گاهی انسان چنان دچار تنگنا می شود که گمان میکند هیچ راه خروجی وجود ندارد، آنگاه از جانب خداوند متعال، گشایش حاصل می شود.
چه کسی گمان می کرد هاجری که میان صفا و مروه دوان دوان به دنبال آب می گشت، آب زمزم ما بین پاهای فرزندش روان گردد؟! نه فقط برای اینکه آن دو را سیراب نماید برای اینکه امتها تا روز قیامت از آن بنوشند.
خداوند اینگونه و با یک چشم بهم زدن احوالات را دگرگون می سازد، بی شک سختی ها و مشکلات ماندگار نخواهند بود، ابن قیم می گوید: همه ما لحظات سختی را پشت سر گذاشته و به پایان رسانده ایم و همه اینها امروز تنها برایمان خاطره گشته است. پس نا امید مباش و به پروردگارت اعتماد کن، بی شک بزرگترین عبادات، انتظار گشایش است!
امام احمد به بازار بغداد رفت و بسته ای هیزم خرید و بر دوشش گذاشت، وقتی مردم او را دیدند به سویش شتافتند، دکان داران دکان هایشان را رها کردند و رهگذران برای عرض سلام ایستادند و همه آنها به او گفتند: ما هیزمت را می بریم!
چهره امام احمد قرمز شد و اشک از چشمانش جاری گشت و گفت: همه ما مسکین هستیم و اگر خداوند گناهانمان را نپوشاند، رسوا می شویم!
احمد بن حنبل، تواضع را از پیامبر (ﷺ) آموخته بود. او می دانست که پیامبر خودش گوسفندش را میدوشید، کفش هایش را وصله می زد.، لباسش را می دوخت، با همسرش عایشه مسابقه می داد و اشک همسرش صفیه را پاک می نمود و وقتی با اصحابش در ذبح گوسفند تقسیم کار می نمودند و یکی گفت: من آن را ذبح میکنم، دیگری گفت: من آن را پوست میکنم رسول الله ﷺ فرمود: من هیزمش را جمع میکنم!
تو در این دنیا، مطابق مقدرات الهی حرکت می کنیم؛ نه میتوانی از بیماری ای که برایت مقدر شده، جلوگیری نمایی، نه از مرگی که برای دوست و محبوبت مقدر شده است هر چند که بسیار تلاش کنی و نه میتوانی جلوی از دست دادن شغلی را که از دست دادنش مقدر بوده، بگیری، هر چند که چاپلوسی مدیر را بکنی.
ببینید پیامبر بزرگ ما چگونه قلبها را تزکیه می کند، آنجا که می فرماید: «بدان که آن چه برایت مقدر نشده، امکان ندارد که به تو برسد و آن چه که برایت مقدر شده است غیر ممکن است که به تو نرسد».
حسن بصری می گوید: اگر قرار باشد که ما تنها به خاطر چیزهایی که می پسندیم و دوست داریم پاداش بگیریم، اجرمان کم می شود و خداوند بخشنده است و بنده اش را با عملی می آزماید که مورد پسندش نیست تا اینگونه به او پاداش عطا کند!
مالی که تو را متکبر سازد، فقر است! علمی که تو را مغرور کند، جهل است! جایگاهی که تو را ظالم گرداند، انحطاط است! و قدرتی که از تو، فردی ستمکار بسازد، موجب ضعف است! ثروت و شهرت و علم را تنها نزد افراد متواضع خواهی یافت!
سخن چینی، موجب گسستگی جماعات و از بین رفتن روابط می شود؛ و چه بسیارند سخن چینان!
هرگاه شخصی در غیاب دیگری خوبی اش را به زبان آورد اندک افرادی پیدا می شوند که این تعریف را به گوش طرف برسانند، اما اگر شخص، در غیاب دیگری بدش را بگوید، بسیاری تلاش می کنند او را از این خبر مطلع سازند!
سلف صالح پیوسته تلاش می کردند که درها را به روی سخن چینان ببندند!
فضل بن عیاش می گوید: نزد وهب بن منبه بودم که مردی آمد و به او گفت: من از کنار فلان شخص عبور کردم و شنیدم که به تو بد و بیراه میگوید، وهب در پاسخ گفت: شیطان فرستاده ای غیر تو نیافت؟
کاری را که الله از تو خواسته انجام بده و چیزی را که برای توست از او تقاضا کن!
امام احمد به حاتم اصم گفت: راه در امان ماندن از مردم چیست؟
پاسخ داد: از مالت به آنان ببخش ولی از مالشان چیزی نستان. اگر مورد آزارشان قرار گرفتی، تو آنان را میازار، مصالح شان را برطرف نما، ولی آنان را مکلف به برطرف نمودن مصالح خودت نکن.
این سخنی است که آسیه بنت مزاحم در مورد موسی (علیه السلام) به همسرش فرعون گفت.
فرعون پاسخ داد: مال تو باشد! من نیازی به آن ندارم!
پیامبر (ﷺ)در توضیح این داستان فرمود: سوگند به ذاتی که تنها به او سوگند خورده می شود، اگر فرعون همانند همسرش آسیه اقرار میکرد که موسی روشنی چشمانش می گردد، خداوند او را هم هدایت می کرد اما خداوند او را از آن محروم نمود.
تقدیر به منطق بستگی دارد، پس فال نیک بزنید تا به آن دست یابید، کسی که شغلی پیدا میکند ولی درونش آن را شوم می داند، همانگونه خواهد بود که می پندارد! شخصی که ازدواج میکند اما در وجودش آن را معامله ای زیانبار محسوب میکند، همانگونه خواهد شد که گمان میکند.
گمان و سخنتان را نیک گردانید
چه بسا چیزهایی که به انسان داده می شود، نتیجه چرخش زبانش باشد.
این قیم (رحمة الله) می گوید: بطور مطلق بهترین روز بنده، روزی است که به سوی خداوند توبه کند!
در کتاب الآثر آمده است:
وقتی بنده توبه میکنند ندادهنده ای ندا می دهد که فلانی با پروردگارش آشتی نمود!
زمانی که میان یک شخص با دوستش اختلاف و دشمنی پیش می آید، تمام تلاشش را میکند تا دوباره محبتش را جلب کنند و با وی آشتی نماید و مطمئنا شایسته تر و اولی تر این است که رضای الله جلب شود.
پس هرگاه عملی انجام دادی که محبت خداوند را در قلبت خدشه دار کرد، برای کسب خشنودی خداوند همانگونه تلاش کن که دوست داری محبوب دنیایت را راضی کنی؛ این کار گاهی با صدقه جبران می شود، گاه با استغفار و نماز و قرآن؛ پس خردمندترین مردم کسی است که هرگاه از او درخواست جلب رضایت شود، این کار را بکند؛ حال در مورد خداوند متعال که ارحم الراحمین است چگونه فکر می کنی؟
در کتاب بحر الدموع نوشته این جوزی از سعید بن جبیر روایت است که بنده روز قیامت حاضر می شود، نامه اعمالش به وی داده می شود وی در آن نامه نمازهایی که ادا کرده و روزه هایی را که گرفته است و اعمال صالحش را نمی یابد می گوید: پروردگارا این نامه اعمال من نیست!
من اعمال نيكي انجام داده ام که در این نامه درج نشده است؛ به او گفته می شود: پروردگارت به خطا نمی رود و فراموش نمی کند، اعمالت با غیبت کردن مردم، از بین رفته است!
برحذر باش از اینکه خدا را برای دیگران عبادت کنی و فردای قیامت نیکی هایت را به کسی بدهی که قلبش را شکستی، مالش را خوردی ،آبرویش را بردی با واسطه و پارتی، شغلش را از او گرفتی!
خوب میداند که خواب پیامبران وحی است، پس سریعاً برای اجرای فرمان الهی دست به کار میشود؛ اگرچه این کار با خواست قلبی اش منافات دارد. به همین دلیل است که ابراهیم(علیه السلام) یک امت بود.
پیش از آنکه خودش برای خودش مهم باشد، الله در قلبش بود و الله برایش مهم بود.
خداوند نیز مهربان تر از آن است که برای خلیلش ذبح فرزندش را مقدر سازد؛ اما وقتی ابراهیم به اسماعیل دلبسته شد، پروردگار فرمان داد که فرزندش را ذبح نماید.
چه بسا قلب هایی که خداوند دوست ندارد کسی غیر از خودش در آنها سهمی داشته باشد.
پس آنچه مطلوب بود، قربانی کردن محبت قلبی ابراهیم به اسماعیل بود.
روز تبوک ابولیلی و عبدالله بن مغفل نزد رسول الله ﷺ آمدند تا به هر یک از آنها اسبی بدهد و با آن جهاد کنند، وقتی پیامبر، آنان را از نبود اسب با خبر کرد، با حالتی گریان از همان راهی که آمدند برگشتند.
این گریه آنها بخاطر از دست دادن یک طاعت بود.
تصور کنید گریه آنها بخاطر گناه چگونه بوده است؟!
حالت مؤمن واقعی اینگونه است.
برای مؤمن واقعی خیلی سخت و ناگوار است که میان او و خداوند، درها بسته شوند!
این در رابطه با حالتی است که فرد با تمام اعضا و جوارح خود برای عبادت بکوشد، سپس به دلیلی، میان او و آن عبادت جدایی افتد.
چگونه خواهد بود حال او زمانی که در نتیجه گناه، احساس دوری از الله را نماید؟!
آنگاه که بهشتیان وارد بهشت می شوند، الله متعال به آنها می فرماید: آیا چیزی افزون بر این می خواهید برایتان ارزانی دارم؟ می گویند: مگر ما را وارد بهشت نگردانده ای و رو سفیدمان نکرده ای و ما را از آتش دوزخ نجات نداده ای؟ آنگاه حجاب از چهره مبارکش، کنار می زند و بدین ترتیب محبوب ترین چیزی که به بهشتیان داده می شود، نگریستن به پروردگارشان می باشد.