروهی در #سوریه تشکیل داد
خانواده ی این #شهید گرانقدر آن وقت ساکن #سوریه بودند.
دوم فروردین سال ۱۳۹۲ به آن ها خبر میرسد که #تکفیری ها به حرم #حضرت_رقیه حمله کردند.

#شهید_رفیعی با جمعی از دوستان خود به سوی #حرم میرود و در آن درگیری به #شهادت میرسد. و پیکرش #مفقود میشود.

#گروهک تروریستی احرارالشام #اولین عکسی که از #شهداء_افغانستانی #مدافع حرم منتشر میکند
مربوط به این #شهید بود.

#همسر_شهید نیز از روزهای زندگی خود می گوید:
وقتی شما به خانه ما می آیید خیلی #خوشحال میشویم.
دل فرزندان ما را هم شاد می کنید.

ما ابتدا چند سال در #ایران بودیم و از ۱۰ سال پیش به #سوریه رفتیم و تا مدتی پس از #شهادت همسرم در سوریه ساکن بودیم.

پسرهایم به دلیل #مشکل_ویزایی که دارند در #افغانستان هستند و نمی توانند به #ایران بیایند
خودم نیز مدت ویزای موقتم تمام شده و به من گفته اند #باید از #علما نامه بگیری تا ویزایت را تمدید کنیم.

من و دو دختر کوچکم در #ایران #تنها هستیم .
دختر بزرگ من ۹ سال دارد.
جویای دختر بزرگ تر می شویم و او در تک اتاق خانه است و شرم دارد  که در جمع ما حاضر شود.
#مادر می گوید:‌
همسرم پرونده ی #اعزام از ایران نداشته و از سوریه به جمع #مدافعان_حرم پیوسته است.

از یکی از نهادها نامه ای گرفتم و به بنیاد #شهید رفتم و گفتند چون خودتان و همسرتان #افغانستانی هستید نمی توانیم شما را تحت پوشش قرار دهیم.
من هم نا امید شدم و دیگر پیگیری نکردم.
آقایانی که همراه من هستند به تکاپو می افتند و در گفت و گوی با یکدیگر به دنبال راه حلی برای این مشکل هستند.
#همسر_شهید می گوید :

همسرم وقتی #ایران بود در کنار
#نیروهایبسیجی دوره های آموزشی را میگذراند.
از آن روزها #مدارک و تقدیرنامه هایی را داشتیم  که وقتی خانه مان در سوریه مورد اصابت #موشک قرار گرفت آن ها نیز از بین رفت.

هر کدام از غیر سوری ها که برای نبرد با #تکفیری هاوارد میدان نبرد میشدند از دولت سوریه #تعهد میگرفتند امام همسرم هیچ وقت #راضی نشد چنین کاری را بکند چرا که میگفت من تنها برای #دفاع_از_حرم در عملیات ها حضور پیدا می کنم و هیچ توقع از هیچ کس و هیچ دولتی ندارم.

ما هم راضی به رضای خدا هستیم و شک نداریم که خداوند متعال یاری دهنده ی من و فرزندانم خواهد بود و هیچ گله و شکایتی ندارم.

وظیفه ی همسر من #دفاع از حرم بوده است و خوشحالم که در این راه جانش را فدا کرده است

ملیکا به آرامی درب اتاق را باز می کند و با یک چادر گلی و با شرم و حیا به جمع ما می آید.

به بالکن حیاط مانند و کوچک آن خانه نگاه می کنم.
چشمم به یک دوچرخه قرمز میخورد که دلخوشی دختران این #شهید مدافع حرم است.

مادرشان که با عزت سخن می گوید اضافه می کند:#ملیکا کلاس دومش را تمام کرده است و فرشته قرار است سال جدید به مدرسه برود .

برای #تحصیل فرزندانم نیز #مشکل داشتیم که شهردار لطف کردند و نامه ای دادند تا ملیکا در مدرسه ثبت نام شود

دیوارهای خانه مانند دل های #شهید و همسرش به زرق و برق های دنیا بسته نیست.
آن خانه ی کوچک  با کمترین امکانات مرتب است
یک تلوزیون کوچک هم داشتند که خراب شده و مادر با دو دختر ۹ ساله و شش ساله #تنهایی شان را سر میکردند.
از خانه که بیرون میرویم قبض آب و برق می بینیم که مأمور پست روی پله های خانه گذاشته است

─═हई╬«ڪاناڸ رسمے شــ‌هید مہدے صابرے»╬ईह═─
https://telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
🔷🔸 #وصیت_نامه اولین شهید مدافع حرم ملایر شهید«حیدر ابراهیم خانی»که توسط #همسر_شهید قرائت شد🔸🔷

ارسالی کاربر

🔸🔷🔸🔷🔸

🔹شهید"مهدی صابری"
🔹 @shahid_saberi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از جوانی گذشتن به خاطر پول هست؟

نکند مثل زنان شام که قلب حضرت زینب شکستند

ماهم قلب خانواده شهدای مدافع حرم را بشکنیم

#همسر_شهید_روح_الله_قربانی