بارگذاری‌ها

Channel
Logo of the Telegram channel بارگذاری‌ها
@REsearchers_FilesPromote
54
subscribers
223
photos
11
videos
260
links
این صفحه مربوط به صفحه‌ی «جرئت دانستن داشته باش» به نشانیِ @REsearchers است. نیازی نیست در این‌جا عضو شوید؛ فقط جهت ارجاعِ برخی متن‌ها به برخی فایل‌ها یا متن‌ها، به این‌جا پیوند خواهم داد.
آواز مخالف سه‌گاه - دهه‌ی ۴۰ یا ۵۰
سراینده: رهی معیری، بابافغانی شیرازی (سده‌ی ۹ و ۱۰ ه‌ق)
خواننده: عبدالوهاب شهیدی
بازخوانی‌ها: همایون شجریان، محمد معتمدی
نوازندگان: ۱. علی‌اصغر بهاری (کمانچه)، عبدالوهاب شهیدی (بربَت) / ۲. بهروز الوندی‌پور (نی)، سینا جهان‌آبادی (کمانچه) / ۳. پاشا هنجنی (نی)، سینا جهان‌آبادی (کمانچه)

رهی معیری:
هم‌چو نی می‌نالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ ناپیدای دل
هم‌چو موجم یک نفس آرام نیست
بس که طوفان‌زا بود دریای دل
دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل
ما ز رسوایی بلندآوازه‌ایم
نام‌وَر شد هر که شد رسوای دل
خانه‌ی مور است و منزل‌گاهِ بوم
آسمان با همت والای دل
گنج مُنعم خرمن سیم‌وزر است
گنج عاشق گوهر یکتای دل
در میان اشک نومیدی رهی
خندم از امّیدواری‌های دل

بابافغانی شیرازی:
از باد خزان درخت عریان گردید چون قامت نی
وآن گل كه چو لاله بود ریحان گردید از سردیِ دِیْ
از شعله‌ی شمع بود دل‌گرمیِ جمع شب‌های سیاه
دل نیز چو برگِ بید لرزان گردید، كو ساغر می؟

یادداشت مربوطه

@REsearchers
سألونی النّاس (مردم از من می‌پرسند) - ۱۹۷۳
خواننده: فیروز
سراینده: منصور الرحبانی
آهنگ‌ساز: زیاد الرحبانی
مقام: بیات

سألوني الناس عنك يا حبيبي
مردم درباره‌ی تو از من می‌پرسند
كتبوا المكاتيب و أخدها الهوا
باد نامه‌هایی را که نوشته‌اند آورده‌است
بيعز علي غنّي يا حبيبي
بر من دشوار می‌آید که آواز بخوانم محبوبم!
لِأوّل مرّة ما منكون سوا
چون این نخستین بار است که باهم نیستیم.
سألوني الناس عنك سألوني
مردم درباره‌ی تو از من می‌پرسند،
قلتلهن راجع، أوعى تلوموني
به آن‌ها می‌گویم که تو بازمی‌گردی، از سرزنش من شرم کنید.
غمضت عيوني خوفي للناس يشوفوك مخبا بعيوني
از ترس این‌که دیگران تو را که در چشمان خود پنهان کرده‌ام ببینند، چشمانم را بستم.
وَهَب الهوا و بكاني الهوى
باد وزید و اشکم را سرازیر کرد
لأول مرة ما منكون سوا
چون این نخستین بار است که باهم نیستیم
طل من الليل قال لي ضوي لي
او در شب ظاهر شد و به من گفت: راهم را روشن کن!
لاقاني الليل و طفی قنادي لي
همان شب به دیدارم آمد و فانوس‌هایم را خاموش کرد
ولا تسأليني كيف إستهديت
از من نپرس که چه‌گونه راه را یافتم
كان قلبي لعندك دليلي
که قلبم در مسیرِ تو، راهنمایم بود
واللي إكتوى بالشوق إكتوى
و او کسی است که از شوقْ رنج می‌برَد
لأول مرة ما منكون سوا
چون نخستین بار است که باهم نیستیم

یادداشت مربوطه

@REsearchers
ای وطن ـ ۱۳۳۹ یا ۱۳۵۸؟
خواننده: اکبر گلپایگانی
سَراینده: اردلان سرافراز
آهنگ‌ساز: جهان‌بخش پازوکی
دست‌گاه: سه‌گاه

دلم از تنهایی تو حتی یک نفس جدا نیست
گِله سَر کن که می‌دونم گِله‌هات یکی‎دوتا نیست
ای وطن! ای ریشه‌ی من، عشق من! اندیشه‌ی من!
گور من! گهواره‌ی من! قلب پاره‌پاره‌ی من!
بگو از اونا که رفتن، تو رو بی‌صدا شکستن
بگو از اونا که موندن، دلِت‌و این جا شکستن
با همه عذاب دیروز، دل به فردای تو بستن
توی این روزای خوبم، می‌بینی که با تو هستن
اما من، نه اهل سودام، نه به فکر تَرکِ این‌جام
اهل تو، از ریشه‌ی تو، خاک تو، خون تو رگ‌هام

یادداشت مربوطه

@REsearchers
سرو خرامان
خواننده: ابراهیم شریف‌زاده
سَراینده: مولانا
آهنگ‌ساز: ابراهیم شریف‌زاده
دوتار: غلام‌حسین سمندری

پوشیده چون جان می‌روی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بُستان من!
چون می‌روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو!
وز چشم من بیرون مشو ای شعله‌ی تابان من!
هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
چون دل‌برانه بنگری در حال سرگردان من
تا آمدی اندر برَم شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدن تو دینِ من! وی روی تو ایمان من
از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم
ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من
چون می‌روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو!
وز چشم من بیرون مشو ای شعله‌ی تابان من!
سرو خرامان منی ای رونق بُستان من!
ای یوسف کنعان من!
ای شعله‌ی تابانِ من!

یادداشت مربوطه

@REsearchers
کاروان شهید - تابستان ۱۳۵۹
خواننده: شهرام ناظری
سَراینده: محمد ذکایی
آهنگ‌ساز: محمدرضا لطفی
نی: عبدالنقی افشارنیا
دست‌گاه: همایون (گوشه‌ی شوشتری)

می‌گذرد کاروان، روی گل ارغوان
قافله‌سالار آن، سروِ شهید جوان
در غم این عاشقان، چشم فلک خون‌فشان
داغ جدایی به دل، آتش حسرت به جان
خورشیدی، تابیدی،‌ ای شهید
در دل‌ها جاویدی،‌ ای شهید
می‌گرید در سوگت آسمان
می‌سوزد از داغت، شمع جان
چون روید لاله از خاک تو
یاد آرم از جان پاک تو
بنگر چون شد، دل‌ها خون شد، زین آتش‌ها
از موج خون، شد لاله‌‌گون، دشت و صحرا
زین درد و غم، گرید عالم،‌ ای شهید ما
از این ماتم، خون می‌گریم
ای یاران! سوزم از داغ غمی
داغ ظلم‌وستمی
خون هر جانباز می‌دهد آواز
جان فدای وطنم، خاک ایران کفنم
ای دریغا، لاله‌ی ما
گشته گُل‌گون، خفته در خون
خورشیدی، تابیدی، ای شهید
در دل‌ها جاویدی،‌ ای شهید
می‌گرید در سوگت آسمان
می‌سوزد از داغت شمع جان

یادداشت مربوطه

@REsearchers
از خاک - ۱۳۸۴
خواننده: علی‌رضا قربانی
سَراینده: فردوسی بزرگ
آهنگ‌ساز: صادق چراغی

که ایران چو باغی‌ست خرم بهار
شکفته همیشه گل کامکار
اگر بفگنی خیره دیوار باغ
چه باغ و چه دشت و چه دریاچه راغ
نگر تا تو دیوار او نفگنی
دل و پشت ایرانیان نشکنی
کزان پس بود غارت و تاختن
خروش سواران و کین آختن
زن و کودک و بومِ ایرانیان
به اندیشه‌ی بد مَنِه در میان

هوا خوش‌گوار و زمین پرنگار
تو گفتی به تیر اندر آمد بهار
همه سر به‌ سر دست نیکی برید
جهانِ جهان را به بد مسپرید
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمین
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
ز ضحاک شد تخت شاهی تهی
سر آمد بر او روزگار مِهی
چنین است کردگار گردان سپهر
گهی درد پیشت آرد گاه مهر
به کام تو گردد سپهر بلند
دلت شاد بادا تنت بی‌گزند
چنین روز روزت فزون باد بخت
بداندیشگان را نگون باد بخت
بیا تا همه دست نیکی بریم
جهانِ جهان را به بد مسپریم

وزین پس بر آن کَس کنید آفرین
که از داد آباد دارد زمین
بسازید و از داد باشید شاد
تن آسان و از کین مگیرید یاد
کسی باشد از بخت پیروز و شاد
که باشد همیشه دلش پر ز داد

یادداشت مربوطه

@REsearchers
نه من بیهوده گردِ - پیش‌از ۱۳۷۵ خورشیدی
خواننده: نصرت فاتح علی‌خان
سَراینده: انتسابی ضعیف به مولانا

نه من بیهوده گرد کوچه و بازار می‌گردم
مذاق عاشقی دارم پی دیدار می‌گردم
خدایا رحم کن بر من پریشان‌وار می‌گردم
خطاکارم گنه‌کارم به حال زار می‌گردم
شراب شوق می‌نوشم به گِردِ یار می‌گردم
سخنْ مستانه می‌گویم ولی هوشیار می‌گردم
گهی خندم گهی گریم گهی افتم گهی خیزم
مسیحا در دلم پیدا و من بیمار می‌گردم
بیا جانا عنایت کن تو مولانای رومی را
غلام شمس تبریزم قلندروار می‌گردم

یادداشت مربوطه

@REsearchers

لاجؤن ٚهٚوا قٚشٚنگٚه
خواننده: فریدون پوررضا
دست‌گاه: شور (آواز دشتی)
سَراینده: حسن تقی‌پور
آهنگ‌ساز: حسن تقی‌پور
مترجم: @Sapereaude0

- مؤ نکۊن پریشؤن لَکۊ جؤن طاخٚت ندأرٚم
مویت را پریشان نکن دختر جان، طاقت ندارم
دیل بٚنه پریشؤن لکۊ جؤن طاخٚت ندأرٚم
دِلْ پریشان می‌شود دختر جان طاقت ندارم
تۊ چٚني جۊوؤني کۊچ ٚیار، کٚفترؤنٚ مؤني
تو چه‌قدر جوانی ای یار کوچک من، به‌سانِ کبوترانی
تي طٚلایي‌مؤ دٚسمال دٚوٚد
موی طلایی‌ات را با دستمال بپوشان
چایي‌زيبیل ٚتي بأل دٚوٚد
زنبیل چای را به‌دستان خود ببند (بیاویز)
را دٚکي بٚۊشۊ چایي‌باغ ٚسٚر
راه بیفت برو در باغ چای
چایي رٚچ ٚجي آواز بۊخؤن
و از لای ردیف‌های منظم بوته‌های چای آواز بخوان
سٚر بٚمٚه تي دیل، دٚم‌ساز دۊخؤن
و اگر دلت سر آمد (از تنهایی و دل‌تنگی)، یار دم‌سازی را صدا بزن
- لاجؤن ٚهوا قٚشٚنگٚه
هوای لاهیجان قشنگ است
ایمرۊ آسۊمان یه رٚنگٚه
امروز آسمان یک‌رنگ است
اي رۊخؤنٚه آوْ چي زٚنگٚه
آب این رودخانه چه شفاف و زلال است
نۊدؤني مي دیل چي تٚنگٚه
نمی‌دانی چه‌قدر دلم تنگ است
- صۊبایین‌سٚر مۊ بۊمأبۊم بٚلٚته وٚر
سَر صبح من به کنار دروازه‌ی چوبیِ خانه‌‌تان آمده بودم
سۊرخٚ‌گۊل مي دٚس دٚبۊ تٚدأم بٚه تِه وٚر
گل سرخ (شقایق) در دستم بود و انداختم کنار تو
ناز گۊدي، ناز گۊدي
ناز می‌کردی، ناز می‌کردی
گۊل ٚویتي تي سٚر بأنأیْ
گل را برداشتی و گذاشتی روی سرت
مأ پۊشتٚ گۊدي پألِه‌کؤن‌ ٚوٚر
پشتت را به من کردی، کنار پلکان خانه‌تان
شیب بٚزِئم، شیب بٚزئم
سوت زدم، سوت زدم
داد گۊدٚم، فریاد گۊدٚم
داد کردم، فریاد کردم
آخٚه تۊ نؤتي ریکٚه چي خٚبٚر
اما تو آخرش نگفتی پسر جان تو را چه شده‌است!
- خالي‌دار ٚتي‌تي بٚزِه
درخت آلوچه شکوفه داده‌است
آخٚه دِ بهار بۊمأ جؤن
آخر دیگر بهار آمده‌است جانم
تیلیمبار ٚبي‌بي بٚزه
کرم ابریشم در تلمبار¹ آماده شده‌است
دِ امِه بِه کار بۊمه جؤن
و دیگر وقت کار ما فرا رسیده‌است جانم
باغ‌کۊتۊم ٚصفا دٚرٚه اَلؤنٚه‌یْ
کوتومِ² باغ، این روزها خیلی صفا دارد
عاشقۊنٚه وفا دٚرٚه اَلؤنٚه‌یْ
عاشقان هم از اثر این روزها وفادارند
- تۊ اگٚه شیرین بٚبي مۊ بٚنٚم تي فٚرهاد
تو اگر شیرین شوی، من فرهادت خواهم شد
تۊ اٚگه عرۊس بٚبي مۊ بٚنٚم تي داماد
تو اگر عروس شوی، من دامادت خواهم شد

ـــــــــــــ
۱. تیمار (تلنبار، تلمبار): سازه‌ی چوبی مستطیلی با سقف شیروانی که بالاتر از سطح زمین می‌سازند ‌و محل پرورش کرم ابریشم است.
۲. سازه‌ی چوبی کوچک شبیه به یک کلبه‌ی یک‌نفره که در وسط باغ‌ها و شالی‌زارها برای نگهبانی از باغ و شب‌مانی در آن می‌سازند.

یادداشت مربوطه

@REsearchers

حسن تقی‌پور (زاده‌ی ۱۶ بهمن ۱۳۱۹ - درگذشته‌ی ۱۸ فروردین ۱۴۰۲)، تارنواز و سراینده و آهنگ‌ساز لاهیجانی

یادداشت مربوطه

@REsearchers
چهارشنبه‌سوری
دست‌گاه: چهارگاه
خواننده: بهشته

شب چهارشنبه‌سوری
رنگ آتش بگیریم (بجوریم؟)
سرخ سرخی‌ش رو ببین
رنگ آتش رو ببین
یالله گل‌باجی بدو
کجایی بیا جلو
بیا بپر از رو الو
چی بگم بگو و برو
سرخی تو مال من
زردی من مال تو

یادداشت مربوطه

@REsearchers
منِ بیدلْ ساقی - اوایل دهه‌ی ۲۰
دست‌گاه: سه‌گاه
سَراینده: رهی معیری
خواننده: غلام‌حسین بنان
آهنگ‌ساز: مرتضی محجوبی

منِ بیدلْ ساقی به نگاهی مستم
تو به جامی ديگر چه بَری از دستم
دو چشم فتنه‌انگيزت تا ديدم ای گل
قسم به نرگس مستت که از اين می مستم
اثری با گردش چشمت
نبُوَد در ساغر می، ساغر می
دگران مست از می گُل‌گلون
دل من از گردش وی، گردش وی
می و گل گر دل انگيزد
تو در آن لبْ گل و می داری
به لطافت چو بهشتی
به طراوت چو بهاری
از گيسویت بنفشه‌زاری
ای گلستان سرِ کويت
گل بُستان چون رويت کی باشد کی؟
تویی آن گل در گيتی
که نداری آفَت دی، آفت دی
گل من بيا به ساحت باغ و چمن
که گل به سبزه پنهان گردد
ز شرم تو پريشان گردد
چو روی نازنينت بيند
ز ناز خود پشيمان گردد
شبی ای مه دمی ای گل
گذری کن بر سر ما
که جدا زان لب مِی‌گون
شده پرخون ساغر ما
چو دل از حسرت خون شد
نکند می چاره‌ی وی، چاره وی

یادداشت مربوطه

@REsearchers

آواز بیات زند - ۱۳۸۷
سراینده: نوذر پرنگ
آواز: مجتبی عسگری
نی‌: حسن ناهید
سنتور: جواد بطحایی
گوینده: ژاله صادقیان
آلبوم: حدیث سرو و گل و لاله
آهنگ‌ساز: جواد بطحایی

ببَر به پرده‌ی دل‌ها ز معرفت نقشی
نگارخانه‌ی ایام را فریبا کن
نفس که می‌زنی این گویدت اگر شنَوی
که با فرازونشیبِ جهانْ مدارا کن
به مِصر مِهر مَده فرصتِ عزیز از کف
فدای پیرهنی پاره، سد زلیخا کن

یادداشت مربوطه

@REsearchers

صدفَه (مضت ايام فی حبک) - بین ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۸
سَراینده: محمد بن ناصر بن معمّر
آهنگ‌ساز: طارق عبدالحکیم
خواننده: ابتسام لطفی
مقام: بیات کُرد

يا حبيبي اَما كَفاكَ شَوقي وَٱحْتراقي
مَا الحبُّ عِندك اِلّا نزْوَةٌ فَٱحتِراقي
لِما كلُّ هذا ٱلجَفا يا‌ حبيبي
فَما اَحلْى ٱلتَّصافي مِن بَعد ٱلتَّجافي
مَضَت ايام في حُبٌك
وانا صابر على بُعدك
سَئمْتِ ٱلعيش مِن ظُلمك
امالي يوم في قربك
اما مره تَواسيني
وترضى يَوم تصافيني
وصافي الوِدّ تسقيني
وبلحن الحُبّ تشجيني
وكان الحُبّ بِالنّظرة
وكان الودّ بالبسمه
وقابلتك في الهدا صدفَة
وكانَ الحُبّ بِالعفه
هَوِيتَك يا بعد روحي
فَأيْقظ طيفك جروحي
وهذا الجرْح مَسموحي
لأنّه منك يا روحي
اَلا بالله إذكُرني
إذا ما جيت تهجُرني
ف‌َنارِ الهِجر تحرقني
وذرف الدّمع يرهقني
انا والله انا اَهواك
و اَمَلي في حياتي رضاك
وداعٍ آه اَمَلي لُقياك

یادداشت مربوطه

@REsearchers
در مُلکِ ایران - ۱۳۰۶
سَراینده: محمدعلی امیرجاهد
آهنگ‌ساز: محمدعلی امیرجاهد
خواننده: قمرالملوک وزیری
نوازنده‌ی تار: امیرارسلان خان درگاهی
دست‌گاه: دشتی

در مُلک ایران، وین مهد شیران
تا چند و تا کی افتان‌وخیزان؟
داد از جهالت خدا که قدر خود ندانیم
در زندگانی چرا شبیه مردگانیم
با چشم بینا به کوره‌رَه روانیم
ز معرفت دوریم
به جهل و مستوریم
به مجمع جهانیان چو عضو رنجوریم
ایرانی بُد از اوّل جهان‌گیر
نی در کشمکش تسلیمِ تقدیر
حرف حسابی بزن از نوک شمشیر
کجا شد آن ندای عیشِ دیروز؟
که در شما خموش گشته امروز
ز علم‌وتدبیر شما نظام شمشیر شما
فتاده بُد کار جهان به‌دستِ تقدیر شما
عصری که دنیا در انقلاب است
با نور دانش در پیچ‌وتاب است
در مهد سیروس
این خواب سنگین
بس ناصواب است
بیدار باید دمی شدن از خواب غفلت
تا دور گردد همی ز ما اِدبار و ذلت
تو ای بیچاره‌ ملت
غریقِ جهل و غفلت
ز جای خود خیزید
به هم بیاویزید
به‌جای اشک تَر ز آستین گهر ریزید
غم تا چند؟ فغان و ناله تا کی؟
با ذلت کنی عمر گران طی
کی بوده زیبنده‌ی نسلِ جَم و کی
چنین خموشی و فسرده خونی
برون سپیدی و سیه درونی
کجا کند چاره‌ی تیغ
فغان و فریادِ دریغ
به زعم جاهد بَر گو
که را بود دست ظفر
که باشدش پای گریز

یادداشت مربوطه

@REsearchers
آواز شور و پیام عاشق (ای شانه)
سَراینده: حافظ، حسین مسرور
خواننده: غلام‌حسین بنان
نوازندگان: ویولن: ملاح و تاج‌بخش؛ تار: سرخوش
آهنگ‌ساز: ابراهیم منصوری
دست‌گاه: شور

[حافظ]
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
دلِ بیمار شد از دست رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم

[حسین مسرور]
ای شانه! اگر دیدی شکنج مویش را، رسان سلامی
از این عاشق مسکین، به آن بت شیرین، بده پیامی
پس ز من بگو ای کمند جانم، آشفتی از شوق آشیانم
جان فدای تو، جان فدای تارِ رسای تو، بر سرِ مه بوَد جای تو
تو بودی رهزنِ آزادی‌ام، برهم‌زَنِ شادی‌ام روز جوانی
کنون بده ز راه وفا از او نشانی
شبِ تنهایی ای رشک پری
من‌وپروانه مرغ سحری
ستاره در حیرت ز چشم گریانِ من
ببین که مَه سوزد ز قلب سوزانِ من
ز آه شبانه سیه کرده خانه
خدا داند و بسْ این افسانه

یادداشت مربوطه

@REsearchers
سَراینده: حافظ
خواننده: محمدرضا شجریان
نوازنده: عثمان محمدپرست

از آن رنگِ رُخَم، خون در دل افتاد
وز آن گلشن به خارم مبتلا کرد
خوشش باد آن نسیمِ صبح‌گاهی
که دردِ شب‌نشینان را دوا کرد
من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

یادداشت مربوطه

@REsearchers

امام علی - ۱۳۷۶
سَراینده‌ی شعر عربی: از زمان صدر اسلام
سراینده‌ی شعر فارسی: منسوب به عبدالقادر مراغه‌ای
آهنگ‌ساز: عبدالقادر مراغه‌ای
خواننده: فخرالدین صدیق‌تعریف
پژوهش‌گر و تنظیم‌کننده: فرهاد فخرالدینی

کلَّ صُبْحٍ وَ کُلَّ إشراقٍ [أیا]
[هر سپیده‌دمان و هر بامدادان]
تبکِی عینی بِدمعِ مُشتاقٍ [أیا]
[چشمانم با اشکی عاشقانه گریه سر می‌دهند]
قَدْ لَسَعَتْ حَیَّةُ الهوى کَبِدی
[افعیِ عشق جگر مرا نیش زده‌است]
فَلا طَبیبَ لها و لا راقیَ
[پس نه طبیبی دارد و نه درمانی]
إلّا الحبیبَ الَّذی شَغَفْتُ بِهِ
[جز حبیبی که شیفته‌ی او گشتم]
فَعِنْدَهُ رُقْیَتی وَ تِریاقی
[که درمان‌گر و طلسم‌شکنِ من است]
زد مار هوا بر جگر غم‌ناکم
سودی نکند فسون‌گرِ چالاکم
آن یار که عاشق جمالش شده‌ام
هم نزد وی است رقیه و تریاکم

یادداشت مربوطه

@REsearchers

پَربَسته
سَراینده: اسماعیل نواب‌صفا
آهنگ‌ساز: پرویز یاحقی
خواننده: دلکش
دست‌گاه: مایه‌ی ابوعطا

نه کسی آید به برم
نه ز کس باشد خبرم
به خدا هر جا گذرم
تو جلوه‌گری
سوی تو آورده دلم
به بلا خو کرده دلم
به غمت پرورده دلم
ای رشک پری
به خدا دل‌خواه منی
به شبِ من ماه منی
ز چه رو جان‌کاه منی
صبرم ببری
تو مرو از محفل من
دل من شد قاتل من
تو مجو از این دل من
دیوانه‌تری
چون برق بلایی
در خرمن مایی
به بلا کشی‌ام چو بیایی
از آفت جانم دوری نتوانم
تو بگو تو بگو چه بلایی

نقش رخت نرود نفسی از یادم
از چه به گوشِ دلت نرسد فریادم
چو برای تو زنده منم
به هوای تو زنده منم

تا کی عاشق زار بلاکَشِ تو
بسوزد از غم عشق و از آتش تو
دردا دل به تو بستم و غافل از این
که آتشین بود این عشق سرکِشِ تو
خونم را می‌ریزی
تو با رقیب من آمیزی
ز من چو بخت من بگریزی
ز آه من نمی‌پرهیزی
ماه منی
تو آرزوی دل‌خواه منی
اگرچه عشق جان‌کاه منی
جدا ز من کجایی
گر نفسی
به دردِ بی‌کرانم برسی
نمی‌دهی دلِ خود به کسی
اگرچه بی‌وفایی
نه کسی آید به برم
نه ز کس باشد خبرم
به خدا هر جا گذرم
تو جلوه‌گری
سوی تو آورده دلم
به بلا خو کرده دلم
به غمت پرورده دلم
ای رشک پری
به خدا دل‌خواه منی
به شبِ من ماهِ منی
ز چه رو جان‌کاهِ منی
صبرم ببَری
تو مرو از محفل من
دل من شد قاتل من
تو مجو از این دلِ من
دیوانه‌تری
دل‌داده بسی باشد
چون من چه کسی باشد
دل‌داده و دل‌خسته
آزاده و پربَسته

یادداشت مربوطه

@REsearchers
More