صداقت بوود پیشه ی بخردان
پلشتی ره.و رسم.نامردمان
ز مردی و.مردانگی دم زنیم
سخن ها ز زردشت و از جم زنیم
سپاسی بدرگاه یزدان کنیم
خرد پیشه گی راه انسان کنیم
متین باش و آزاده و نیک خوی
ره نیکمردی بگیر و بپوی
شنیدستی از گفته ی باستان
وگر یادت آرم من از راستان
زتاریخ مکتوب شاهنشهان
که با خط میخی نبشته گران
ز نقش و نگار عقاب و هژبر
ز ارابه و اسب و شاهین و ببر
به تخت شهان ,جام جمشید جم
که بشنیده ای بی شک و بیش و کم
نیاکان من ,پادشاهان نیک
که زر سکه ماندست زآنها دریک
هخامنش و کورش سپس داریوش
که دریای فره بدندی و هوش
دیاکو فره ورک و تیش
خدایان اسب و گله ,گاومیش
بزرگان ,این خاک و آباد بوم
که لشکر کشیدند تا خاک روم
لران بوده اند و سزاوار تاج
که نیمی ز دنیا ستادند باج
هخامنش و اشکانی با خرد
فروهر نژادان همه نیک مرد
ز الوار شیر اوژن و شیر مرد
بدند آن دلیران چون هور زرد
عقابی اگر ز آسمان پر زدی
پرش باج دادی و یا سر زدی
تو چوپانی گله ات کار بود
و مزدت چو کرمی به منقار بود
کنون سهم خواهی ز شیران کنی
هوای تک و تاز میدان کنی
زبان اوستا زبان من است
و ایران همه خان و مان است
بهر گوشه از خاک دعوی کنی
غرور لری مرا بشکنی ؟
مرا ساده انگار پنداشتی
بجای خرد تخم کین کاشتی
ندانی که ساسانیان از من اند,
ز هرمزد و نرسی که رویین تن اند
و ساسان نیای ابا اردشیر
نگهبان آتش بد آن شیر پیر
به شیراز و ملک لران مامنش
پر از راد مردی بدی دامنش
بشرق و جنوب و شمال وطن
چسان ناسپاسی کنی ای زغن
لرستان پر از گنج اجداد من
به شمشیر بستانده از انجمن
در و دشت و هامون و کوهش ببین
همه رادمردان ,همه راستین
به هر جای این خاک آغشته بین
به خون ,لران پاک بنوشته بین
سپاهی شاهان زند بزرگ
رمیده. به آوردشان شیر و گرگ
و نادر پلنگی ز افشاریان
به بازوی لر گشته بد پهلوان
وگاردی که تو جاودان خوانیش
لران بوده اند گر نمی دانیش
بهر برگ تاریخ اگر بنگری
و ایران بهر جا کند سروری
اساس و بن و پایه اش لر بده
جز این هرچه گفتی بوود بیهده
ز گودرزیان در گه تهمتن
که توران از آنان بدستی نژند
ز هفتاد و دو نیک پور گزین
بمیدان اگر کشته شد بآفرین
ز الوار بی باک میدان رزم
بدندی دلیران با عزم جزم
و اکنون چرا تخم کین افکنی
به گرز و به گیوه قسم بد تنی
اگر ناسپاسی بود پیشه ات
و راه کژی رسم و اندیشه ات
حقوق مرا گر کنی پایمال
ترا گویم ای تازی بد سگال
بزین سمند سپیدم ببین
بغرم چو ابر مه فرودین
تو.سیلاب اردی بهشت دیده ای
و جنگ لران هیچ نشنیده ای
زن لر به زین کهر فرض کن
دوپا یت بود, دو دگر قرض کن
شنیدی سکندر چو می خواست خفت
ز آریوی برزن چه ها که نگفت ؟
ز خان مغول شاه تیمور لنگ
که از تف تیغش گریزان نهنگ
بگفتا مپیچید هر گز به لر
اگر تیغ تان باشد و مشت پر
به گرز گران خود تو بشکنند
لران خصم ابلیس و آهرمنند
ندیدم یکی را به رسم گریز
به جولانگه رزم و و گرز ستیز
عرب زادگان دشمن خاک من
به.مشتی کنم خاک شان بر دهن
به یزدان اگر مارتان روی دوش فریدون لرتان برآرد دو گوش
لرستان.پر از معدن زر بود
چرا لر همیشه پی نان دوود
طلای سیه زآب و خاک من است
مکن ناسپاسی, لر ار یک تن است
چنان گوشمالی دهد لر ستان
که کنجی نشینی چو بیوه زنان
زن لر اگر کل زند وقت کین
تگرگی ببارد ز خون بر زمین
چو شیهه زند مادیان کهر
تو سوراخ موشی بجانت بخر
اگر دختر لر برآرد خروش
تو رخت سیه در عزایت بپوش
کشد پاشنه ی گیوه را گر لری
به اصطبل رو سر بنه آخوری
خردمند باش و ادب پیشه کن
به بیداد منگر ,و اندیشه کن
به خیمه, لرستان ستونست و بس
به سختی چو ناجی و فریاد رس
مبادا حقوقش شود پایمال
چه اهریمن شوم و تو بد سگال
چو بیدار گردد. سر شیر پیر
که خوابیده در سینه برد شیر
بغرد سر زین بور ابرشی
به برنو زند خانه ات آتشی
صبوری لر را بسی حد بوود
چو.سر رفت تازی برش دد بود
بغرد چو توفنده ابر بهار
دگر عجز و لابه ات ناید بکار
به بازوی لر قیصر و.رومیان
همه باج دادند به ایرانیان
کجایی خشایار گردنفراز
که یونان به تخت تو.بردی نماز
همه اژدران ات اگر آب رفت
بدست زنی لر چو یوتاب رفت
سرم و سرت خاک پاک لرون
که زخمت نشسه و مغز سخون
دلم چی تش کوره آهنگرو
بلیزش دمادم زیه ریشه جو
د ای خاو کهنه وری سر ورآر
ستینم لرسو ,لر سر دیار
چو.خورشید تابد ز نوک قلم
قلم کاویانی درفشم علم
کجا رفت و بهرام موعود کو
کند تازیان خاک و مردود کو
به خورشید و آتش به تندر قسم
به گرز و به گیوه به اسپر قسم
که لر عزت و فخر ایران بوود
و لر لایق تاج شیران بوود
و من پاکزادی لرستانی ام
جهانی تباری ز جانجانی ام
منم زخمه مینجایی از لر ستان. کلامم تو.بنیوش و.اندرز دان
#رضا_جهانی ✳️کانال
@zakhmea