شعری به نام
#وحشی_بافقیروز مرگم، هرکه شیون کند
از دور و برم دور کنید
همه را مست و خراب
از می انگور کنید
مزد غـسـال مرا سيــــر
شــرابــــــش بدهيد
مست مست از همه جا
حال خرابش بدهيد
بر مزارم مــگــذاريــد
بـيـــايد واعــــــظ
پـيــر ميخانه بخواند
غــزلــي از حــــافـــظ
جاي تلقــيـن به بالاي سرم
دف بـــزنيـــد
شاهدي رقص کند
جمله شما کـــف بزنيد
روز مرگــم وسط سينهی من
چـــاک زنيـد
اندرون دل مــن
يک قـلمه تـاک زنـيـــــــد
روي قــبـــرم بنويـسيــد
وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته ی خسته
از اين دار برفــــت
این مثنوی محتوای
#شورانگیزی دارد و مردنی
#حماسی است. به نام وحشی بافقی شهرت یافته اما در دیوانش نیافتم. محتوای شعر خیلی
#جذاب است اما فرم شعر
#شلختگی دارد.
زبان شعر وحشی تر از
نام وحشی است و
مطلقا به سبک وحشی نمی ماند.
1. نحو وحشی بسیار روان، طبیعی و گفتاری است. اما این مثنوی نحو زمختی دارد.
2. مصرع 1 چهار هجا بیشتر از دیگر مصرعها دارد. بقیه مصاریع سکته دارد.
3. مصرع 3 نادستورمند و نحوش مبتدیانه است «مزد غـسالِ مرا سير شرابش بدهيد».
4. مصرع 4 بی معنی! «مست مست از همه جا حال خرابش بدهيد»
5. در مصرع 10 کلمۀ «قلمه» در روزگار وحشی کاربرد نداشته است. در دهخدا قلمچه: [ ق َ ل َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) شاخچه ٔ درخت که در زمین می نشانند. (آنندراج ) :
بهار خامه ٔ من سبز کرد عالم را
قلمچه ٔ چمن روزگار کلک من است . مفید بلخی (از آنندراج ).
فقط در دیوان فیض کاشانی به صورت «یک قلمه» دیده شده که معنایش دیگر است:
قلم نسخ بران بر ورق حسن همه
کاين قلمرو به تو داده است خدا يک قلمه
یعنی یکسره
6. در مصرع 11 وفادار صفت جانشین اسم است که در روزگار وحشی کاربردش بدون موصوف یا ضمیر اشاره معمول نیست.
حالا ببینید محتوای خوب چقدر جذاب است. اول که شعر را میخوانی چنان مجذوب شورمندی آن می شوی که نمی فهمی این همه شلختگی وزنی، زبانی و معنایی دارد.
نویسنده متن :
#محمود_فتوحی_رودمعجنی:
اصل شعر بنا به گفتۀ دوست ارجمندم جناب آقای دکتر مرتضی رشیدی از کسی است به نام
#علی_اصغر_وفادار_استهبانینگذارید که بی باده بمانم گاهی
نگذارید که از سینه برآرم آهی
تا که جان دارم و از سینه برآید نفسم
نگذارید که بی باده سرآید نفسم
همه جا هر شب و هر روز شرابم بدهید
آخرین لحظه ی عمرم می نابم بدهید
عاقبت مست و خرابم ز می ناب کنید
راحت آن موقع مرا تا به ابد خواب کنید
بگذارید مرا داخل یک تابوتی
تخته هایش همه از خوب رز یاقوتی
هر که پرسید که مرده است جوابش بکنید
از می خالص انگور خرابش بکنید
مزد غسال مرا سیر شرابی بدهید
مست مست از همه جا حال خرابی بدهید
بعد غسلم وسط سینه ی من چاک کنید
اندرون دل من یک قلم تاک کنید
به نمازم مگذارید بیاید واعظ*
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
جای تلقین به بالین سرم دف بزنید
شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید
هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مست و خراب از می انگور کنید
روی قبرم بنویسید وفادار برفت
آن جگر سوخته ی خسته از این دار برفت
#علی_اصغر_وفادار_استهبانی@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂