اینکه انسانی با این اندیشه که
#مالک چیز بزرگی است به خود
#غره شود و با این احساس که خیلی
#دانا شده، همراهی دیگران را تاب نیاورد، به معنای "یکی انگاری" (Identification) است. و در خودبزرگ بینی ای که در پی این حس می آید، بشر به دورزخ می افتد. زیرا ممکن نیست بشر شبانه روز مانند پیرفرزانه زندگی کند؛ بدل به چیزی می شود میان دیوانه و نعش. مردم چنین می پندارند و حق نیز با آنان است.
مردم
#نیچه را
#دیوانه می پنداشتند و همیشه واهمه داشتند که در پشت ظاهر او،
#جنونی نهفته باشد. او از سردردهای میگرنی شدید رنج می برد، تنها بدنبال
#بهبودی بود، جسدی متحرک به شمار می آمد: این شکل و شمایل کسی است که از سوی "آرکتایپ پیر فرزانه" (Senex) بلعیده شده است.
ولی پیر فرزانه باید باید بال داشته باشد، باید قو باشد، نه انسان. نباید راه برود، باید پرواز کند. می دانید که شرقیان بر این باورند که فرزانگانِ به کمال رسیده قادر به
#پروازند. این معیار شناسایی آنهاست: تاکسی نتواند پرواز کند، به اوج فرزانگی نرسیده است.
پس بگذاریم پیر فرزانه، موجودی
#پرنده باشد، با تنی ظریف و بالدار، و با او یکی انگاری نکنیم.
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#کارل_گوستاو_یونگ