🍂#چند_سطر_کتاب #رمان_خارجیگوستاو در دفترچهی خصوصیاش مینویسد: «آیا من شاه میشوم یا فقط یک خوک ناچیز؟» در نوزدهسالگی، همهچیز همیشه همینقدر ساده به نظر میرسد. یک طرف زندگی واقعی است و طرف دیگر زندگی ناموجود، زندگی جاهطلبیهای تحققیافته یا زندگی شکستهای خوکوار. دیگران میکوشند دربارهی آیندهتان چیزهایی به شما بگویند، اما شما هرگز حرفشان را باور نمیکنید.
گوستاو در این زمان مینویسد: «خیلی چیزها دربارهی زندگی من پیشبینی کردهاند: 1. اینکه رقصیدن یاد میگیرم؛ 2. اینکه ازدواج میکنم. خواهیم دید. من که باورم نمیشود.»
او هرگز ازدواج نکرد و هیچوقت هم رقصیدن یاد نگرفت. چنان در برابر رقصیدن سرسخت بود که حتی بیشتر قهرمانان مرد آثارش نیز همدل با خالق خود از رقصیدن پرهیز دارند.
اما به جایش چه چیزی یاد گرفت؟ یاد گرفت زندگی دوراهی میان کشتار پیوسته تا دستیابی به تاج و تخت و آشغال خوردن در طویله نیست. یاد گرفت بعضی شاهان خوکصفتند و بعضی خوکها شاهوار و یاد گرفت که شاه ممکن است به خوک رشک ببرد. این را هم یاد گرفت که امکانات زندگی ناموجود همیشه به شکل شکنجهآوری تغییر میکنند تا با شرمساریهای زندگی واقعی سازگار شوند.
(ص 157)
@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#طوطی_فلوبر #جولین_بارنزبرگردان
#الهام_نظری #نشر_ماهی