امید مهدی‌نژاد

Channel
Logo of the Telegram channel امید مهدی‌نژاد
@OmidMahdinejadPromote
516
subscribers
30
photos
8
videos
8
links
شعرهایم تغزل ندارند @OMahdinejaD
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
أحبائي
کنسرت صور ـ ۲۰۱۸
Audio
تنها صدا
صداست که می‌ماند:


یا إخواني
یا من أعرتم لله جماجمکم
و نظرتم إلی أقصی القوم
جوابي لکم و شکرٌ لکم
إذ قبلتموني واحداً منکم
و أخاً لکم
لأنکم أنتم القادة
و أنتم السادة
و أنتم تاج رؤوس
و مفخرة الأمة
و رجال الله الذین بهم ننتصر

👁️‍🗨️
@OmidMahdinejaD
موتورهای جستجو
با موج انفجار اطلاعات
از خواب پریده‌اند
كاربران پستوهای مجازی را می‌گردند
دنبال سوسويی از حقيقت
هوش مصنوعی هنوز
فركانس خطابه‌خوانی نصرالله را
پيدا نكرده است
ويكی‌پديا
روزاروز
زوايای تاريک سرنوشت را روشن می‌كند
ستاره‌های قلابی
پشت هم می‌تركند
و صدای تولد خورشيد
از پشت قله‌های يخی
پرده گوش زمين را می‌لرزاند


سایت‌های هواشناسی
ابرهای تيره را نشان بينندگان عزيز می‌دهند
و ظهور آفتاب را شایعه می‌خوانند
ماهواره‌ها
دکترینِ دوامِ شب را
در میزهایِ گردِ مستند
به جهان عرضه می‌کنند
مانیتورهای كره‌ای
چرخ رقاصه‌های عرب را قاب می‌گيرند
و لیگ امارات
با دسته‌گل‌های پاطلايی‌های ایرانی تزیین می‌شود


شرق ميانه
غنوده بر تخت‌خواب آمريكايی‌اش
و افتخاراتش را باد می‌زند
و نفت
در لوله‌های تضمين‌شده
می‌خزد تا سرنوشت غربی‌اش
من به دنبال دستی می‌گردم
که از لمس ماشه نلرزد
به دنبال چشمی
که بی‌هراس
ردّ نگاه گرگ‌ها را دنبال کند
به دنبال گلویی
که پیش از ذبح
شعر شرف را
به فریاد بیاورد


لبنان
زنی‌ست
آرميده در بستر قيلوله
و مردان عرب
با شمشيری چوبی در دست
سنگر گرفته‌اند پشت بسترش
و صدايشان را می‌دزدند
تا يهودی خنجر‌به‌دست بگذرد


فریاد بزن، نصرالله
اگرچه در گوش‌های کر
اگرچه رودرروی کوه
ـ كوه چربی و نفت ـ
فرياد بزن
تا نخستین شعاع خورشيد
در تلألؤ سرنيزه‌های مردانت
بر زمین انسانها بتابد
باری ديگر فرياد بزن
تا باری ديگر ادامه بیابی
در خبرهای داغ الجزيره
در گونه‌های خيس كودكان يتيم
در بم و زير صدای جوليا
تا تكثير شوی
در حروف روزنامه‌ها
در فيبرهای نوري
در اتاق‌های گفتگو
تا موتورهای جستجو
نتوانند انكارت كنند
تا تمام واژه‌های كليدی
به نام تو منتهی شوند
فرياد بزن، نصرالله
اگرچه فخر فریاد تو
سرپوش ننگ سکوت ما نخواهد شد
فرياد بزن
تا بفهمند
حسین در خطبه‌های تو زنده است
نه زیر گنبد مقبره‌ای در عراق
در خطبه‌های تو
كه با هيچ بمبی
منفجر نخواهد شد


موتورهای جستجو فعال شده‌اند
كاربران
به دنبال مردانی از فردا
کولبار شب را زيرورو می‌كنند
مردانی حاصلضرب صبر سلمان و خشم ابوذر
با کتاب و تفنگی در دست
و توفانی در حنجره
كه رجز می‌خوانند
رودرروی خنجرهای جهود
به باد فرمان می‌دهند
و توفان را در مرداب منفجر می‌كنند
به افتخار ضيافت سالانه قورباغه‌ها
مردانی سياستمدار
که احكام مدرن را وتو می‌كنند
فرماندهانی سبز
با ارتشی از درخت
که هزار سال است
بهار را در نسوج خویش پنهان كرده‌اند


سيصد و سيزده مرد
از سرزمین سیب می‌گذرند
مین‌های جامانده را خنثی می‌کنند
زير باران موشک می‌رقصند
و پرچم‌های سرو را
بر قلهه‌های یخ‌زده می‌کوبند
تا بادها از آن پس
راه مزارع زيتون را گم نكنند
مردانی که حنجره‌هاشان را
برای تلفظ نام عربی خدا تربیت کرده‌اند
و کودکانشان
حروف الفبا را از روی نام شهیدان می‌آموزند


موتورهاي جستجو فعال شده‌اند
و پنجره‌‌های متوالی
با سرعت نور افق‌های بديع را در خانه‌ها مستقر می‌كنند...
فردا
كليدواژه نخست
آخرين پنجره را خواهد گشود


#امید_مهدی_نژاد
امید مهدی‌نژاد
سه شماره ماهنامه هیجده منتشر شده است: 🟡 ۱۸/۱ نویسندگان هیجده در اولین شماره، به یکی از مهم‌ترین دوره‌های زندگی پرداخته‌اند؛ «هیجده‌سالگی». سنی که وقتی وارد + آن می‌شویم جامعه طور دیگری به ما نگاه می‌کند. همان سنی که محقق‌شدن وعده‌های زیادی را به آن حواله…
این مجله «هیجده»، کار جدید تیم ماست. یک ماهنامه، برای مخاطب جوان، با شعار: «چیزهایی درباره آنچه نگفته‌اند».
به‌ز مجله مرحوم سه‌نقطه نباشه، داریم تلاش می‌کنیم چیز خوب و به‌دردبخوری از آب دربیاد.
Forwarded from مجله هجده
سه شماره ماهنامه هیجده منتشر شده است:

🟡 ۱۸/۱
نویسندگان هیجده در اولین شماره، به یکی از مهم‌ترین دوره‌های زندگی پرداخته‌اند؛ «هیجده‌سالگی». سنی که وقتی وارد + آن می‌شویم جامعه طور دیگری به ما نگاه می‌کند. همان سنی که محقق‌شدن وعده‌های زیادی را به آن حواله می‌دهند. نقطه‌ای که قرار است ـ خیلی‌هایمان برای اولین‌بار ـ یک تصمیم مستقل جدی بگیریم و مشخص کنیم که آینده‌مان چه‌شکلی خواهد بود.

🟡 ۱۸/۲
شماره دوم هیجده، به یکی از ویژگی‌هایی پرداخته است که نسل زد را به آن می‌شناسند؛ «مخالفت». موافقان و مخالفانِ جوان درباره این نوشته‌اند که مخالفت چیست؟ بستر ابراز مخالفت کجاست؟ آیا وجود مخالف ضروری است؟ و اگر روزی با گسست معنادار نسل جدید از نظام اجتماعی و سیاسی روبه‌رو باشیم، عامل پیش‌برنده این جامعه ایستا چه خواهد بود؟

🟡 ۱۸/۳
هیجده در شماره سوم به موضوع تعلق و وطن توأمان پرداخته است. «وطن‌دار» به تعلق و به‌طور ویژه تعلق به سرزمین مادری از زاویه‌نگاه‌های متفاوتی نگاه می‌کند. در این شماره نویسندگان جوان، از تجربیات زیسته‌شان درباب تعلق گفته‌اند و نوشته‌اند؛ تعلقی که قطعاً یک‌پای ثابت آن، سرزمین مادری‌مان است.

@mag18_ir
🔸
دلتنگی و تن‌خستگی و خانه‌به‌دوشی
حاصل بجز اینم نشد از بیهده‌کوشی

بررغم سخن‌دانی، درگیر حواشی
در عین صدامندی، محکوم خموشی

آینده از آنهاست که با صبر و ثباتند
نه مثل من و ما دمی و غیظی و جوشی

آیا بلدی چون زعما دیده ببندی؟
آیا بلدی چون حکما پرده بپوشی؟

ما را چه صبورانه به افسار کشیدند
هرچند نمودیم حرونی و چموشی...
🔸

ای دوست، بفرما بنشین شبچره‌ای کن
بر سفرۀ حسرت‌خوری و خاطره‌نوشی

اینجا که منم نیست مگر مایۀ عبرت
چون تابلوی عاقبت نسیه‌فروشی

این دفتر و این دستک و این خنزر و پنزر
این صندلی و مندلی و گوشی و موشی

باری، همه‌چی هست ـ قلم، ساز، همین میز
غیر از دل تنگم ـ همه بالجمله فروشی

#امید_مهدی_نژاد

👁️‍🗨️
@OmidMahdinejaD
🔸

رها در باد لت می‌خورد چرمی بر سر چوبی
نهان شیرازه وا می‌گشت از اوراقِ زرکوبی

درختان در سکوتی لب‌به‌لب از پی می‌افتادند
صدا در کوه می‌پیچید و برمی‌خاست آشوبی

هیاهوی قیامت بود یا توفان استدراج؟
از ایوان عتیقی گرد می‌انگیخت جاروبی

دری بر تخته‌ای می‌خورد؟ اسمی جابجا می‌شد؟
که ره می‌برد؟ شیخ زاهدی یا قطب مجذوبی؟

سرانی چند و هر سر در هوایی پخته سودایی
چه سرهایی و آخرسر چه سرپوشی، چه سرکوبی.‌..
🔸

تو تنها، روبروی باد فریادی رسا بودی
غریو گوش‌فرسایی، نهیب عالم‌آشوبی

قلم بود و دواتی، میزکی، کبریت و سیگاری
نه تشریف مطلایی، نه طغرای طلاکوبی

صلیبت را کشیدی جلجتا تا کربلا با خود
مسیحایی غریبی، تخته‌بند قومِ مغضوبی

که بودی؟ یوسفی محسودِ اخوانِ کژاندیشی
که‌ای؟ یحیای تنهایی، سرش در تشت مشروبی

تو تندیسِ غموض جنگل و لجبازیِ کوهی
که از فهم علیل صاحبان عله محجوبی

چهل سال است بیداری، چهل سال است در کاری
چهل سال است رغمِ هرچه زشت و هرچه بد، خوبی...
🔸

پس از تو شروه خواهد خواند چنگی، مویه خواهد کرد:
رجز می‌خواند بی‌پایان مخالف‌خوانِ مصلوبی

🔸

#امید_مهدی_نژاد

👁️‍🗨️
@OmidMahdinejaD
و قال الآن انکسر ظَهري و قلّت حیلتي و انقطع رجائي و شمت بي عدوّي و الکمد قاتلي...


کجایی قرار برادر کجایی
نمانده مرا هیچ یاور کجایی

کجا لشکری بی‌علم دیده چشمی
کجایی علمدار لشکر کجایی

در این تیرباران دشنام و دشنه
تو ای آخرین پشت خواهر کجایی

در این هرم توفندۀ خشم و آتش
تو ای سدرۀ سایه‌گستر کجایی

زمین بی‌اراده، زمان ایستاده
کجایی در این شور محشر کجایی

من اینسوی تنها و آنسو هزاران
تنِ غرق شمشیر و خنجر، کجایی

کجایی که تنهایی‌ام را ببینی
در این عرصۀ نابرابر کجایی

نمانده مرا هیچ یاور برادر
برادر کجایی، برادر کجایی

#امید_مهدی_نژاد

👁️‍🗨️
@OmidMahdinejaD
Hovern Enkan
Gevorg Dabagian
🎵
hovern enkan
(نسیمی می‌وزد)
gevorg dabaghyan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📝شعر طنز اولین چیزی نیست که به ذهن شاعر می‌رسد، آخرین ابزاری است که شاعری می‌تواند با آن، تلخیِ واقعیت را کمی طمع بدهد؛ حالا گاهی تند، گاهی شور، گاهی شیرین.

☹️ روزی که شاعر می‌فهمد زورش به تغییر دادن جهان نمی‌رسد، بلکه حتی نمی‌تواند در دنیای اطراف خودش چندان اثری بگذارد، دست به هزل و فکاهی و طنز می‌زند.

📖 از عبید زاکانی و حافظ، که هم‌عصر و هم‌شهری و رفیق بوده‌اند، تا فوق‌الدین یزدی که قدر ندید و دوبار راهی غربت شرقی شد و در سفر هم جان داد، همین قرار برقرار بوده است و عجب که همچنان هست.

▶️ فیلم کامل این رویداد را در کانال یوتیوب «رسانه تصویری شهرکتاب مرکزی» ببينيد.

🆔 @bookcity_central
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
این تازه‌واردان که بظاهر آماتورند
تصدیق می‌کنید که فوق تصورند
یک دست مِلک غصبی و یک دست مالِ وقف
مشغول دستکاریِ ارقام کنتورند
بر سفره بی‌ملاحظه مشغول سدّ جوع
از اضطراب خالی و از اشتها پرند

درگیر پول و بندۀ نقدینه نیستند
محکم شود معامله، اهل تهاترند
در فوت و فنّ رایزنی فوق‌العاده‌اند
گه توی لابی‌اند، گهی در کریدورند
در رشد علمی از همگان تندروترند
با فوق‌دیپلمی که ندارند دکترند

در فکر گام‌های بزرگند نو به نو
دنبال طرح‌های سوپر فورس‌ماژورند
همچون کریم کافر و زندیق نیستند
در هیچ حالتی تکِ دل را نمی‌برند
تبیین‌گران اصل حجابند عمدتاً
واردکنان عمدۀ انواع چادرند

هریک سه‌چار تپۀ آباد را حریف
درگیر خدمتند تماماً، تراکتورند
غوغا مکن، جواب کسی را نمی‌دهند
چون غرق آب‌های عمیق تفکرند

یک‌عده کارشان شده ایراد و انتقاد
از دست این گروهِ خز و خیل دلخورند
ناچار طبق رسم کهن پنبه کرده‌اند
در گوش‌های‌شان که از این حرف‌ها پرند...

ما شنبلیله‌ایم، پس از پله می‌رویم
آنها قبیله‌اند سوار آسانسورند


#امید_مهدی_نژاد

👁️‍🗨️
@OmidMahdinejaD
RajazMouye
K.Shahani-A.Rezaei
«رجزمویه»
▶️

آهنگ کوروش شاهانی
آواز احمد رضایی
شعر امید مهدی‌نژاد

👁️‍🗨️
@OmidMahdinejaD
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔞
دعای خیر ضعیفان نثار یک‌یک‌شان خداشاهده...

👁‍🗨
@OmidMahdinejad
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺
چراغ امید یا چراغ امیر؟!

🔸
نیمه رمضان سال ۱۳۹۱. فایل صوتی این شعرخوانی رو داشتم، اما ویدیوش رو تازه همین چند روز پیش پیدا کردم. با این‌همه تأکید بر امید، به اسم امیر مهدی‌نژاد ثبت شده بوده!
🔸
شما هم ببینید.

👁‍🗨
@OmidMahdinejad
📃

گل در بر و می در کف و معشوق به‌اندام
او منتظرِ بوس و تو آمادۀ اقدام

جنبیدن و رقصیدن و نوشیدن از آن جام
گه داخل تالار و گهی در ملأ عام...


خوردند و نهادند و کشیدند و گرفتند
زان جام و از آن دام و از آن شام و از آن کام

از شادی جمعی همه شنگول و همه کول
زان جام که دادند چه بر خاص و چه بر عام

یکباره پرید از سرشان عقل و ستردند
پیراهن و تیشرت و پریدند سر بام

قر داد کمر را چو فنر خانم دکتر
دستار فکند از سر خود حجت‌الاسلام

این مشتعل از کفکفۀ مبهم شامپاین
آن منعطف از دمدمۀ روغن بادام


ناگاه ندا آمد ایام ترامپ است
تغییر نموده‌ست به‌اجبار پروگرام

یکچند دویدند پی مرکل و مکرون
چندی سپریدند به پیغام و به پسغام

تا آنکه به حیرت نگریدید و به اجبار
آرام گرفتند و نشستند سرانجام

کم‌باد شد و جمع شد و شل شد و خوابید
در رفت تلنگ از تهِ برجام به فرجام


گفتند کنون لیفۀ خود سفت ببندید
کایام گشادی‌ش رسیده‌ست به اتمام

دوران ریاضت‌کشی و موسم سختی‌ست
چون قحط گلابی‌ست بسازید به بادام

بحرانی اگر هست در ابعاد جهانی‌ست
خورده‌ست به پشت همه این کیسۀ حمام

این برهه همان برهۀ حساس کنونی‌ست
چندان که کنونی‌تر از آن نیست در اوهام

گفتند که طی می‌شود این برهۀ بد نیز
کامروز نه آغاز جهان است و نه انجام


در مکتب صدرا خبری نیست عمو، نیست
پا شو بنشینیم سر سفرۀ خیام

قر در کمر یار، فشارش به سر ما
ما تحت فشاریم در انواع و در اقسام

پادافره سگ‌مستی و بی‌جنبگیِ کیست
این خار خماری که خلیده‌ست در اندام

کو قسمت ما از سبد سهم عدالت
کو حصه ما از گذر بطئیِ ایام

قیچی شده‌ایم از لبۀ تیزِ فریقین:
لیسندۀ اجسام و نویسندۀ برجام

در چنتۀ ما چیست بجز پاتک تلخند
در ترکش ما چیست بجز ناوک دشنام


گفتم به ظریفی که در این حال نظر کن
یکچند نظر کرد و چنین گفت که برگام

(آدم نه درخت است، بلی، برگ کنایه‌ست
منظور وی از برگام این است که: پشمام)


نزدیک تهِ قطعه و هنگام تقاضاست
خوب است به هر قطعه تقاضای بهنگام

ای بانک جهانی، فلذا مرحمتی کن
شل کن که بگیریم ز صندوق شما وام


#امید_مهدی_نژاد

👁‍🗨
@OmidMahdinejad
📃

دمنوشِ بِه و دخانِ اسفند
یک چاییِ تلخ با دوتا قند

یک چُرت خفیف با میوزیک
عود و نی و نغمۀ نهاوند

آرامش فکر و قلب و اعصاب
با صرف هزار فند و ترفند

یک لمحه سکوت و... باز از سر
اخبارِ هماره ناخوشایند

از قیمت ارز و وضع مسکن
تا نرخ برنج و روغن و قند

سامانه به حکم زور مختل
یارانه به فضل حق هدفمند

در عرضۀ اولیه ثبت است
از سفرۀ نفت تا دماوند

از سهم‌الماء بحر قزوین
تا خط‌القعر شط اروند



در کار شمارِ روز و شامیم
چون عقربه‌های ناهمانند

ماییم، رعیتِ شمایان
وآنان که پس از شما می‌آیند

از ما بهتر رعیتی نیست
سنگین و وزین و آبرومند

یک لقمه و نیم نان خالی
صد شکر به محضر خداوند

خون در دل خسته می‌زند موج
بر چهره ولی نقاب لبخند

سوراخِ اضافه کرده‌ایمش
تا محکم‌تر شود کمربند

باب دل مالکانِ ازگل
خیر سر سارقانِ دربند



«مردم، آن‌روز یادتان هست؟»
آن‌روز که وعده بود و لبخند

بار و خرشان که روی پل بود
خوردند هزار گونه سوگند

گفتند که ال کنیم با بل
جوری که شوید خوب خرسند

از پل که گذشت بارشان، ریست
خر، بر سر خلق آرزومند



اینها هنر است، خرخری نیست
وین کافۀ خرخران هنرمند

مشروح مذاکرات‌شان هست
در زونکن‌های فایل دربند

یا کارشناسِ علم دینند
یا دکتر و مُکتر و خردمند

سربالا تف کنیم خوب است؟
تا بر سر و کله‌مان خورد گند

دیوان محاسبات‌شان را
دادند برای حفظ پیوند

تحکیم مناسبات‌شان را
کردند بدین‌طریق فرمند

[بخشند شهان به پاس یک خال
از بیله‌سوار تا سمرقند]



خلقی متحیرند و بدبخت
«آقای فرردِپوست می‌خند»

دارند به نقد می‌فروشند
ما را هم، رویهم بگو چند

بنشینم و صبر پیش گیرم
حاجی بزند به مملکت گند؟

تدبیر چه می‌کند به ما؟ چوب
تقدیر چه می‌زند؟ شکرخند

از قَلماسنگ سر کشیدیم
خوردیم به آتش پدافند

این است سزای آن‌که فرزند
از مادر دهر نشنود پند



هی اره و تیشه، هی چپ و راست
ساییده شدیم از این فرایند

این تفت که می‌دهید تا کی؟
این گول که می‌خوریم تا چند؟


#امید_مهدی_نژاد

👁‍🗨
@OmidMahdinejad
📃

این تازه‌واردان که بظاهر آماتورند
تصدیق می‌کنید که فوق تصورند

یک دست مِلک غصبی و یک دست مال وقف
از التهاب خالی و از اشتها پرند

درگیر پول و بندۀ نقدینه نیستند
محکم شود معامله، اهل تهاترند

در فوت و فن رایزنی فوق‌العاده‌اند
گه توی لابی‌اند، گهی در کریدورند

در رشد علمی از همگان تندروترند
با فوق‌دیپلمی که ندارند دکترند

در فکر گام‌های بزرگند نو به نو
دنبال طرح‌های سوپر فورس‌ماژورند

همچون کریم کافر و زندیق نیستند
در هیچ حالتی تکِ دل را نمی‌برند

تبیین‌گران اصل حجابند عمدتاً
واردکنان عمدۀ انواع چادرند

هریک سه‌چار تپۀ آباد را حریف
درگیر خدمتند تماماً، تراکتورند

غوغا مکن، جواب کسی را نمی‌دهند
چون غرق آب‌های عمیق تفکرند

یک‌عده کارشان شده ایراد و انتقاد
از دست این گروه خز و خیل دلخورند

ناچار طبق رسم کهن پنبه کرده‌اند
در گوش‌های‌شان که از این حرف‌ها پرند...


ما شنبلیله‌ایم، پس از پله می‌رویم
آنها قبیله‌اند سوار آسانسورند


#امید_مهدی_نژاد

👁‍🗨
@OmidMahdinejad
📃

«و بهتر می‌شود باز از گذشته حال آینده»
چنین می‌گفت در پشتِ تریبون یک نماینده

و خیلی جدی از آینده و امید صحبت کرد
به‌حدی جدی و محکم، که جر خوردیم از خنده


افق‌ها می‌شود روشن ز اظهارات مسئولان
گزارش‌ها، سرایش‌ها، خبرهای پراکنده

کماکان دورۀ تدبیر و امید است و می‌بینی
چه ریشی می‌خورد شانه، چه پشمی می‌شود کنده

همان وضع و همان حال است، قدری بدتر از سابق
همان آش و همان کاسه، همان گاز و همان دنده

به هرکس لقمه‌نانی می‌رسد از سفره بیش و کم
یکی از استرس خالی، یکی از خالی آکنده

یکی از کورس جا مانده، یکی در بورس جا کرده
یکی از حال نومید و یکی دنبال آینده


خلایق مرغ‌های منطق‌الطیرند در تشبیه
یکی چون بچۀ قرقی یکی چون مرغ پرکنده

یکی دکتر فلامینگو، یکی سردار بوقلمان
یکی طاووس خودمحور، یکی زاغ سرافکنده

قناری‌های اینِستا و طوطی‌های توییتر
پرستوها، که مشغولند در تکمیل پرونده...


سیاست کارِ از ما بهتران است، اقتصادش هم
نبودند این مقولات از تخصص‌های این بنده

ولیکن فی‌المثل بحث هنر را من رصد کردم
و دیدم هست اوضاعی بسامان و برازنده

همای از قله‌های سنتی قل می‌خورد پایین
تتلو می‌دهد بیرون کلیپ کرکر خنده

زمانی از بلندای بصیرت می‌زند نعره
فلانی شعر می‌گوید برایش داغ و کوبنده

یکی از شرق می‌بافد، یکی در غرب می‌لافد
یکی تگزاس می‌سازد، یکی دیگر فروشنده

از امرالله احمدجو اگر کاری نمی‌بینیم
چه غم داریم تا داریم پوران درخشنده

یکی هی می‌رود بیرون، یکی یکهو می‌آید تو
یکی مهناز افشار و یکی الهام چرخنده


یکی افشاگری می‌کرد از اوضاع مسئولان
به‌ظاهر مستند اما، پریشان و پراکنده

بدون یک گواهی از ستاد نهی از منکر
تمام ادعاهایش غلط بود و فریبنده

زدم توی دهانش محکم و گفتم اگر این است
چرا پس مانده‌ای اینجا، نمی‌گردی پناهنده

نشست و گریه کرد و از اراجیفش پشیمان شد
و خیلی هم تشکر کرد از این اقدام کوبنده

و بعد از منبعی آگاه نقلی کرد در کانال
که وضع مملکت عالی‌ست، شادابیم و سرزنده

هوا مطلوب خواهد شد، درآمد خوب خواهد شد
و خواهد شد وطن از شور و عشق و پول آکنده

اگر ایراد می‌بینید در ترکیب گیرنده‌ست
نباید دست زد فعلاً به تنظیم فرستنده


به پایان آمد این شعر و مزخرف همچنان باقی
همین ابیاتِ لق بود این میان سهم نگارنده

مضامین پرت و بی‌ربطند با هم، عذر می‌خواهم
قوافی نیز ایطاء جلی دارند، شرمنده


تمام و... یک سخن مانده‌، بیندازیم و بگریزیم
که حقاً حسن پایانی‌ست عالیقدر و ارزنده:

به روغن‌سوزی افتادیم ما، آقای راننده
بلی، هل می‌دهیم، اما تو هم بگذار در دنده


#امید_مهدی_نژاد

👁‍🗨
@OmidMahdinejad
More