👁🗨 به آسمان پيام مىفرستادم اما جوابى نمىآمد. آسمان حتى از نامِ من بىخبر است. من هر لحظه از خودم مىپرسيدم كه آيا من در چشمِ خدا چيستم ! حالا جوابش را مىدانم : هيچ چيز . خدا مرا نمىبيند ، خدا صداى مرا نمىشنود ، خدا مرا نمىشناسد . اين خلأ را كه بالاى سر ماست مىبينى ؟ اين خداست . سكوت ، خداست . نيستى، خداست. خدا، تنهايى انسانست. فقط من وجود داشتم؛ من به تنهايى تصميم به بدى گرفتم، من به تنهايى خوبى را اختراع كردم. من بودم كه تقلّب كردم، من بودم كه معجزه كردم، منم كه امروز خودم را متّهم مىكنم، تنها منم كه مىتوانم خودم را تبرئه كنم؛ من، انسان !
➿ هیلدا: (خطاب به خدا) از تو طلب آمرزش کنیم! تو را چه به آمرزیدن ما؟ تویی که باید از ما آمرزش بطلبی! نمی دانم که برای من چه مقدر کرده ای.
این زن را هم درست نمیشناختم. اما اگر تو او را محکوم بکنی من بهشت تو را نمیخواهم. گمان میکنی که اگر هزار سال در بهشت بمانم هرگز وحشت چشمهای او فراموشم بشود؟ تا زمانی که در جهنم تو دوزخیان هستند و در زمین تو فقرا، من برگزیدگان ابله تو را که می توانند شاد باشند تحقیر می کنم؛ من طرفدار انسانها هستم و از این طرفداری دست بر نمیدارم ...
#کتاب_صوتی #شیطان_ودوشیزه_پریم #پائولو_کوئلیو #آرش_حجازی #رمان_داستان 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 این کتاب جزء پرفروشترین رمانهای جهان میباشد.غریبه، شانتال پریم را انتخاب میکند تا ثابت کند انسان ذاتاً شر است. پیشنهاد بیگانه میتواند برای همیشه سرنوشت شانتال فقیر و یتیم را عوض کند اما او باید میان فرشته و شیطانی که هر انسان در درون خویش دارد، انتخاب کند.مردی اسیر شبح گذشته ای دردناک دختر جوانی در جست و جوی خوشبختی برای تصمیم گیری فقط هفت روز فرصت هست. رزم در کنار فرشتگان، یا شیاطین؟ در این هفته طولانی و تکرار ناشدنی، هرکدام پیمان خویش را پبش می گذارند: نیک یا بد؟ ویسکوس دهکده ای کوچک و از یاد رفته در زمان و مکان، میدان این نبرد هولناک خواهد بود. بیگانه ای اسرارآمیز وارد دهکده می شود، و از آن دم، دهکده درگیر نقشه ای مکارانه می شود که اثر آن هرگز از روح تک تک ساکنان این دهکده نخواهد شد. بیگانه از دوردست آمده است، به جست و جوی پاسخی برای پرسشی نگران کننده : انسان در ذات خویش نیک است یا بد؟ رمان شیطان و دوشیزه پریم درستی و راستی انسان را به گونه هولناکی می آزماید.
به آسمان پيام مىفرستادم اما جوابى نمىآمد. آسمان حتى از نامِ من بىخبر است. من هر لحظه از خودم مىپرسيدم كه آيا من در چشمِ خدا چيستم!؟ حالا جوابش را مىدانم: هيچ چيز... خدا مرا نمىبيند، خدا صداى مرا نمىشنود، خدا مرا نمىشناسد! اين خلاء را كه بالاى سر ماست مىبينى؟ اين خداست. سكوت، خداست. نيستى، خداست. خدا، تنهايى انسان ست.. فقط من وجود داشتم؛ من به تنهايى تصميم به بدى گرفتم. من به تنهايى خوبى را اختراع كردم. من بودم كه تقلب كردم. من بودم كه معجزه كردم! منم كه امروز خودم را متهم مىكنم... تنها منم كه مىتوانم خودم را تبرئه كنم؛ من، انسان! اگر خدا هست، انسان عدم ست و اگر انسان هست... @sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 #شیطان_و_خدا #ژان_پل_سارتر
#Henry_Miller هنری والنتین میلر (به انگلیسی: Henry Valentine Miller) (زاده ۱۸۹۱ - درگذشته ۱۹۸۰) نویسندهٔ آمریکایی بود. آثار خودزندگینامهای او تأثیری رهاییبخش بر ادبیات نیمهٔ قرن بیستم بر جای گذارد. بسیاری از آثار میلر به دلیل صراحت در طرح مسائل جنسی مدتها در بسیاری از کشورها اجازهٔ چاپ نداشت. میلر در دهه ۶۰ به یکی از پرخوانندهترین نویسندگان آمریکا بدل شد. ورک میگذرد. 🌿 اگر تمام تصورات و نظریهها و فلسفه ها و برداشتها را کنار همدیگر بچینیم، کل جامعی به دست نمیآید. مجموعه این برداشتها، حقیقت را نساخته است و نمی سازد. جمیع دانشها، مجموعه پریشانی است. عقل بر خودش سبقت میگیرد. مغز همان عقل نیست. عقل دستپخت نفس است و نفس هرگز آرام نمیگیرد، هرگز ارضا نمیشود. کی می خواهیم بدانیم که میدانیم؟ وقتی که دست از توهم دانایی برداریم. حقیقت، همراه تسلیم است. حقیقت بدون کلام است. از مغز تا ذهن تفاوت است. مغز مستبدانه بر ذهن حکومت میکند... @Sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 #شیطان_در_بهشت #هنری_میلر بازگردان : بهاء الدین خرمشاهی و نازی عظیما
پولدارهای شهر بر ضد اسقف اعظم که ارباب پولدار آنهاست شورش کردهاند، وقتی پولدارها باهم میجنگند فقیرها باید کشته بشوند. @sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 #شیطان_و_خدا #ژان_پل_سارتر
پولدارهای شهر بر ضد اسقف اعظم که ارباب پولدار آنهاست شورش کردهاند، وقتی پولدارها باهم میجنگند فقیرها باید کشته بشوند. @sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 #شیطان_و_خدا #ژان_پل_سارتر
به وعدهها اعتماد نکن. جهان پر از وعده است: وعده ثروت، رستگاری ابدی، عشق مطلق. بعضی فکر می کنند میتوانند وعده هر چیزی را بدهند، دیگران هر وعده ای را که روزگار بهتری را برای آنها تضمین کند، میپذیرند. این که چه طور، مشکل خودشان است. کسانی که وعده میدهند و وفا نمیکنند، به اختگی و ناتوانی میرسند؛ و همین بلا به سر آن هایی میآید که دلشان را به وعدهها خوش می کنند.
#کتاب_صوتی #شیطان_ودوشیزه_پریم #پائولو_کوئلیو #آرش_حجازی #رمان_داستان 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 این کتاب جزء پرفروشترین رمانهای جهان میباشد.غریبه، شانتال پریم را انتخاب میکند تا ثابت کند انسان ذاتاً شر است. پیشنهاد بیگانه میتواند برای همیشه سرنوشت شانتال فقیر و یتیم را عوض کند اما او باید میان فرشته و شیطانی که هر انسان در درون خویش دارد، انتخاب کند.مردی اسیر شبح گذشته ای دردناک دختر جوانی در جست و جوی خوشبختی برای تصمیم گیری فقط هفت روز فرصت هست. رزم در کنار فرشتگان، یا شیاطین؟ در این هفته طولانی و تکرار ناشدنی، هرکدام پیمان خویش را پبش می گذارند: نیک یا بد؟ ویسکوس دهکده ای کوچک و از یاد رفته در زمان و مکان، میدان این نبرد هولناک خواهد بود. بیگانه ای اسرارآمیز وارد دهکده می شود، و از آن دم، دهکده درگیر نقشه ای مکارانه می شود که اثر آن هرگز از روح تک تک ساکنان این دهکده نخواهد شد. بیگانه از دوردست آمده است، به جست و جوی پاسخی برای پرسشی نگران کننده : انسان در ذات خویش نیک است یا بد؟ رمان شیطان و دوشیزه پریم درستی و راستی انسان را به گونه هولناکی می آزماید.
به وعدهها اعتماد نکن. جهان پر از وعده است: وعده ثروت، رستگاری ابدی، عشق مطلق. بعضی فکر می کنند میتوانند وعده هر چیزی را بدهند، دیگران هر وعده ای را که روزگار بهتری را برای آنها تضمین کند، میپذیرند. این که چه طور، مشکل خودشان است. کسانی که وعده میدهند و وفا نمیکنند، به اختگی و ناتوانی میرسند؛ و همین بلا به سر آن هایی میآید که دلشان را به وعدهها خوش می کنند.
🌿 هر دَم و بازدم ما پر از خشم های فروخورده است. #بوسه های به مقصد نرسیده، حرف های #ماسیده روی لب. قایم شده در گرمگاه سینه. #بغض های در گلو مانده مثل بچه های فلسطینی که #سنگ را آنقدر توی دستشان چرخانده اند که تاول انداخته روی آن پوست نازک؛ نه دل دارند که پرتش کُنند، نه دل می کَنَند که از فکرش رها شوند...
🌿 زیر پوست ما مثل #سوریه پر التهاب است، ناآرام، پر آشوب، مثل بمب های خوشه ای که روی دیوار شعرها و شهرهایشان خراش انداخته. زیر پوست ما مثل #بغداد بوی #قهوه_عربی می دهد، مثل #صحرای_عربستان پر#عطش است، مثل #جنگل های #شمال_ایران انگار خدا دارد با مه روی صورت آدم نقاشی می کند، مثل #شیراز بوی #بهار_نارنج می دهد، مثل #دُبی بین وعده نسیه #خدا و نقد #شیطان دل دل می کُند. @sazochakameoketab 🌿در هر #چروک صورت ما یک #کویت پنهان است. مثل دوران اوجش پر از #وسوسه#بهشت و بوسه، مثل زمان جنگ اش پر از #زخم هایی که خوب نمی شود، مثل مُرغ های دریایی اش که توی #نفت بال می زدند، پرهایشان می سوخت، در آب غرق می شدند.
🌿در هر "چیزی نیست خوبم!" ما، سطل سطل اشک قایم است، مثل مادرهایی که می روند #بهشت_زهرا و برای پسرها و دخترهایی که جنگ آنها را بلعید مویه می کنند و بعد جلوی دوربین ها می گویند فدای سر ایرانم که پسرم رفت، دخترم رفت..
🌿 درون سینه ما #دختری_کُرد که از چنگ #داعش گریخته در میان اشک می خندد و مثل #شهرزاد قصه گو آنقدر قصه و غصه دارد که همه #پیامبران_خاورمیانه را خواب کُند و خودش بیدار بماند و زُل بزند به شب. به اینکه کی آرامش از راه می رسد؟ کی سر آرام بر بالش می گذاریم، کی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت... کی آن روز از راه می رسد که کمترین سرود بوسه باشد؟
🌿 درون هر کدام از ما #خاورمیانه ای است که #جنگش تمام نمی شود. شب زیر موشک باران #دلتنگی می خوابیم، صبح با لبخند بیدار می شویم که برویم به جنگ #سرنوشت...
👁🗨 به آسمان پيام مىفرستادم اما جوابى نمىآمد. آسمان حتى از نامِ من بىخبر است. من هر لحظه از خودم مىپرسيدم كه آيا من در چشمِ خدا چيستم ! حالا جوابش را مىدانم : هيچ چيز . خدا مرا نمىبيند ، خدا صداى مرا نمىشنود ، خدا مرا نمىشناسد . اين خلأ را كه بالاى سر ماست مىبينى ؟ اين خداست . سكوت ، خداست . نيستى، خداست. خدا، تنهايى انسانست. فقط من وجود داشتم؛ من به تنهايى تصميم به بدى گرفتم، من به تنهايى خوبى را اختراع كردم. من بودم كه تقلّب كردم، من بودم كه معجزه كردم، منم كه امروز خودم را متّهم مىكنم، تنها منم كه مىتوانم خودم را تبرئه كنم؛ من، انسان !
برای قتل #راسپوتین از جانب افراد مختلف تلاشهای زیادی شد؛ بعضی مذهبی، بعضی سیاسی-نظامی و بعضی از جانب کسانی بود که او را خطری برای دستگاه سلطنت میدیدند. ایلیدور- خطیب پیشرو آن عصر- در رسالهای با عنوان #شیطان_مقدس به راسپوتین حمله کرد و جز ابهام وجود رابطۀ نامشروع بین او و تزارینا، همه چیز را دربارۀ آن راهب روستایی گفت.
راسپوتین فکر کرد خوب است برای مدتی سنپترزبورگ را ترک کند. او در یک سفر کوتاه به روستای زادگاه خود، هدف یک طرح ترور به وسیلۀ یک روس..پی روانپریش قرار گرفت. آن زن، خود را در لباس زائری درآورد که خواهان صدقه از راهب است. هنگامیکه راسپوتین قصد داشت چند سکه به او بدهد آن زن یک کارد ۵۰سانتیمتری به شکم او فرو کرد و فریاد زد: «من آنارشیست را کشتم!» جالب آنکه راسپوتین از این زخم مهلک حتی به زمین نیفتاد و دست خود را روی زخمی که دهان باز کرده بود گذاشت.
«گوسوا» در توجیه هدفش یعنی قتل راسپوتین یک سری دلیلهای مغشوش ارائه کرد. او گفت قصدش انتقام از راسپوتین به خاطر به فسادکشاندن دختران سیبریایی بوده، این که خواسته است اعتبار مذهب را احیا کند، یا میخواسته است تزار و تزارینا را از شر نفوذش آزاد کند.
راسپوتین بعد از یک عمل، چند هفتهای بین مرگ و زندگی دست و پا زد. طی این دوره تزار خود را برای جنگ جهانی اول آماده میکرد. راسپوتین، نیکلا تزار را از ورود به جنگ بالکان در ۱۹۱۲ برحذر کرده بود، اما از روی تخت بیماری نمیتوانست مانع ورود روسیه به جنگ بزرگ بشود. طی دو سال اول بعد از بازگشت به پایتخت او کابینۀ وزیران را به میل خود تغییر میداد و کسانی که با او مخالفت میکردند، اگر که در عمل اخراج یا تبعید نمیشدند دچار خفت و رسوایی میشدند.
دلیلهای قابل توجهی برای این باور وجود داشت که در ۱۹۱۵-۱۹۱۶ راسپوتین هوادار آلمان و به دنبال راهی برای ایجاد صلح است. در این دوره بود که عنصرهای راستگرا تصمیم گرفتند از شر راهب خلاص شوند. هرچند آسان نیست همۀ کارهای آنها را به انگیزههای سیاسی نسبت داد. واضح است که بسیاری احساس میکردند موقعیتشان به وسیلۀ این فرد قدرتمند مورد تهدید واقع شده است و به احتمالی بسیاری از آنان از قبیل رهبر توطئۀ پرنس فلیکس یوسوپف میترسیدند که برنامۀ گناه و رستگاری راسپوتین، همسر و دختران آنها را نیز به دام بیاندازد. @sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂
🌿 هر دَم و بازدم ما پر از خشم های فروخورده است. #بوسه های به مقصد نرسیده، حرف های #ماسیده روی لب. قایم شده در گرمگاه سینه. #بغض های در گلو مانده مثل بچه های فلسطینی که #سنگ را آنقدر توی دستشان چرخانده اند که تاول انداخته روی آن پوست نازک؛ نه دل دارند که پرتش کُنند، نه دل می کَنَند که از فکرش رها شوند...
🌿 زیر پوست ما مثل #سوریه پر التهاب است، ناآرام، پر آشوب، مثل بمب های خوشه ای که روی دیوار شعرها و شهرهایشان خراش انداخته. زیر پوست ما مثل #بغداد بوی #قهوه_عربی می دهد، مثل #صحرای_عربستان پر#عطش است، مثل #جنگل های #شمال_ایران انگار خدا دارد با مه روی صورت آدم نقاشی می کند، مثل #شیراز بوی #بهار_نارنج می دهد، مثل #دُبی بین وعده نسیه #خدا و نقد #شیطان دل دل می کُند. @sazochakameoketab 🌿در هر #چروک صورت ما یک #کویت پنهان است. مثل دوران اوجش پر از #وسوسه#بهشت و بوسه، مثل زمان جنگ اش پر از #زخم هایی که خوب نمی شود، مثل مُرغ های دریایی اش که توی #نفت بال می زدند، پرهایشان می سوخت، در آب غرق می شدند.
🌿در هر "چیزی نیست خوبم!" ما، سطل سطل اشک قایم است، مثل مادرهایی که می روند #بهشت_زهرا و برای پسرها و دخترهایی که جنگ آنها را بلعید مویه می کنند و بعد جلوی دوربین ها می گویند فدای سر ایرانم که پسرم رفت، دخترم رفت..
🌿 درون سینه ما #دختری_کُرد که از چنگ #داعش گریخته در میان اشک می خندد و مثل #شهرزاد قصه گو آنقدر قصه و غصه دارد که همه #پیامبران_خاورمیانه را خواب کُند و خودش بیدار بماند و زُل بزند به شب. به اینکه کی آرامش از راه می رسد؟ کی سر آرام بر بالش می گذاریم، کی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت... کی آن روز از راه می رسد که کمترین سرود بوسه باشد؟
🌿 درون هر کدام از ما #خاورمیانه ای است که #جنگش تمام نمی شود. شب زیر موشک باران #دلتنگی می خوابیم، صبح با لبخند بیدار می شویم که برویم به جنگ #سرنوشت...