#زندگی_به_سبک_شهدا سردارشهید حاج
علی محمدی پور#همسر_شهید :
ظرف میشکست،
#غذا میسوخت، یا هر اتفاق دیگری می افتاد فقط
#لبخند میزد و حتی ذره ای به روی خودش نمیاورد... ولی کافی بود مثلا نمازم را اول وقت نخوانم! با ناراحتی تذکر میداد چرا مراقب نبودی نمازت اول وقت باشد؟!....
.
#پدر شهید :
میخواست برود جبهه؛ آمده بود برای خداحافظی ولی مادرش خواب بود ؛
اجازه نداد بیدارش کنیم! چندساعت
#منتظر ماند تا مادرش بیدارشود، بعد خداحافظی کردورفت!...
.
همرزم
شهید :
آنقدر به
#خدا نزدیک شده بود که حتی
#سرنوشت دیگران را هم میتوانست پیشبینی کند!...
شب عملیات کربلای۵، گفت: «این آخرین عملیات منه؛ دارم میبینم من و سه چهارتا از شما رو که افتادیم پایین دژ و صورتهامون گل آلودشده؛ بچه ها بدون اینکه متوجه باشن پامیذارن روی ما و میرن بالا برای تسخیر دژ!» و دقیقا همانطورشد...
خواب دیده بود
#امیرالمؤمنین پرچمی به دست او داده تا به دژ برساند؛ و او پایین دژ آنرا به زمین میکوبد....
.
.
منبع:
#کتاب پایین دژ (روایاتی از زندگی
#سردار_شهید_علی_محمدی_پور )
.
.
پ.ن:
از این
شهید بزرگوار کرامات عجیبی دیده شده؛
خیلی ها رو حاجت روا کرده...
خیلی ها که ظاهرا هیچ امیدی به حل مشکلشون نداشتن........
#التماس_دعا➖➖➖➖➖➖➖➖➖─═हई╬«ڪاناڸ رسمے شــهید مہدے صابرے»╬ईह═─
https://telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw